سال تحصیلی و فقدان حقوق دانش آموزی/ حسین احمدی نیاز

۱۳۹۷/۰۷/۱۷

مهر هر سال قریب به هجده میلیون دانش آموز ایرانی وارد مدرسه می شوند؛ هجده میلیون دانش آموز که قرار است آینده ایران را رقم بزنند. شناخت از قوانین و عمل به مقررات و اجرای حقوق شهروندی به زعم همه کارشناسان باید از دوره ابتدایی و راهنمایی شکل بگیرد اما افسوس که در این چهل سال و حتی قبل از آن، کم ترین موضوع در باب حقوق شهروندی و بشر، قوانین و مقررات و آگاهی از حقوق انسانی یک دانش آموز مورد بحث و آموزش دانش آموزان ایرانی قرار گرفته است. از دیگر سو حقوق دانش آموزی تا به امروز در نظام حقوقی ایران تدوین نشده و همین امر موجب بروز حوادث تلخ و دهشتناکی برای آنان شده است. کافی است نیم نگاهی به آموزش های غیرکاربردی به دانش آموزان در ایران داشته باشیم که اکثراً مبتنی بر ایدئولوژی حکومتی بوده و بیش ترین آسیب را به دانش آموزان وارد کرده است. این در حالی است که اگر به جای آموزش این مباحث غیرکاربردی، حقوق و قوانین انسانی را به دانش آموزان درس می دادیم این وضعیت فلاکت بار کشورمان نبود.

از سوی دیگر بسیاری از دانش آموزان ما، از مدارس غیر استاندارد رنج می برند. حادثه تلخ مدرسه انقلاب اسلامی روستای شین آباد پیرانشهر، نمونه عینی این وضعیت غیر استاندارد است که منتج به فوت دو دانش آموز به نام های سیران یگانه و ساریا رسول زاده شد و ٢۶ دختر دانش آموز کودک به شدت سوختند که علی رغم گذشت بیش از شش سال، هنوز در مسیر درمان از شین آباد تا تهران هستند. تمامی رنج های دانش آموزان شین آباد ناشی از نوعی بی مسئولیتی و سهل انگاری مسئولین دولتی در وزارت آموزش و پرورش بوده است. در حال حاضر بیش از چهل درصد از مدارس کشور غیر استاندارد است و هر آن بیم تکرار حادثه ای مشابه شین آباد وجود دارد. پرونده دختران سوخته مظلوم شین آباد، داستان تلخ نابرابری دیه بین زن و مرد در ایران را هم بیش از هر زمان دیگری باز کرد. حتی بیمه ضعیف و ناقص صورت گرفته برای دانش آموزان ایران در جریان مدرسه شین آباد نشان داد که تبعیض و نابرابری جنسیتی وجود دارد. در این خصوص باید به وضعیت اسفناک مدارس کهگیلویه و بویراحمد یا سیستان و بلوچستان که از حداقل ها برخوردار نیستند نیز اشاره کرد.

هم چنین وضعیت برخورد با دانش آموزان در مدارس نیز مصیبت دردناک دیگری است؛ به نحوی که از کتک کاری گرفته تا بد رفتاری، از سوءاستفاده های جنسی تا معضلات دیگر موجب بدبختی دانش آموزان ایرانی شده است. داستان تلخ سعید طوسی یا دانش آموزی که سال جاری در تعطیلات تابستان در مسجدی مورد تجاوز معلم قرآن خود قرار گرفت، تنها دو نمونه از این موارد است که بر می گردد به فقدان حقوق دانش آموزی در ایران که باید آن را مصیبتی دردناک محسوب کرد.

از دیگر سو کنوانسیون حقوق کودک که باید بخشی از حقوق دانش آموزان قرار گیرد هنوز در مدارس ما نه تنها تدریس نمی شود بلکه با آن بیگانه اند. از هجده میلیون دانش آموز ایران شاید فقط و فقط یک اپسیلون درصد از این میثاق شناخت و آگاهی داشته باشد که چنین امری بسیار دهشتناک است. شادی و خنده باید حق دانش آموزان ایرانی محسوب شود اما شوربختانه کتک کاری و بدرفتاری جایگزین آن شده است. حقوق دانش آموز از دو سمت والدین و وزارت آموزش و پرورش نقض می شود؛ بدین نحو که والدین دانش آموز را صرفاً برای اخذ نمره عالی تشویق و تحت فشار قرار می دهند و از سایر جنبه های انسانی دور نگه می دارند و از دیگر سو وزارت آموزش و پرورش با یک سیستم قدیمی مبتنی بر آموزه های دینی مشخص، او را به سمت خاصی سوق می دهند که نتایج بسیار بدی به همراه داشته است. واقعیت مسئله این است که خروجی وزارت آموزش و پرورش و والدین نسبت به دانش آموز ایرانی کم تر در چارچوب حقوق دانش آموزی بوده و این امر کم کم موجبات بروز فجایع دهشتناکی در آینده ایران خواهد شد.