ابوالفضل قربانی جنایت هولناک جوان کبوترباز

۲۵ شهريور ۱۳۹۶
تراژدی اتفاقات تلخ و هولناکی که قربانی آنها کودکان هستند تمامی ندارد.
به گزارش همشهری، پس از آتنا، بنيتا و تبسم، در تازه‌ترين حادثه تلخ و غم‌انگيز پسربچه‌اي 11ساله در جنوب پايتخت قرباني نقشه شوم جوان كبوترباز شد. عامل جنايت كه به گفته خانواده مقتول «كسي باورش نمي‌شد وي قاتل ابوالفضل باشد» به بهانه نشان دادن كبوتر قرباني خود را به پشت‌بام خانه‌شان كشاند و بي‌رحمانه او را به قتل رساند اما 5روز بعد، راز هولناك او فاش شد.

گزارش گمشده
نيمه‌شب شنبه 18شهريور ماه، مصادف با روز عيد غدير بود كه مردي سراسيمه خودش را به كلانتري 115رازي رساند و از ناپديد شدن مرموز پسربچه 11ساله‌اش به نام ابوالفضل خبر داد.
او مي‌گفت كه پسرش از عصر جمعه كه براي رفتن به پارك و بازي با دوستانش خانه را ترك كرده، ديگر برنگشته است. با اظهارات اين مرد مأموران راهي محل سكونت آنها شدند.
خانواده ابوالفضل به همراه تمامي اهالي محل بسيج شده و همه جا را به‌دنبال او گشته اما اثري از وي پيدا نكرده بودند. از آنجا كه احتمال مي‌رفت اتفاق تلخي براي پسربچه رخ داده باشد مأموران به پرس و جو در محل پرداختند و متوجه شدند كه آخرين بار ابوالفضل با پسرجواني به نام علي كه در همان محل و در نزديكي پارك زندگي مي‌كند ديده شده است. مأموران به سراغ علي رفتند و او وقتي چشمش به پليس افتاد وحشت‌زده شد.
با اين حال مدعي بود كه از ابوالفضل خبري ندارد اما روي دستانش آثار بريدگي با چاقو ديده مي‌شد كه زخمش هم تازه بود. پسرجوان مدعي شد كه آثار چاقو به‌خاطر خرد كردن گوشت است اما معلوم بود كه قصد دارد رازي را از پليس مخفي كند. دستپاچه شدن علي و حرف‌هاي ضد‌و نقيض او ظن پليس را برانگيخت و او همان روز بازداشت شد. بازجويي از وي ادامه داشت اما پسرجوان همچنان اصرار داشت كه اطلاعي از پسربچه ندارد.
روز چهارشنبه زير نظر قاضي سهرابي بازپرس جنايي پايتخت، بازجويي‌هاي تخصصي از وي ادامه يافت تا اينكه شامگاه همان روز پسرجوان قفل سكوت را شكست و راز قتل هولناك ابوالفضل را فاش كرد.
 او گفت كه روز حادثه به بهانه نشان دادن كبوتر و بازي با آنها، ابوالفضل را به پشت بام كشانده و با ضربات متعدد چاقو (بيش از 50ضربه) به قتل رسانده است سپس جسد را با همدستي برادرش به كيلومتر 55 جاده تهران – قم برده و در بيابان رها كرده است.
 اعتراف هولناك اين جوان كافي بود تا مأموران راهي جاده قم شوند و با راهنمايي متهم، جسد پسربچه را كشف كردند.
پس از آن جسد به پزشكي قانوني منتقل شد تا بررسي‌هاي لازم درباره مرگ او انجام شود.
قرباني ديروز؛ جنايتكار امروز
با اعترافات علي، برادر وي نيز دستگير شد و صبح پنجشنبه دو برادر به دادسراي جنايي تهران انتقال يافتند و با دستور دكتر شهرياري سرپرست دادسراي جنايي تهران، تحقيقات از آنها آغاز شد. متهم به قتل جزئيات جنايت تكان‌دهنده‌اي را كه رقم زده بود شرح داد و برادرش مدعي شد كه وقتي متوجه شده وي دست به جنايت زده در انتقال جسد به او كمك كرده است. گفت‌وگوي تيم تحقيق با قاتل را مي‌خوانيد.
