به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از بیرجند ؛وقتی زوجين از همجدا شدند،ترس ناشی از احساس بی سرپرستی و واهمهای ناشی از آيندهای مبهمبرای او پديد میآيد که روان او را جدا آزرده میکند و عقدههای غيرقابل تحمل،نگرش تؤام با نفرت نسبت به والدين و احساس از دست دادن امنيت از عوارضیاست که در اين خصوص قابل ذکر هستند.
وحید ترابی//wahid torabi
جدايی والدين از يکديگر کودک را به اختلال عاطفی دچار میکند،حالت افسردگی،انزواجويی، تخيل رؤيا در بيداری برای او پديد میآورد.
در مواردی قدرت اراده و انديشه را از او میگيرد و در کل او را چنان پريشانمیکند که اثرات شوم آن مادام العمر با کودکان است.
تجربه طلاق براي تمام اعضای خانواده اضطراب زا است و رفتار کودکان پس از طلاق نشاندهنده اين اضطراب بوده و پس از طلاق ميزاناختلالات عاطفی و رفتاری در کودکان بالا میرود.
همچنين از عواقب و پيامدهای طلاق يا تأثير طلاق در پديدههای روانی و اجتماعی کودکان میتوان به بزهکاری کودکان و نوجوانان،ناسازگاریهاو رفتارهای ضد اجتماعی،فحشا به ويژه در نتيجه فقر و نا آگاهی،اعتياد زنان، مردان، کودکان و استفاده از کودکان در توزيع مواد مخدر و ديگرفعاليتهای غيرمجاز کرد.
پرخاشگری و ناسازگاری کودکان و نوجوانان، فرار از منزل و ولگردی آنان،کاهش ميل به ازدواج در ديگر افراد خانواده به ويژه بچههای طلاق،اهمالو مسامحه والدين در تحکيم و تربيت فرزندان و آسيب ديدن روانی و اجتماعی نیز از عواقب و پيامدهای طلاق يا تأثير طلاق در پديدههای روانیو اجتماعی کودکان است.
بچههای طلاق با گذشت چندين سال نمیتوانند ثبات هيجانی و عاطفی خود را به دست آورند از آنجا که هسته مرکزی شخصيت افراد به نظربسياری از پژوهشگران روانشناسی در دوران کودکی شکل می گيرد،اينگونه کودکان در بسياری از موارد دچار اختلالات شخصيتی خواهند شد.
اکثر فرزندان طلاق در آينده، افسرده،گوشهگير و منزوی هستند و اتکای به نفس آنان نيز به شدت کم میشود.
فرزندان طلاق آيندهای قوی را براي خود تصور نمیکنند و اطمينان خود را به ارکان زندگي از دست میدهند و در آينده نسبت به افراد پيرامونخود و مقياس بالاتر اجتماع،به نوعی بیاعتنايی و بیتوجهی کشيده میشون
.۰ تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۵ –
آخرین دیدگاهها