آوارگي زن و فرزند معلول در ورودي شهر بوشهر + تصاوير

فرستنده خبر: لیلا سعادت

مادر میگوید:

كميته امداد گفته است:

« چون پسرت زيرپوشش است و تو تنهايی، نميتوانيم تو را زيرپوشش ببريم.»

sz5

sz4

sz3

sz1

sz2

اين روزها شهرونداني كه از حاشيه ميدان آزادي بوشهر به سمت جاده نيروگاه اتمي مي روند، شاهد زندگي مشقت بار يك زن و فرزند معلول در اين محل هستند.

به گزارش جنوب نیوز، خانه بدون سقف اين زن و فرزند زير آفتاب و گرماي مردادماه بوشهر از يك سمت با فضاي سبز حاشيه ميدان استتار شده و سمت ديگرش با نصب دو پارچه از ديد رهگذران پنهان مانده است.

اما مقابل آن، مسير انحرافي خيابان شهداي نيروي دريايي به سمت نيروگاه اتمي و اداره كل پزشكي قانوني قرار دارد و همه تلاش هاي وي براي دزديدن نگاهش از عابران كنجكاو را ناموفق كرده است.

در حالي كه گرفتار خشك كردن لباس هاي شسته شده خود و پسرش است، او را به گفتگو دعوت مي كنم تا از وضعيتش بگويد.

ابتدا مانع مي شود، ولي شهروندي كه به گفته خودش براي اين زن از خانه آب مي آورد، از او مي خواهد مشكلش را بازگو كند، شايد فرجي شود. زن هم نرم مي شود. لنگ لنگان سراغ چادرش مي رود، آن را مي پوشد و مي گويد: «وجدانا اگر مي داني كمكي به من نمي شود، خودت را معطل نكن..»

پشت وسايلي كه روي آن را پوشانده و كنار فرزندش مي نشيند. خودش را سكينه معرفي مي كند و از معلوليت خود و فرزندش مي گويد و ادامه مي دهد كه «خوزستاني هستم و همسرم از اهالي روستاي دويره بوشهر و كارگر ساده بوده كه پس از فوتش، با فرزند معلول 12 ساله ام به نام اصغر تنها ماندم. بعد هم در زمين هاي كنار برج خانه اي ساختم كه پس از 4 سال زندگي، مالك زمين ها پيدايش شد و اين آغاز آوارگي ما بود.»


او معلوليت پسرش را از ناحيه رگ هاي پا مي داند و مي گويد: «يك سال پيش او را پيش دكتر تكلو بردم، ولي بخاطر هزينه اش نتوانستم برايش كاري كنم. از وقتي هم اينجا آمده ايم، همه اش زير پتو مي ماند.»

سكينه درباره اينكه آيا زيرپوشش كميته امداد است يا خير؟ مي گويد: «پسرم زير پوشش بهزيستي است، اما خودم نه، كميته امداد هم مي گويد چون پسرت زيرپوشش آنجاست و خودت تنهايي، نمي توانيم تو را زيرپوشش ببريم.»

او درباره اينكه در اين گرماي شديد چگونه روزگار مي گذراند؟ مي گويد: «پولي ندارم و با همه وسايلم آمده ام اينجا. برخي رهگذران نيز گاهي برايمان مقداري بسكويت از مغازه هاي اطراف خريداري كرده و مي دهند، بعد از چند روز هم اين همشهري پيدايش شده و صبح ها دو بشكه آب از خانه اش برايمان مي آورد تا براي آشاميدن و شستشوي مان باشد؛ همين و بس.»

او درباره اينكه تا چه زمان قرار است در اين وضعيت مشقت بار بماند؟ تنها مي گويد: «سرپناهي ندارم و مجبورم اينجا بمانم، ولي نمي دانم اين زندگي تا كي ادامه دارد…»

مردي كه برايشان آب مي آورد و كنار دستم ايستاده، به او اميد مي دهد: «شايد اين بنده خدا بتواند با عكس ها و نوشته اش تلنگري به مسئولان بزند كه در ورودي اين شهر، زن و بچه معلولي آواره اند.»

سكينه هم اميدوار مي شود به اينكه شايد در اين ماه مبارك، شهروند خيري و مسئول با وجداني وي و فرزندش را از اين مهلكه نجات دهد… جنوب نیوز 04 مرداد