خبرگزاری هرانا ـ روستای کمب در استان سیستان و بلوچستان، آب لوله کشی ندارد. مسئولین مدرسه برای تامین آب تانکر مدرسه از دانش آموزان ماهیانه ۵۰۰ تومان دریافت می کنند، اما به دلیل فقر زیاد برخی از خانواده توان پرداخت این مبلغ و حتی تامین هزینه کتاب و دفتر فرزندان خود را ندارند. گزارش پیش رو همراه با تصاویر مربوط به مدرسه، مشروحا به محرومیت این روستا می پردازد.
ارسال خبر از وحید ترابی/wahid torabi
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از هفتهنامه جامعه پویا، «روستای کمب آب لولهکشی ندارد. برای تأمین آب مدرسه مجبوریم هر ماه از بچهها پول جمع کنیم؛ نفری ۵۰۰ تومان که بسیاری از دانشآموزان همین مبلغ را هم ندارند. خیلی از خانوادهها حتی پول این را ندارند که برای فرزندانشان کتاب و دفتر بخرند…»
«زنگ تفریح که به صدا درمیآید، یکی از بچههای سالبالایی با کلیدی که در دست دارد، به سمت بشکه پلاستیکی آب گوشه حیاط روانه میشود. شیر آب تانکر با قفل بزرگ طلاییرنگی بسته شده و فقط با کلیدی که در دست مأمور آب مدرسه است، باز میشود؛ آنهم ۱۵ دقیقه در زنگ تفریح. یکی از بچههای کلاس اول با دمپاییهای سبزرنگ جلوی صف ایستاده؛ شست پای راستش زخمی شده، چسب زخم ندارد، مانتوی سورمهایرنگی که به تن دارد، برایش بزرگ است. به جای لیوان صورتی نیدار با برچسب باربی، بطری نوشابه خالی کدری در دست دارد. کلید درون قفل چرخی میخورد و آب درون بطری کدر نوشابه سرازیر میشود. هر ثانیه که میگذرد به تعداد بچههایی که در صف یکدیگر را برای خوردن آب هل میدهند، افزوده میشود. بچههای اینجا بهتر از هر کسی تشنگی در لب دریا را میدانند.
رؤیا چند ماهی است به عنوان مدیر مدرسه در اینجا مشغول به کار است: «روستای کمب آب لولهکشی ندارد. برای تأمین آب مدرسه مجبوریم هر ماه از بچهها پول جمع کنیم؛ نفری ۵۰۰ تومان که بسیاری از دانشآموزان همین مبلغ را هم ندارند. خیلی از خانوادهها حتی پول این را ندارند که برای فرزندانشان کتاب و دفتر بخرند. با یکی از مسئولان کارخانه آب در تیس صحبت کردیم که برای کمک به این بچهها به جای ۶۰ هزار تومان از ما برای بشکههای ۲۰۰ لیتری آب ۵۰ هزار تومان بگیرد. با این حال ماه گذشته فقط ۳۵ هزار تومان از ۲۵۰ دانشآموز جمعآوری شد. معمولا در این شرایط بقیه پول را همکاران مدرسه پرداخت میکنند. ماه اولی که به این مدرسه آمدم، هر هفته یک بشکه آب میخریدیم تا این که مدیر یکی از مدارس به من پیشنهاد داد مانند آنها شیر آب را قفل کنیم. بعد از قفل کردن شیر آب، هر بشکه آب تقریبا برای سه هفته بچهها کافی است.»
تانکر زنگزده گوشه حیاط را نشان میدهد: «دانشآموزان شیفت مقابل از آب این تانکر استفاده میکنند. چند بار با مدیر شیفت مقابل صحبت کردم تا به اشتراک برای مدرسه آب خریداری کنیم اما قبول نکرد. مدرسه چاه آب دارد. صاحب این ملک بارها به من گفته به جای ۲۰ هزار تومان، از ما ۱۰ هزار تومان برای هر بار پر کردن تانکر آب میگیرد اما دلم رضا نمیدهد به دانشآموزان از این آب بدهم؛ آبی که برای مدرسه میخریم تصفیهشده است و کیفیت بالایی دارد.»
