شین‎آبادی‌ها را در این روزها فراموش نکنیم

فرستنده: لیلا سعادت

 اگر بارها و بارها از آلام کودکان پیرانشهری که در حادثه آتش‎سوزی مدرسه

زیبایی معصومانه‎شان فدا شد بنویسیم، کم نوشته‎ایم…

دوباره ما مهر آمد. ماه مهربانی، ماه مدرسه و درس و مشق. روز اول مهر، فاطمه هم مثل همه دانش‌آموزان، صبحانه‎اش را خورد. لباسش را پوشید و کیفش را روی دوشش انداخت. موهایش را شانه کرد و آماده رفتن شد اما تمایلی برای رفتن جلوی آینه نداشت! او یک دانش‌آموز شین‎آبادی است… لعنت به بخاری‎های چکه‎ای…

حادثه شین‎آباد ماه‎ها قبل به وقوع پیوست. شاید امروز و در آغاز فصل مدارس از شین‎آباد نوشتن آن هم در این برهه حساس زمانی و در ماه‎های نخست کار دولت، به صلاح نباشد. اما در این مقال ما کاری به خوب و بد دولت یا انتصاب‎ها و انتخاب‎ها و سیاسی‎کاری‎ها نداریم؛ فقط این را می‎دانیم که نقد منصفانه و منطقی وظیفه اصلی و جدانشدنی یک خبرنگار یا روزنامه‌نگار است و زمان و مکان هم نمی‎شناسد.

زخم‎های دائمی و اسکار‎های ماندگار

کسانی که اندکی از علم پزشکی یا پرستاری آگاهی دارند، مفهوم ۵۰ درصد سوختگی یا اسکارهای(زخم) دائمی ناشی از سوختگی، آن هم روی صورت کودکان معصوم را به خوبی می‎فهمند. انگشتان قطع شده هم جای تشریح و توضیح ندارند.

اینکه شاید دیگر هیچگاه موهبت خدادادی «زیبایی» به رخسار کودکان شین‎آبادی برنگردد، متاسفانه یک واقعیت تلخ و دردناک است که باور آن برای هر انسان منصفی زجرآور است. چندی قبل در جراید اعلام شد که برخی از کودکان شین‎آبادی به ۷۰ تا ۱۰۰ عمل جراحی نیاز دارند! به نظر شما چهره‎ای که روی آن ۱۰۰ عمل صورت گیرد، چه بر سرش خواهد آمد؟ وزیر اسبق آموزش و پرورش همچنین وعده استخدام دانش‎آموزان شین‎آبادی را بعد از ۱۸ سالگی داده بودند! آیا این قبیل دست‌ودلبازی‎ها و حاتم‌بخشی‎ها نوعی فرافکنی و فرار به جلو نیست؟ به واقع اگر این رخداد برای فرزندان ما اتفاق بیفتد، شاید هیچگاه مسببان آن را نبخشیم و هیچ هبه‎ای را از آنان نپذیریم.

امروز اگر بارها و بارها از آلام و ضجه‎های کودکان پیرانشهری که در حادثه آتش‎سوزی مدرسه زیبایی معصومانه‎شان، فدای بی‎تدبیری و کم‎کاری مسئولان شد، بنویسیم، کم نوشته‎ایم که این آخرین حادثه نبوده و نیست.

بخاری‎های چکه‎ای و کاربراتوری هنوز در بسیاری از مدارس روستایی ما جولان می‎دهند

شاید الان دیگر هیچ کودک پیرانشهری نباشد که معنای یک بام و دو هوا را نداند. لااقل دانش‌‌آموزان پنجم دبستان مدرسه «انقلاب اسلامی» روستای شین‌‎آباد از توابع پیرانشهر استان آذربایجان‎غربی این موضوع را با گوشت و پوست خود درک کرده‎اند!

