بیست و یک سال است من را در زندان رها کردهاند؛ رنجنامه کودک-مجرم محبوس در زندان رجایی شهر
۱۳۹۷/۰۵/۲۶
وریا ساعد موچشمی زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج است که در سال ۱۳۷۷ زمانی که ۱۷ سال سن داشت به اتهام مشارکت در قتل به اعدام و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شد و در حال حاضر پس از ۲۱ سال تحمل حبس همچنان در زندان به سر میبرد.
او در نامه ای که به دست هرانا رسیده است می گوید، نزاعی که منجر به قتل گردید توسط فرد دیگر به نام “شهرام جلالی” صورت گرفت که او در سال ۱۳۸۱ با اینکه نصف مبلغ دیه را واریز کرده بود، اعدام شد و اسماعیل حسینی دیگر متهم پرونده نیز به اتهام معاونت در قتل به ۱۰ سال زندان محکوم شد که پس از ۳ سال و شش ماه تحمل حبس آزاد شد.
این زندانی در بخشی از رنجنامه خود میگوید: “خانواده مقتول (اولیاء دم) سالها است که این پرونده و بنده را به حال خود در زندان رها کرده و با توجه به اینکه بارها از طریق درخواست حقیر و اعمال ماده ۴۲۹ از طریق اجرای احکام برایشان احضاریه صادر شد، اما تاکنون جوابی از سوی آنها داده نشده، که نهایتاً دادیار محترم اجرای احکام آقای “الله یاری” در سال ۱۳۹۶ با ابلاغ به بنده و خانوادهام برای آزادی حقیر مبلغ ۲۲۰ میلیون تومان وثیقه صادر نمود. خانوادهام که از آن تنها یک برادر برایم باقی مانده با سعی و تلاش فراوان بعد از گذشت چند ماه توانست مبلغ وثیقه را تهیه کرده و به شعبه اجرای احکام مربوطه ارائه نماید، اما در آن زمان دادیار محترم تغییر کرد و خانمی به عنوان ریاست اجرای احکام منسوب گردیده که نظریه دادیار قبلی را رد نموده و با توهین به برادرم مبنی بر اینکه “شما ما قبل تاریخی و فاقد ارزش اجتماعی هستید.” خواستار شد که تمام مراحل برای تعیین وثیقه و دریافت آن مجدد طی گردد”.
لازم به ذکر است که در ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی ایران آمده است که “در مواردی که محکوم به قصاص، در زندان است و صاحب حق قصاص، بدون عذر موجه یا به علت ناتوانی در پرداخت فاضل دیه یا به جهت انتظار برای بلوغ یا افاقه ولی دم یا محکوم علیه، مرتکب را در وضعیت نامعین رها نماید، با شکایت محکوم علیه از این امر، دادگاه صادرکننده حکم، مدت مناسبی را مشخص و به صاحب حق قصاص اعلام میکند تا ظرف مهلت مقرر نسبت به گذشت، مصالحه یا اجرای قصاص اقدام کند. در صورت عدم اقدام او در این مدت، دادگاه میتواند پس از تعیین تعزیر بر اساس کتاب پنجم«تعزیرات» و گذشتن مدت زمان آن با أخذ وثیقه مناسب و تأیید رئیس حوزه قضائی و رئیس کل دادگستری استان تا تعیین تکلیف از سوی صاحب حق قصاص، مرتکب را آزاد کند”.
ساعد موچشمی در پایان این رنجنامه تاکید می کند؛ “این جانب را که اکنون در آستانه ۴۰ سالگی بوده مجبور میسازند برای احقاق حق خویش اقدام به اعتصاب غذا کرده و تا پای مرگ پای آن بایستم که تا بی عدالتی که نسبت به بنده شده و عدم رسیدگی و سهل انگاری دادیار جدید اجرای احکام شعبه ۱ دادسرای عمومی و انقلاب رباط کریم و سنگاندازی ایشان را بر همگان روشن سازم”.
متن کامل این رنجنامه به نقل از هرانا عینا در پی میآید:
«به نام عدالتی که وجود ندارد»
از ۱۷ سالگی تا به امروز یعنی ۴۰ سالگی پشت میلههای زندان… پس عدالت کجاست؟
اینجانب وریا ساعد موچشمی محبوس در زندان رجایی شهر کرج، در سن ۱۴ سالگی برای کمک به پدر پیرم و خانواده، تحصیل و شهر و دیارم را ترک کرده و به تهران آمده و مدت ۳ سال بود که در فرودگاه بینالمللی امام خمینی تهران مشغول به کارگری بودم که در سال ۱۳۷۷ به اتهام مشارکت در قتل در آستانه ۱۷ سالگی به اعدام و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شدم.