حسن نوروزی، مدیر آموزشوپرورش شهرستان چابهار با بیان این که ۴۰۰ روستا در استان سیستانوبلوچستان به صورت سقایی و با تانکر آبرسانی میشوند، میگوید: «حتی در شهر چابهار نیز در هفته دو روز و در آن دو روز هم دو ساعت آب لولهکشی وجود دارد. باقی روزها از آبی که درون مخزن ذخیره کردهایم استفاده میکنیم. مدارس در این روستاها از خانههای مسکونی جدا نیستند. بیش از یکسوم از روستاها آب لولهکشی ندارند که کمب یکی از آنهاست. این مدارس مجبور هستند خودشان آب آشامیدنی را از تانکرهای آبرسانی خریداری کنند. به طور کلی مدارس هزینههای خودشان را از طریق سرانه دانشآموزی که وزارت آموزش و پرورش به حسابشان واریز میکند، تأمین میکنند که آب هم یکی از این هزینههاست اما متأسفانه این سرانه کفاف هزینه آنها را نمیدهد. به همین دلیل اولیا، مسئولان و خیرین برای پیشبرد مجموعه، برخی هزینهها را پرداخت میکنند. طرحی به نام حامیان مدارس در حوزه چابهار در حال اجراست که بر اساس آن سرپرستی هر مدرسه را به یکی از ارگانها و مؤسسات دولتی و غیردولتی سپردهایم تا در تأمین مخارج و تجهیزات به آنها کمک کنند.»
یونیفرم یکدست ندارند. هر یک از دانشآموزان مانتویی با طرح و رنگ متفاوت به تن دارند؛ مشکی، سورمهای، طوسی و زرشکی. گوشهای از حیاط دختر ۹سالهای با چشمهای سیاهش اطراف را نگاه میکند، مانتویی مندرس با آستینهای تاکرده به تن دارد. بینیاش را سوراخ کردهاند و به جای طلا، نخ سیاهرنگی درون سوراخ بینیاش گره زدهاند. تعدادی از دانشآموزان گوشهای از حیاط کز کردهاند، برخی با یکدیگر حرف میزنند، بازی نمیکنند، دنبال هم نمیدوند، شاید زندگی برای آنها جدیتر از یک بازی کودکانه است. زنگ تفریح که به پایان میرسد، دانشآموزان به کلاس درس بازمیگردند. اینجا اندازه کلاسها کوچکتر از مدارس معمولی است. انتهای راهرو جلوی کلاس «ماهو» مقداری وسایل روی هم تلنبار شده. سفیدی چشمهای ماهو روی پوست تیرهاش خودنمایی میکند، کلاس دوم است: «اینجا قبلا انباری مدرسه بود. این وسایل هم زمانی که کلاس ما انباری بود، آنجا بودند.»
چیدمان صندلیهای این کلاس مانند بقیه کلاسها نیست. تعدادی از میز و صندلیها به سه گوشه دیوار تکیه داده شده و در فضای میانی نیز باقی میز و صندلیها به صورت ردیفی چیده شدهاند. اینجا برای جا کردن هر چه بیشتر میز و صندلیها از حداکثر فضا استفاده شده، به قدری که روزنهای هم برای رفتوآمد دانشآموزان باقی نمانده است. ماهو دو دستش را روی میز شکسته جلوی کلاس میگذارد و با خیزی ناگهانی روی آن میپرد، از روی همه میزها عبور میکند تا سر جایش قرار بگیرد. دانشآموزان هر بار که میخواهند سر جایشان بنشینند یا از جایشان بیرون بیایند، مجبور میشوند با کفش از روی میزهای کهنه و شکسته یا چهاردستوپا از زیر آنها عبور کنند. در هر میز دونفره، سه نفر به یکدیگر چسبیده و کنار هم نشستهاند. جلوی کلاس سه میز امتحانی تکنفره دستهدار قرار دارد که دو تای آنها دسته ندارد. سارای هشتساله که قدش از بقیه دانشآموزان کوتاهتر است، جلوی کلاس روی یکی از همین میزها نشسته، پاهایش به زمین نمیرسد و از صندلی آویزان است. میزی ندارد که دفتر و کتابش را روی آن بگذارد، کتاب را روی پایش میگذارد و مداد و پاکنش را با دستش نگه میدارد.
عقربههای ساعت روی ۱۰ و ۱۰ دقیقه قرار گرفتهاند، صدای جمعی از دانشآموزان به گوش میرسد.
