پوریا نخبه زعیم۱۳۹۶/۰۱/۳۱
رکنا: دختر 13 ساله ای که مدعی بود خواستگارش با گذاشتن چاقو زیرگلویش، او را ربوده و در یک زیرزمینی مخفی کرده است، وقتی در برابر شواهد و دلایل مستند کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت، لب به اعتراف گشود و راز آدم ربایی ساختگی را فاش کرد.
چند روز قبل پرونده ای در دایره مبارزه با آدم ربایی پلیس آگاهی خراسان رضوی تشکیل شد که محتویات آن حکایت از یک ماجرای آدم ربایی داشت. دختر 13 ساله ای که مدعی بود یکی از بستگان آدم ربا، او را در نزدیکی منزلشان رها کرده است به تشریح ماجرای آدم ربایی پرداخت و گفت: حدود ساعت 6 بعدازظهر وقتی از خانه بیرون آمدم ناگهان موتورسواری که قبلا از من خواستگاری کرده بود، چاقویی را زیر گلویم گذاشت و با توسل به زور و تهدید مرا به طبقه بالای منزلشان برد و زندانی Prisoner کرد. این دختر 133 ساله در ادامه اظهاراتش گفت: مادر آن پسر هم در طبقه پایین زندگی می کرد ولی برای رهایی من هیچ اقدامی نکرد. آن پسر قصد داشت مرا از طریق غیرقانونی به کشور افغانستان منتقل کند. ولی آن شب که آن ها در اتاق را به رویم قفل کرده بودند برادر آن جوان (خواستگار) به آن جا آمد و موضوع را فهمید به همین خاطر پسر مذکور روز بعد مرا به یک زیرزمین در منطقه گلشهر مشهد انتقال داد که متعلق به یکی از بستگان خواستگارم بود. آن روز فامیل خواستگارم از من مراقبت کرد تا این که برادر خواستگارم متوجه ماجرا شد این درحالی بود که خانواده ام ماجرای آدم ربایی و گم شدن مرا به پلیس گزارش کرده بودند. در همین هنگام وقتی آن ها متوجه این ماجرا شدند بلافاصله به سراغم آمدند و مرا در نزدیکی منزلمان رها کردند.
با توجه به اظهارات دختر مذکور و به دستور سرهنگ کارآگاه «حمید رزمخواه» (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) پی گیری این پرونده در دستور کار پلیس قرار گرفت و کارآگاهان دایره مبارزه با آدم ربایی، بررسی های خود را در این باره آغاز کردند اما آن ها با طرح چند سوال مقدماتی، متوجه شدند که دختر 13 ساله در بخشی از ماجرای آدم ربایی دچار تناقض گویی می شود چرا که تجربیات کارآگاهان نشان می داد آدم ربایی با شیوه ای که دختر 13 ساله از آن سخن می گوید ساختگی است و احتمالا خانواده دختر در جریان واقعیت ماجرا قرار ندارند. این بود که کارآگاهان پس از چند دقیقه تحقیقات غیرمحسوس پی به ارتباط خیابانی پسر 23 ساله افغانی و دختر 13 ساله بردند. این پسر از مدتی قبل به صورت تلفنی با دختر مذکور آشنا شده و عشق خیابانی آن ها به ملاقات های حضوری کشیده شده بود. وقتی دختر نوجوان در پاسخ به سوالات کارآگاهان عاجز ماند به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی قبل با آن پسر دوست شده بودم و او قصد ازدواج با من داشت اما وقتی به خواستگاری ام آمد پدرم با این ازدواج مخالفت کرد چرا که او یک جوان افغانی بود و تناسب سنی هم با من نداشت ولی من می خواستم با او ازدواج کنم. آن شب هم به خاطر همین موضوع با پدرم درگیر شدم و پس از یک مشاجره طولانی با دوست پسرم تماس گرفتم و به او گفتم می خواهم از خانه فرار Escape کنم!! او هم گفت: حالا که می خواهی فرار کنی من خودم به دنبالت می آیم ! این بود که سوار موتورسیکلت خواستگارم شدم و به خانه آن ها رفتم ولی روز بعد وقتی فهمیدند پلیس در جریان ماجرا قرار گرفته است مرا در نزدیکی منزلمان رها کردند. با توجه به ساختگی بودن ماجرای آدم ربایی مذکور، این پرونده برای تعیین تکلیف به مراجع قضایی ارسال شد
آخرین دیدگاهها