این در حالی است که در نزاعی که منجر به قتل محمد امامی (مقتول) منجر شد، درگیری و قتل توسط فردی به نام شهرام جلالی فرزند جمال صادره از رباط کریم، صورت گرفت و فردی دیگر به نام اسماعیل حسینی که به معاونت در قتل متهم شده بود به ۱۰ سال زندان محکوم گردید که پس از سپری نمودن ۳ سال و شش ماه تحمل حبس آزاد شد و متهم اصلی یعنی شهرام جلالی نیز توسط اولیاء دم و با واریز نصف دیه کامل فرد مسلمان در سال ۱۳۸۱ اعدام گردید و پس از آن بنده که از ابتدا بی گناه بوده و با داشتن سن کم و نداشتن سواد و اعترافات هم جرمهایم که کاملاً بلا وجه بوده و علم قاضی اکنون ۲۱ سال است که بلاتکلیف تحمل حبس مینمایم.
در این مدت علاوه بر از دست دادن جوانی و خانوادهام بارها اقدام به خودکشی کرده که مدارک آن در بیمارستان امام خمینی موجود میباشد.
این در حالی است که خانواده مقتول (اولیاء دم) سالها است که این پرونده و بنده را به حال خود در زندان رها کرده و با توجه به اینکه بارها از طریق درخواست حقیر و اعمال ماده ۴۲۹ از طریق اجرای احکام برایشان احضاریه صادر شد، اما تاکنون جوابی از سوی آنها داده نشده، که نهایتاً دادیار محترم اجرای احکام آقای “الله یاری” در سال ۱۳۹۶ با ابلاغ به بنده و خانوادهام برای آزادی حقیر مبلغ ۲۲۰ میلیون تومان وثیقه صادر نمود.
خانوادهام که از آن تنها یک برادر برایم باقی مانده با سعی و تلاش فراوان بعد از گذشت چند ماه توانست مبلغ وثیقه را تهیه کرده و به شعبه اجرای احکام مربوطه ارائه نماید، اما در آن زمان دادیار محترم تغییر کرد و خانمی به عنوان ریاست اجرای احکام منسوب گردیده که نظریه دادیار قبلی را رد نموده و با توهین به برادرم مبنی بر اینکه “شما ما قبل تاریخی هستید و فاقد ارزش اجتماعی هستید.” خواستار شد که تمام مراحل برای تعیین وثیقه و دریافت آن مجدد طی شود.
اکنون بعد از ۲۱ سال دوباره بیش از یک سال طول میکشد که روند اداری آن طی گردد، ضمن اینکه طبق قانون مصوبه سال ۱۳۹۲ افراد زیر ۱۸ سال به قصاص محکوم نمیشوند و تحمل بیشتر مجازات و عدم رسیدگی به پرونده حقیر، توسط مسئولان، اینجانب را که اکنون در آستانه ۴۰ سالگی بوده مجبور میسازند برای احقاق حق خویش اقدام به اعتصاب غذا کرده و تا پای مرگ پای آن بایستم که تا بیعدالتی که نسبت به بنده شده و عدم رسیدگی و سهل انگاری دادیار جدید اجرای احکام شعبه ۱ دادسرای عمومی و انقلاب رباط کریم و سنگ اندازی ایشان را بر همگان روشن سازم.
ضمن اینکه مگر اعمال ماده ۴۲۹، یک قانونی مصوب نیست که بنده ۴ بار اقدام به آن نمودهام؟ مگر میشود هر قاضی و دادیاری که هر چند مدت شعبههایشان تغییر میکند، قانونی مختص به خود داشته باشند، پس عدالت کجاست؟
چه کسی جوابگوی هدر رفتن ۲۱ سال از جوانی من است؟ آیا اجرای عدالت فقط برای تبلیغات و فریب اذهان عموم و رسانهها است؟
آیا «عدل و داد» فقط برای داد و بیداد و اهانت به خانوادههای زندانیان توسط قضات، و اجرای احکام به میل خودشان است؟
وریا ساعد موچشمی / زندان رجایی شهر کرج / ۲۶ مرداد ۱۳۹۷″
وریا ساعد موچشمی زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج است که در سال ۱۳۷۷ زمانی که ۱۷ سال سن داشت به اتهام مشارکت در قتل به اعدام و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شد و در حال حاضر پس از ۲۱ سال تحمل حبس همچنان در زندان به سر میبرد.