سال گذشته در حالی که وزیر از طرح‎های هوشمند‎سازی مدارس، اتصال تمامی مدارس به اینترنت ملی و طرح سند تحول بنیادین، طرح‎های جدید ۶ ـ ۳ ـ ۳ و ۳ ـ ۳ ـ ۳ ـ ۳ و … در مدارس سخن می‎گفت و مدرسه‎ای را که سالن ورزشی نداشت، غیراستاندارد(!) می‎نامید، بسیاری از مدارس ما از استانداردهای اولیه یک مدرسه معمولی محروم بودند و در حالی که نسل بخاری‎های چکه‎ای و کاربراتوری در دنیا پایان یافته است و حتی در قدیمی‎ترین فیلم‎های سینمایی نیز، رد پایی از آنها دیده نمی‎شود، این قبیل بخاری‎های خطرناک هنوز در بسیاری از مدارس روستایی ما جولان می‎دهند و امسال زمستان نیز باز هم آشکارا به تمامی بخشنامه‎ها و آئین‎نامه‎های ایمنی و حفاظتی پوزخند خواهند زد.

به راستی آیا نمی‎توان اندکی از بودجه‎هایی که همه ساله صرف بریز و بپاش‎های مرسوم در همایش‎ها، سمینارها و زنگ‎های مسواک و خمیر دندان و حوله می‎شود، به افزایش ضریب ایمنی در مدارس اختصاص داد؟ آیا نمی‎شود از خیرین مدرسه‎ساز درخواست کرد یک سال فقط ۱۰ درصد از بودجه مدرسه‎سازی‎شان را صرف تجهیز و ایمنی مدارس روستایی کنند؟

دردمندانه‎تر این بود که وزیر فرموده بودند «در این حادثه هیچ کس مقصر نیست»! البته سال‎ها است در آموزش و پرورش کسی مقصر نیست، چرا که در این حادثه کامل نشدن چرخه سوخت در کاربراتور علت اصلی آتش‎سوزی در بخاری کلاس درس مدرسه شین‎آباد گزارش شد!

چرا «قسمت» و «تقدیر» فقط در مدارس مناطق محروم جولان می‎دهند

البته «قسمت» و «تقدیر» هم در چنین ماجراهایی بی‎تقصیر نیستند. فقط ما متوجه نشدیم که چرا این «قسمت» و «تقدیر» فقط در مدارس مناطق محروم جولان می‎دهند و در مدارس امن و استاندارد، سر و کله‎شان پیدا نمی‎شود!

بگذریم … وقتی هم در حادثه‎ای عامل انسانی نقش ندارد، چرا این همه سیاه‎نمایی و تخریب و زیر سوال بردن خدمات ارزنده! اصلا می‎توان به جای متهم کردن مسئولان آموزش و پرورش، از شرکت سازنده یا طراح کاربراتور این بخاری شکایت کرد؛ هر چند به گمان نگارنده الان باید نوادگان یا نتیجگان طراح این قبیل بخاری‎ها در دادگاه حاضر شوند و از زحمات پدربزرگ و جد پدری خود دفاع کنند، چرا که قطع به یقین تمامی طراحان و کارگران کارخانه تولیدکننده این بخاری‎ها سال‎ها است رخ در نقاب خاک کشیده‎اند!

به راستی تا کی قرار است عده‎ای، به‌خصوص در شهرستان‎ها و شهر‎های کوچک و مناطق محروم، برای رسیدن به پست و مقام با معصومیت، پاکی، زیبایی و آینده کودکان بی‎گناهی بازی کنند که تنها جرمشان این است که در روستا به دنیا آمده‎اند و حقشان از سرانه آموزشی مملکت تنها بخشنامه‎هایی است که از سال قبل به صورت اتوماسیون به مدیر مدرسه ابلاغ می‎شوند!

مسئولینی که نه تنها استعفا و اقرار به کوتاهی در انجام وظایف محوله در قاموسشان جایگاهی ندارد بلکه فقط و فقط توجیه را سرلوحه امور قرار می‎دهند.

امید است مسئولان جدید آموزش و پرورش نگاه خود را به مدارس تغییر دهند و مفهوم کلمات «ایمنی و ضریب امنیت در مدارس» را بار دیگر بررسی کنند و نسبت به سرنوشت کودکان معصوم حساس‎تر باشند.

شاید فردا دیر باشد! به هوش…خبرگزاری فارس 22 مهرماه