چند سال داري؟
22سال.
چه شد كه چنين نقشه هولناكي كشيدي؟
چون نمي‌خواستم ابوالفضل مانند من قرباني شود. من هم سن و سال ابوالفضل بودم كه در پارك رازي، پسرجواني به بهانه‌اي مرا ربود و پشت درختچه‌هاي پارك به من تجاوز كرد.
اين كابوس سال‌ها همراه من بود. هروقت ابوالفضل را مي‌ديدم با خود مي‌گفتم نكند او هم سرنوشتش مانند من شود. براي همين او را ربودم تا به سرنوشت من دچار نشود.
پس او را مي‌شناختي؟
در يك محل زندگي مي‌كرديم و سال‌ها بود كه او را مي‌شناختم. پدرش هم در محل كاسب است. مغازه موتورسازي دارد و برادرم رابطه خوبي با او داشت.
از روز جنايت بگو؟
روز جمعه بود كه براي هواخوري به پارك رفتم و ابوالفضل را ديدم. وسوسه شدم تا او را ربوده و نقشه قتل را اجرا كنم. به او نزديك شدم و گفتم در پشت بام خانه‌ام كبوتر دارم. به بهانه نشان دادن كبوتر او را به پشت بام خانه‌ام بردم. ابوالفضل كنار لانه كبوتر بود كه با چاقو به سمتش حمله‌ور شدم و چندين ضربه به او زدم. بعد از آن به داخل خانه‌ام برگشتم و به برادرم زنگ زدم تا از او كمك بخواهم. برادرم متاهل است و بچه هم دارد.
او در نزديكي خانه ما زندگي مي‌كند. وقتي رسيد و متوجه شد كه پسربچه را كشته‌ام خيلي ناراحت شد اما مجبور شد كمكم كند چون برادرم بود. آن روز جسد را داخل نايلون گذاشتم و دورش ملحفه‌اي پيچيدم. برادرم به ترمينال جنوب رفت و خودروي پرايدي را كرايه كرد. 50 هزار تومان به راننده داد و به دروغ به او گفت كه قصد انتقال چمداني را داريم. بعد با كمك برادرم جسد را داخل چمداني گذاشتيم و به سمت جاده قم رفتيم. در آنجا جسد را از داخل چمدان بيرون آورديم و در بيابان‌هاي آنجا انداختيم. چمدان را هم در يكي از ميادين جنوب شهر رها كرديم.
گفتي برادرت فرزند دارد. چرا همين احساس را كه مي‌خواستي ابوالفضل مانند تو قرباني نشود درخصوص برادرزاده‌ات نداشتي؟
چون برادرزاده‌ام سرسخت بود. اصلا خودم هم نمي‌دانم كه چه مي‌گويم. فقط هر چه به زبانم مي‌آيد مي‌گويم.
زماني كه جسد را از پشت بام پايين آوردي كسي نديد؟
نه هيچ‌كس.
ساختمان‌تان چند طبقه است و شما طبقه چندم زندگي مي‌كنيد؟
3طبقه و ما طبقه اول زندگي مي‌كنيم. البته من به همراه خانواده‌ام زندگي مي‌كنم كه بيشتر اوقات به شهرستان مي‌روند و برادرم هم ازدواج كرده و در نزديكي خانه ما زندگي مي‌كند. همين 2برادر هستيم.
زمان حادثه خانواده‌ات هم بودند؟
نه.
قصد تجاوز داشتي؟
اولش نه. اما بعد وقتي متوجه نيت من شد شروع به سر و صدا كرد كه من هم با چاقو او را زدم اما تجاوز نكردم.
پس اينكه مي‌گويي او را كشتم تا قرباني نشود دروغ است؟
سكوت.
با خانواده ابوالفضل اختلاف نداشتي؟
نه. اصلا خصومتي با آنها نداشتم.
شغلت چيست؟
تازه خدمت سربازي‌ام تمام‌شده و بيكار هستم.