او در نامه ای که به دست هرانا رسیده است می گوید، نزاعی که منجر به قتل گردید توسط فرد دیگر به نام “شهرام جلالی” صورت گرفت که او در سال ۱۳۸۱ با اینکه نصف مبلغ دیه را واریز کرده بود، اعدام شد و اسماعیل حسینی دیگر متهم پرونده نیز به اتهام معاونت در قتل به ۱۰ سال زندان محکوم شد که پس از ۳ سال و شش ماه تحمل حبس آزاد شد.
این زندانی در بخشی از رنجنامه خود میگوید: “خانواده مقتول (اولیاء دم) سالها است که این پرونده و بنده را به حال خود در زندان رها کرده و با توجه به اینکه بارها از طریق درخواست حقیر و اعمال ماده ۴۲۹ از طریق اجرای احکام برایشان احضاریه صادر شد، اما تاکنون جوابی از سوی آنها داده نشده، که نهایتاً دادیار محترم اجرای احکام آقای “الله یاری” در سال ۱۳۹۶ با ابلاغ به بنده و خانوادهام برای آزادی حقیر مبلغ ۲۲۰ میلیون تومان وثیقه صادر نمود. خانوادهام که از آن تنها یک برادر برایم باقی مانده با سعی و تلاش فراوان بعد از گذشت چند ماه توانست مبلغ وثیقه را تهیه کرده و به شعبه اجرای احکام مربوطه ارائه نماید، اما در آن زمان دادیار محترم تغییر کرد و خانمی به عنوان ریاست اجرای احکام منسوب گردیده که نظریه دادیار قبلی را رد نموده و با توهین به برادرم مبنی بر اینکه “شما ما قبل تاریخی و فاقد ارزش اجتماعی هستید.” خواستار شد که تمام مراحل برای تعیین وثیقه و دریافت آن مجدد طی گردد”.
لازم به ذکر است که در ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی ایران آمده است که “در مواردی که محکوم به قصاص، در زندان است و صاحب حق قصاص، بدون عذر موجه یا به علت ناتوانی در پرداخت فاضل دیه یا به جهت انتظار برای بلوغ یا افاقه ولی دم یا محکوم علیه، مرتکب را در وضعیت نامعین رها نماید، با شکایت محکوم علیه از این امر، دادگاه صادرکننده حکم، مدت مناسبی را مشخص و به صاحب حق قصاص اعلام میکند تا ظرف مهلت مقرر نسبت به گذشت، مصالحه یا اجرای قصاص اقدام کند. در صورت عدم اقدام او در این مدت، دادگاه میتواند پس از تعیین تعزیر بر اساس کتاب پنجم«تعزیرات» و گذشتن مدت زمان آن با أخذ وثیقه مناسب و تأیید رئیس حوزه قضائی و رئیس کل دادگستری استان تا تعیین تکلیف از سوی صاحب حق قصاص، مرتکب را آزاد کند”.
ساعد موچشمی در پایان این رنجنامه تاکید می کند؛ “این جانب را که اکنون در آستانه ۴۰ سالگی بوده مجبور میسازند برای احقاق حق خویش اقدام به اعتصاب غذا کرده و تا پای مرگ پای آن بایستم که تا بی عدالتی که نسبت به بنده شده و عدم رسیدگی و سهل انگاری دادیار جدید اجرای احکام شعبه ۱ دادسرای عمومی و انقلاب رباط کریم و سنگاندازی ایشان را بر همگان روشن سازم”.
متن کامل این رنجنامه به نقل از هرانا عینا در پی میآید:
«به نام عدالتی که وجود ندارد»
از ۱۷ سالگی تا به امروز یعنی ۴۰ سالگی پشت میلههای زندان… پس عدالت کجاست؟
اینجانب وریا ساعد موچشمی محبوس در زندان رجایی شهر کرج، در سن ۱۴ سالگی برای کمک به پدر پیرم و خانواده، تحصیل و شهر و دیارم را ترک کرده و به تهران آمده و مدت ۳ سال بود که در فرودگاه بینالمللی امام خمینی تهران مشغول به کارگری بودم که در سال ۱۳۷۷ به اتهام مشارکت در قتل در آستانه ۱۷ سالگی به اعدام و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شدم.
