احتمال بروز کودک آزاری در خانواده‌های فقیر به نسبت خانواده‌های متوسط سه برابر بیشتر و نسبت به خانواده‌های غنی و پردرآمد حدود ۲۰ برابر است.

09 خرداد 1397

کودک آزاری از جمله آسیب‌ هایی است که این روزها بیش از پیش با آن مواجه می‌شویم. بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد؛ کودک آزاری جسمی شایع‌ترین نوع این پدیده است، آن هم در شرایطی که اغلب آزاررسان‌ها والدین کودکان هستند.

طبق آمار اعلام شده ۶۹ درصد از آزارگران جسمی والدین کودکان‌اند، ضمن اینکه ۱۰۰ درصد آنها اعتیاد دارند و ۶۳ درصد شان بیکار هستند. البته در این میان افرادی دیگری هم مرتکب آزاررسانی جسمی به کودکان می‌شوند، اما کودک آزاری جسمی از سوی والدین سوال برانگیزترین نوع آزارگرایی است به این معنی که چرا پدر و مادر باید فرزند خود را مورد ضرب و شتم و آسیب های شدید جسمانی قرار دهد؟‌

تاثیر فشار اقتصادی خانواده‌ها بر اعمال خشونت جسمی علیه کودکان

رضا جعفری مدیرکل دفتر امور آسیب‌ها و اورژانس اجتماعی بهزیستی کشور به وجود رابطه مستقیم و غیرمسقیم فشار اقتصادی و وضعیت معیشتی خانواده‌ها به اعمال خشونت جسمی علیه کودکان اشاره کرد و گفت: ‌در خصوص تعیین اثر وضعیت معیشتی و درآمدی والدین بر خشونت فیزیکی علیه کودکان تا به امروز تحقیقات مدون و قابل اعتنایی در سطح ملی و بین اللملی صورت نگرفته است، اما براساس شواهد و تجارب حاصله می توان گفت که عموما فقر معیشتی می‌تواند منجر به تولید استرس و فشار در خانواده و بالاتر رفتن احتمال بروز رفتارهای پرخاشگرانه گردد.

وی ادامه داد: براساس نتایج مطالعات خارجی، احتمال بروز کودک آزاری در خانواده‌های فقیر به نسبت خانواده‌های متوسط سه برابر بیشتر و نسبت به خانواده‌های غنی و پردرآمد حدود ۲۰ برابر است، اما در ایران فعلا آمار مشخصی در این زمینه وجود ندارد هر چند که باید به نقش زمینه های فرهنگی و اجتماعی بروز این پدیده نیز مانند پذیرش فرهنگی تنبیه بدنی بعنوان یک شیوه تربیتی و عدم آگاهی والدین نسبت به مهارت‌های فرزند پروری و والدگری پرداخت، در عین حال فقر همواره یک عامل تشدید کننده در ارتکاب خشونت‌های خانگی بویژه کودک‌آزاری است.

وی به وجود تله فقر و محرومیت به اثرات باز تولیدی متقابل هر کدام و در نهایت اثر تشدیدکنندگی آن در کودک آزاری اشاره کرد و گفت: بعنوان مثال فقر و بیکاری در روستاها و شهرهای کوچک، نبودن امکانات آموزشی و بهداشتی در این مناطق و خشکسالی باعث مهاجرت به کلان شهرها و شکل گیری حاشیه شهر و عدم جذب در بافت اصلی شهر بدلیل فقدان تخصص و مهارت می‌شود و جمعیت زیاد خانواده سبب عدم تامین شرایط یک زندگی استاندارد که شامل تامین خوراک، پوشاک، عدم رسیدگی به بهداشت و درمان کودک می‌شود که ما از آن تحت عنوان کودک آزاری ناشی از غفلت و بی‌توجهی یاد می‌کنیم یا بدلیل فقر برخی از کودکان کار مجبور به کار در خیابان در نقش کمک درآمد خانواده هستند که این مصداق بارز خشونت و سوء رفتار محسوب می شود.

جعفری افزود: به عبارتی منظور این است که در کودک آزاری جسمی نمی‌توان نقش یک عامل و متغیر خاص را جدا از نقش سایر عوامل در پیدایی کودک آزاری موثر دانست بلکه باید همه آنها را در یک مجموعه و منظومه دید وگرنه تبیبن و پیش بینی ما دقیق و علمی نخواهد بود.

“تربیت سنتی” یکی از دلایل آزاررسانی کودکان از سوی والدین

حسین خطیبی روانشناس درباره دلایل آزار رسانی کودکان از سوی والدین گفت: فارغ از ابعاد مختلف کودک آزاری و آمارهای اعلام شده در این زمینه نکته مهمی که در این میان مطرح است، این است که برخی از عادات تربیتی به طور سنتی در کشور ما مرسوم است، به این صورت که والدین تصور می‌کنند؛ برای تربیت فرزند باید با آنها برخورد بدنی داشته باشد، در صورتی که کودک برای تربیت و آموزش نیاز به تشویق و تنبیه توامان دارد.