دو دو تا؟ چهار تا.
دو سه تا؟ شیش تا.
دو چهار تا؟ هشت تا.
نور خورشید از دو پنجره انتهای کلاس خود را به تخته وایتبرد کوچک جلوی کلاس که روی آن جدول ضرب نوشته شده است میرساند. خورشید با تمام تلاشش نمیتواند کلاس درس را کامل روشن کند، میز و صندلیها فرسوده شدهاند، تخته وایتبرد پر از لکههای سیاهرنگ است. کلاس وسیلهای برای روشنایی ندارد. تقریبا همه کلاسهای این مدرسه همین مشکل را دارند. نوروزی شرجیبودن آبوهوای این منطقه را عاملی در استهلاک ساختمان و تجهیزات این مدارس میداند: «با توجه به وجود دریا در این مناطق نباید از چوب و بتن در سازهها و تجهیزات استفاده شود. برای مثال ممکن است عمر مفید میز و صندلی مدارس در آبوهوای یزد سه سال باشد اما همان میز و صندلی در چابهار عمرش به یک سال هم نرسد. تقریبا ۴۰ درصد از مدارس ما غیر استاندارد و جزء مدارسی هستند که باید تخریب و بازسازی شوند و به مقاومسازی و جایگزینی نیاز دارند. فهرست این مدارس مشخص است. بنا به اعتباراتی که حوزه استان و وزارتخانه در نظر میگیرد، به نوبت باید جایگزین و بازسازی شوند. این که چه زمانی این اتفاق میافتد، بستگی به اعتباری دارد که به آموزش و پرورش تزریق میشود. تقریبا هشت باب از مدارس در چابهار استیجاری هستند که بیشتر آنها در روستای کمب متمرکز شدهاند، به دلیل این که سرعت رشد جمعیت از سرعت اعتبارات دولتی و فعالیتهای ما بیشتر است.»
مدیر آموزش و پرورش چابهار میافزاید: «سال جاری میانگین رشد جمعیت دانشآموزی در کشور حدود ۳.۵ درصد بود که این رقم در چابهار نزدیک به عدد ۱۴ است. به همین دلیل مجبور شدیم برای این تعداد دانشآموز مکانهایی اجاره کنیم که فضای آنها به مدرسه شباهتی ندارد. اینها خانههایی هستند که ما اجاره کردهایم تا بتوانیم به این دانشآموزان خدمات آموزشی ارائه دهیم. این ساختمانها از نظر فضای آموزشی استانداردهای لازم را ندارند و از آن جهت که ملک استیجاری است، نمیتوانیم روی آن سرمایهگذاری کنیم اما اگر صاحب ملک هزینهها را روی اجاره حساب میکرد، ما ابتدا مکان را بازسازی و بعد کار خودمان را آغاز میکردیم، ضمن این که اجاره تابع یک عرف است و نمیتوانیم برای اجاره هر مبلغی را پرداخت کنیم.»
او سرعت رشد جمعیت در این مناطق را عاملی برای کمبود امکانات میداند: «برای مثال اگر امسال هزار صندلی به ما اختصاص دادهاند، ما شش هزار نفر افزایش جمعیت دانشآموزی پیدا کردهایم، خب در این شرایط چه باید کرد؟ مجبوریم همچنان از صندلیهای قدیمی استفاده کنیم.»
صدای یکی از معلمها از حیاط مدرسه به گوش میرسد. دانشآموزان کفشهایشان را درآوردهاند و کف زمین روی موکت خاکستریرنگ نشستهاند. معلم کتاب را بالا میگیرد تا همه دانشآموزان تصویر را تماشا کنند. زیر تصویر این جمله نوشته شده است «چگونه باید مراقب سلامتی خود باشیم؟» و تصاویر بالای جمله نحوه اشتباه و درستنشستن پشت میزهای مدرسه را نشان میدهد؛ دانشآموزان آن را در ذهن خود تصویرسازی میکنند. «نازگل» به فکر فرو میرود، شاید در رؤیاهایش خود را روی میز و صندلی مدرسه تصور میکند. رؤیا از این که دانشآموزان مجبور هستند در حیاط درس بخوانند، ناراحت است: «به دلیل کمبود اتاق درس یکی از کلاسها به صورت سیار تشکیل میشود. بیشتر مدارس اینجا در دو شیفت صبح و بعدازظهر تشکیل میشوند که به صورت چرخشی تغییر میکنند. ساعات پایانی در شیفت بعدازظهر کلاسهای درس خیلی تاریک میشوند، به همین دلیل کلاسها در حیاط تشکیل میشود. برای این تعداد دانشآموز فقط یک سرویس بهداشتی وجود دارد. قبلا دانشآموزان باید از حیاط با آفتابه آب به داخل سرویس بهداشتی میبردند، به تازگی با حقوق خودم برای مدرسه مخزن آب خریدهام و از طریق لولهکشی آب آن را به سرویس بهداشتی وصل کردم.»