این در حالی است که در نزاعی که منجر به قتل محمد امامی (مقتول) منجر شد، درگیری و قتل توسط فردی به نام شهرام جلالی فرزند جمال صادره از رباط کریم، صورت گرفت و فردی دیگر به نام اسماعیل حسینی که به معاونت در قتل متهم شده بود به ۱۰ سال زندان محکوم گردید که پس از سپری نمودن ۳ سال و شش ماه تحمل حبس آزاد شد و متهم اصلی یعنی شهرام جلالی نیز توسط اولیاء دم و با واریز نصف دیه کامل فرد مسلمان در سال ۱۳۸۱ اعدام گردید و پس از آن بنده که از ابتدا بی گناه بوده و با داشتن سن کم و نداشتن سواد و اعترافات هم جرمهایم که کاملاً بلا وجه بوده و علم قاضی اکنون ۲۱ سال است که بلاتکلیف تحمل حبس مینمایم.
در این مدت علاوه بر از دست دادن جوانی و خانوادهام بارها اقدام به خودکشی کرده که مدارک آن در بیمارستان امام خمینی موجود میباشد.
این در حالی است که خانواده مقتول (اولیاء دم) سالها است که این پرونده و بنده را به حال خود در زندان رها کرده و با توجه به اینکه بارها از طریق درخواست حقیر و اعمال ماده ۴۲۹ از طریق اجرای احکام برایشان احضاریه صادر شد، اما تاکنون جوابی از سوی آنها داده نشده، که نهایتاً دادیار محترم اجرای احکام آقای “الله یاری” در سال ۱۳۹۶ با ابلاغ به بنده و خانوادهام برای آزادی حقیر مبلغ ۲۲۰ میلیون تومان وثیقه صادر نمود.
خانوادهام که از آن تنها یک برادر برایم باقی مانده با سعی و تلاش فراوان بعد از گذشت چند ماه توانست مبلغ وثیقه را تهیه کرده و به شعبه اجرای احکام مربوطه ارائه نماید، اما در آن زمان دادیار محترم تغییر کرد و خانمی به عنوان ریاست اجرای احکام منسوب گردیده که نظریه دادیار قبلی را رد نموده و با توهین به برادرم مبنی بر اینکه “شما ما قبل تاریخی هستید و فاقد ارزش اجتماعی هستید.” خواستار شد که تمام مراحل برای تعیین وثیقه و دریافت آن مجدد طی شود.
اکنون بعد از ۲۱ سال دوباره بیش از یک سال طول میکشد که روند اداری آن طی گردد، ضمن اینکه طبق قانون مصوبه سال ۱۳۹۲ افراد زیر ۱۸ سال به قصاص محکوم نمیشوند و تحمل بیشتر مجازات و عدم رسیدگی به پرونده حقیر، توسط مسئولان، اینجانب را که اکنون در آستانه ۴۰ سالگی بوده مجبور میسازند برای احقاق حق خویش اقدام به اعتصاب غذا کرده و تا پای مرگ پای آن بایستم که تا بیعدالتی که نسبت به بنده شده و عدم رسیدگی و سهل انگاری دادیار جدید اجرای احکام شعبه ۱ دادسرای عمومی و انقلاب رباط کریم و سنگ اندازی ایشان را بر همگان روشن سازم.
ضمن اینکه مگر اعمال ماده ۴۲۹، یک قانونی مصوب نیست که بنده ۴ بار اقدام به آن نمودهام؟ مگر میشود هر قاضی و دادیاری که هر چند مدت شعبههایشان تغییر میکند، قانونی مختص به خود داشته باشند، پس عدالت کجاست؟
چه کسی جوابگوی هدر رفتن ۲۱ سال از جوانی من است؟ آیا اجرای عدالت فقط برای تبلیغات و فریب اذهان عموم و رسانهها است؟
آیا «عدل و داد» فقط برای داد و بیداد و اهانت به خانوادههای زندانیان توسط قضات، و اجرای احکام به میل خودشان است؟
وریا ساعد موچشمی / زندان رجایی شهر کرج / ۲۶ مرداد ۱۳۹۷″
وریا ساعد موچشمی زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج است که در سال ۱۳۷۷ زمانی که ۱۷ سال سن داشت به اتهام مشارکت در قتل به اعدام و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شد و در حال حاضر پس از ۲۱ سال تحمل حبس همچنان در زندان به سر میبرد.