وی ادامه داد: اما این تنبیه‌ها باید شرایط خودش را داشته باشد و به هیچ وجه نماد بدنی و دردناک نداشته نباشد. کودک آزاری می‌تواند فشار دادن دست کودک باشد تا ضرب و شتمی که خیلی شدید است و عوارض جسمی در پی دارد. کسی که مسئول تربیت کودک است نباید او را مصدوم، خدشه دار و دچار درد کند.

این روانشناس کودک آزاری را نوعی کنترل کودک از سوی والدین دانست و عنوان کرد: بسیاری از این دست خانواده‌ها تصور می‌کنند، می‌توانند با تنبیه بدنی کودک را از ارتکاب به بعضی اعمال باز دارند یا حتی به برخی اعمال ترغیب کنند. به عنوان مثال کودکی که شیطنت می‌کند یا درس نمی‌خواند او را به بدترین شکل ممکن مورد تنبیه بدنی قرار می دهند.

خطیبی در پاسخ به این سوال که تنبیه شدید بدنی چه ارتباطی با تربیت‌ دارد، پاسخ داد: در این میان کسانی هستند که موضوعشان تنبیه و تشویق نیست و خودشان دچار اختلالات شخصیتی هستند، ما این افراد را جدا از دیگر والدین می بینیم. زمانی که والدین اقدام به چنین آزاری می‌کنند و موضوعشان هم موضوع تربیتی نیست، خودشان باید تحت نظارت درمانی قرار بگیرند، زیرا آن‌ها به نوعی بیمار هستند. برخی دیگر هم به دلیل نداشتن آگاهی، بلد نبودن روش‌های تربیتی اقدام به چنین کاری می‌کنند.

او افزود: هرگونه اختلال روانی که بر اثر بیماری‌ یا مصرف مواد مخدر باشد، موجب این اتفاق می‌شود. به عنوان مثال مصرف مواد صنعتی موجب خارج شدن شخص از حال عادی و ایجاد توهمات می‌شود، یا افرادی که تحت تاثیر داروهای شیمیایی هستند باید تحت نظارت پزشک قرار بگیرند واز این طریق عوارض آن را کاهش دهند.

خطیبی با اشاره به این که بسیاری از خانواده‌ها روش تربیتی خود را روی فرزندانشان پیاده می‌کنند، گفت: البته تربیت غلط پدر و مادر هم موثر است. پدری که خودش کتک خورده فکر می‌کند، بهترین روش تربیت فرزند کتک زدن او است. من بارها با افرادی مواجه شدم که گفتند پدرمان در زمان کودکی ما را کتک می‌زد، برای همین ما هم تربیت شدیم. آن‌ها استدلالشان این است که ما باید فرزندمان را کتک بزنیم تا تربیت شوند. این‌ها رفتارهای غلطی است که بعضا در فرهنگ ما دیده می‌شود.

بیکاری پدر خانواده موجب آزارها و ناهنجاری‌های مضاعف می‌شود

محمد حیدرپور جامعه شناس در خصوص تاثیر وضعیت معیشتی خانواده‌ها بر اعمال خشونت جسمی علیه کودکان گفت: در حالی که این موضوع در تمام دنیا وجود دارد، آنتونی گیدنز یکی از بزرگترین جامعه شناس‌های دنیا می گوید؛ فکر می‌کنید خطرناکترین مکان برای انسان کجاست؟ شاید باورپذیر نباشد که یک جامعه شناس این حرف را بزند، اما او خود پاسخ می‌دهد خطرناک‌ترین جا برای انسان‌ها خانه است.

وی در ادامه گفت: اکثریت انسان‌‎ها به طریقی در خانه مورد آزار فیزیکی یا کلامی قرار گرفته‌اند. چنین چیزی در کشورهایی که فرهنگ پدرسالار در آنها وجود دارد، اطاعت محض می‌طلبد. اگر پدر یا والدین درست جامعه پذیر نشده باشند و با وجود فرهنگ پدر سالاری که دارند به مواد مخدر نیز آلوده باشند، این شرایط اسفناک خواهد بود. البته در این زمینه آمارهایی ارائه شده است، ولی خیلی از موارد گزارش نمی‌شود.

این جامعه شناس فرهنگ پدرسالاری را تاثیر گذار بر کودک آزاری دانست و گفت: برای این ناهنجاری بزرگ باید راهکاری‌های مختلفی اندیشیده شود. در ابتدا فرهنگ پدر سالاری است که با آگاهی رسانی باید از آن فاصله بگیریم.

حیدر پور در پاسخ به این سوال که فشار اقتصادی و مشکلات بیرون از خانه چقدر می‌تواند؛ بر کودک آزاری جسمی توسط والدین تاثیرگذار باشد، گفت: وقتی پدر خانواده دچار بیکاری حاد می‌شود، این مشکل به طور خودکار وارد خانواده خواهد شد و همسر و فرزندان را تحت فشار قرار می‌دهد. همچنین موجب آزارها و ناهنجاری‌های عدیده و مضاعف می‌شود.

این جامعه شناس یادآور شد: وقتی پدر خانواده نتواند نیازهای اقتصادی را برآورده کند، اختلاف با همسر انعکاس پیدا می‌کند و خانواده دچار یک تلاطم و آشفتگی می‌شود، فشار عصبی و استرس همه دست به دست هم می‌دهند و باعث فروپاشی خانواده و سوق دادن آن‌ها به انواع ناهنجاری‌ها می‌شود.