نوروزی میگوید: «میانگین سرانه فضای آموزشی در کل کشور به ازای هر دانشآموز ۵.۴۳ متر مربع است که بالاترین این فضا که نزدیک به ۱۰ متر مربع است، مختص استان یزد است. به همین دلیل این استان نزدیک به ۲۳ سال رتبه یک کشوری را در کنکور از آن خود کرده است. فضای آموزشی مناسب، نقش بسیار زیادی در کیفیت آموزشی میتواند ایفا کند. ضعیفترین سرانه فضای آموزشی نیز به استان سیستانوبلوچستان تعلق دارد که بالغ بر سه متر مربع است. با وجود این که مدارسی نیز در این استان ساخته شده است اما به دلیل رشد غیر طبیعی جمعیت در این استان در دو سال گذشته شاهد کاهش ۰.۱ متر مربع در فضای آموزشی بودهایم. در جنوب استان سیستانوبلوچستان که چابهار نیز جزء آن است، این عدد به ۱.۸ و در شهر چابهار به کمتر از یک متر مربع میرسد. همین اعداد و ارقام نشان میدهد مدارس چابهار در شرایط خوبی قرار ندارند.»
نوروزی با بیان این که اتفاقهای خوبی در حال وقوع است، میگوید: «معمولا هر کدام از مسئولانی که به منطقه میآیند، ابتدا مدارس کمب را به آنها نشان میدهم. ما صورت مسئله را پاک نکردهایم، بلکه فقط چهار تا مدرسه خوب را به مسئولان نشان نمیدهیم تا در جریان باشند و فکری کنند و برای این مدارس چارهای بیندیشند. هر وقت از این مدارس اسمی برده میشود، میگوییم دانشآموزانی محروم ولی مستعد. البته کارهای خوبی دارد انجام میشود. به زودی در حوزه کمب کلنگ یک مجتمع ۲۴کلاسه را بر زمین خواهیم زد. قرارداد آن امضا و سازوکارش مهیا شده است. یک مدرسه ۱۲کلاسه دیگر را هم میخواهیم پس از آن در روستای کمب کلنگ بزنیم. دو، سه پروژه نیمهکاره داشتیم که بعد از همایش خیرین که در ۱۵ شهریور برگزار شد بنیاد برکت دو تا خیر دیگر بانی آن شدند و کار عمرانی را شروع کردند. آینده خوبی را برای آنجا میبینم. قرار است یک هنرستان ۱۲کلاسه علوم دریایی شبانهروزی در چابهار ساخته شود. خوشبختانه برکت خوبی را در حوزه خیرین داشتهایم. منطقه رو به تحول است. باید به آن زمان بدهیم. خیرین هم باید کمک کنند، زیرا دانشآموزان مسئولیت مشترکی بین ما و اولیا هستند؛ اکنون کمک کنند، برای دانشآموزان خودشان سرمایهگذاری کردهاند، هر چقدر در تربیتشان کوشا باشیم، نتیجه بهتری عایدمان میشود.»
زنگ به صدا درمیآید و مدرسه تعطیل میشود. «ماهو» یک دفتر بیشتر ندارد. لبه برگهای دفتر تا خورده و برخی از برگهایش کنده شده است. قبل از برگشتن به خانه نصفه پاککنی از نایلن مشکی دستهداری درمیآورد که به جای کیف از آن استفاده میکند. هر چه را در دفتر نوشته است پاک میکند تا فردا چیزی داشته باشد که در آن مشقهایش را بنویسد.»
آخرین دیدگاهها