او در نامه ای که به دست هرانا رسیده است می گوید، نزاعی که منجر به قتل گردید توسط فرد دیگر به نام “شهرام جلالی” صورت گرفت که او در سال ۱۳۸۱ با اینکه نصف مبلغ دیه را واریز کرده بود، اعدام شد و اسماعیل حسینی دیگر متهم پرونده نیز به اتهام معاونت در قتل به ۱۰ سال زندان محکوم شد که پس از ۳ سال و شش ماه تحمل حبس آزاد شد.
این زندانی در بخشی از رنجنامه خود میگوید: “خانواده مقتول (اولیاء دم) سالها است که این پرونده و بنده را به حال خود در زندان رها کرده و با توجه به اینکه بارها از طریق درخواست حقیر و اعمال ماده ۴۲۹ از طریق اجرای احکام برایشان احضاریه صادر شد، اما تاکنون جوابی از سوی آنها داده نشده، که نهایتاً دادیار محترم اجرای احکام آقای “الله یاری” در سال ۱۳۹۶ با ابلاغ به بنده و خانوادهام برای آزادی حقیر مبلغ ۲۲۰ میلیون تومان وثیقه صادر نمود. خانوادهام که از آن تنها یک برادر برایم باقی مانده با سعی و تلاش فراوان بعد از گذشت چند ماه توانست مبلغ وثیقه را تهیه کرده و به شعبه اجرای احکام مربوطه ارائه نماید، اما در آن زمان دادیار محترم تغییر کرد و خانمی به عنوان ریاست اجرای احکام منسوب گردیده که نظریه دادیار قبلی را رد نموده و با توهین به برادرم مبنی بر اینکه “شما ما قبل تاریخی و فاقد ارزش اجتماعی هستید.” خواستار شد که تمام مراحل برای تعیین وثیقه و دریافت آن مجدد طی گردد”.
لازم به ذکر است که در ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی ایران آمده است که “در مواردی که محکوم به قصاص، در زندان است و صاحب حق قصاص، بدون عذر موجه یا به علت ناتوانی در پرداخت فاضل دیه یا به جهت انتظار برای بلوغ یا افاقه ولی دم یا محکوم علیه، مرتکب را در وضعیت نامعین رها نماید، با شکایت محکوم علیه از این امر، دادگاه صادرکننده حکم، مدت مناسبی را مشخص و به صاحب حق قصاص اعلام میکند تا ظرف مهلت مقرر نسبت به گذشت، مصالحه یا اجرای قصاص اقدام کند. در صورت عدم اقدام او در این مدت، دادگاه میتواند پس از تعیین تعزیر بر اساس کتاب پنجم«تعزیرات» و گذشتن مدت زمان آن با أخذ وثیقه مناسب و تأیید رئیس حوزه قضائی و رئیس کل دادگستری استان تا تعیین تکلیف از سوی صاحب حق قصاص، مرتکب را آزاد کند”.
ساعد موچشمی در پایان این رنجنامه تاکید می کند؛ “این جانب را که اکنون در آستانه ۴۰ سالگی بوده مجبور میسازند برای احقاق حق خویش اقدام به اعتصاب غذا کرده و تا پای مرگ پای آن بایستم که تا بی عدالتی که نسبت به بنده شده و عدم رسیدگی و سهل انگاری دادیار جدید اجرای احکام شعبه ۱ دادسرای عمومی و انقلاب رباط کریم و سنگاندازی ایشان را بر همگان روشن سازم”.
متن کامل این رنجنامه به نقل از هرانا عینا در پی میآید:
«به نام عدالتی که وجود ندارد»
از ۱۷ سالگی تا به امروز یعنی ۴۰ سالگی پشت میلههای زندان… پس عدالت کجاست؟
اینجانب وریا ساعد موچشمی محبوس در زندان رجایی شهر کرج، در سن ۱۴ سالگی برای کمک به پدر پیرم و خانواده، تحصیل و شهر و دیارم را ترک کرده و به تهران آمده و مدت ۳ سال بود که در فرودگاه بینالمللی امام خمینی تهران مشغول به کارگری بودم که در سال ۱۳۷۷ به اتهام مشارکت در قتل در آستانه ۱۷ سالگی به اعدام و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شدم.
این در حالی است که در نزاعی که منجر به قتل محمد امامی (مقتول) منجر شد، درگیری و قتل توسط فردی به نام شهرام جلالی فرزند جمال صادره از رباط کریم، صورت گرفت و فردی دیگر به نام اسماعیل حسینی که به معاونت در قتل متهم شده بود به ۱۰ سال زندان محکوم گردید که پس از سپری نمودن ۳ سال و شش ماه تحمل حبس آزاد شد و متهم اصلی یعنی شهرام جلالی نیز توسط اولیاء دم و با واریز نصف دیه کامل فرد مسلمان در سال ۱۳۸۱ اعدام گردید و پس از آن بنده که از ابتدا بی گناه بوده و با داشتن سن کم و نداشتن سواد و اعترافات هم جرمهایم که کاملاً بلا وجه بوده و علم قاضی اکنون ۲۱ سال است که بلاتکلیف تحمل حبس مینمایم.
در این مدت علاوه بر از دست دادن جوانی و خانوادهام بارها اقدام به خودکشی کرده که مدارک آن در بیمارستان امام خمینی موجود میباشد.
این در حالی است که خانواده مقتول (اولیاء دم) سالها است که این پرونده و بنده را به حال خود در زندان رها کرده و با توجه به اینکه بارها از طریق درخواست حقیر و اعمال ماده ۴۲۹ از طریق اجرای احکام برایشان احضاریه صادر شد، اما تاکنون جوابی از سوی آنها داده نشده، که نهایتاً دادیار محترم اجرای احکام آقای “الله یاری” در سال ۱۳۹۶ با ابلاغ به بنده و خانوادهام برای آزادی حقیر مبلغ ۲۲۰ میلیون تومان وثیقه صادر نمود.
خانوادهام که از آن تنها یک برادر برایم باقی مانده با سعی و تلاش فراوان بعد از گذشت چند ماه توانست مبلغ وثیقه را تهیه کرده و به شعبه اجرای احکام مربوطه ارائه نماید، اما در آن زمان دادیار محترم تغییر کرد و خانمی به عنوان ریاست اجرای احکام منسوب گردیده که نظریه دادیار قبلی را رد نموده و با توهین به برادرم مبنی بر اینکه “شما ما قبل تاریخی هستید و فاقد ارزش اجتماعی هستید.” خواستار شد که تمام مراحل برای تعیین وثیقه و دریافت آن مجدد طی شود.
اکنون بعد از ۲۱ سال دوباره بیش از یک سال طول میکشد که روند اداری آن طی گردد، ضمن اینکه طبق قانون مصوبه سال ۱۳۹۲ افراد زیر ۱۸ سال به قصاص محکوم نمیشوند و تحمل بیشتر مجازات و عدم رسیدگی به پرونده حقیر، توسط مسئولان، اینجانب را که اکنون در آستانه ۴۰ سالگی بوده مجبور میسازند برای احقاق حق خویش اقدام به اعتصاب غذا کرده و تا پای مرگ پای آن بایستم که تا بیعدالتی که نسبت به بنده شده و عدم رسیدگی و سهل انگاری دادیار جدید اجرای احکام شعبه ۱ دادسرای عمومی و انقلاب رباط کریم و سنگ اندازی ایشان را بر همگان روشن سازم.
ضمن اینکه مگر اعمال ماده ۴۲۹، یک قانونی مصوب نیست که بنده ۴ بار اقدام به آن نمودهام؟ مگر میشود هر قاضی و دادیاری که هر چند مدت شعبههایشان تغییر میکند، قانونی مختص به خود داشته باشند، پس عدالت کجاست؟
چه کسی جوابگوی هدر رفتن ۲۱ سال از جوانی من است؟ آیا اجرای عدالت فقط برای تبلیغات و فریب اذهان عموم و رسانهها است؟
آیا «عدل و داد» فقط برای داد و بیداد و اهانت به خانوادههای زندانیان توسط قضات، و اجرای احکام به میل خودشان است؟
وریا ساعد موچشمی / زندان رجایی شهر کرج / ۲۶ مرداد ۱۳۹۷″
آخرین دیدگاهها