دریافت از لیلا سعادت
حتی زنگ تعطیلی مدرسه بهصدا درآمد و همه رفتند
فقط حمیدرضای ماند و مدرسهای که در نظرش وحشتناکترین جای دنیا بود.
،دعوای کودکانه پسران 9 ساله در مدرسه باعث شد یکی از دانشآموزان با وجود تعطیلی مدرسه دو ساعت در انباری زندانی باشد و وحشت کند.
مدیر مدرسه که چنین مجازاتی را برای تنبیه این دانشآموز در نظر گرفته بود از سمت خود عزل شد.
روز سهشنبه گذشته بود که پسربچههای بازیگوش روستای پناهبندان در زنگ ورزش به جان هم افتادند و با هم درگیر شدند.
خانم مدیر با دیدن این صحنه خود را به حیاط رساند و با در نظر گرفتن تنبیه حبس در انبار مدرسه برای یکی از دانشآموزان، به دعوای بچهها پایان داد.
حمیدرضا 9 ساله جلوی چشم معلم ورزش به انباری انتقال یافت و همانجا ماند به این امید که معلم ورزش واسطه میشود و او را از این انباری که حالا به نظرش سیاهتر و ترسناکتر از همیشه شده بود درمی آورد اما هرچه گذشت خبری نشد حتی زنگ تعطیلی مدرسه بهصدا درآمد و همه رفتند و فقط حمیدرضای کوچک ماند و مدرسهای که انگار در نظرش وحشتناکترین جای دنیا بود.
حمیدرضا خود را به در و دیوار کوبید تا از این زندان رهایی یابد و سرانجام با شکستن قفل در انباری به راهروی مدرسه دوید و در حالی که بشدت ترسیده بود خود را به پنجرههای مدرسه رساند و از پشت نردههای پنجره شروع به فریاد زدن کرد تا رهگذران صدایش را بشنوند و به او کمک کنند.
گروهی مرد که در آن حوالی مشغول کار بودند با شنیدن فریادهای کمکخواهی این پسربچه به پایین پنجره مدرسه آمدند و موضوع را به یکی از همسایگان حمیدرضا که در حال عبور از آن اطراف بود خبر دادند و با پدر پسر بچه روستایی تماس گرفتند تا خودش را برساند.
علیآذرخش پدر حمیدرضا که رئیس انجمن اولیا و مربیان این مدرسه نیز است گفت: وقتی خودم را به مدرسه رساندم با تماسهای پیدرپی کلید در مدرسه را پیدا کردم و پسرم را بیرون آوردم. او بشدت گریه میکرد و وحشتزده بود بهطوری که دهان بچه از ترس کف کرده بود و آرام نمیشد تا این که زنان همسایه آمدند و با نوازش حمیدرضا، وی را آرام کردند.
وی ادامه داد: عصر همان روز بدون آنکه به جایی شکایتی کنم و اطلاعی داشته باشم مدیر مدرسه از سوی آموزش و پرورش عوض شد و بازرسان خودشان به محل آمده و صورتجلسه را تهیه کرده بودند، این در حالی است که من راضی به این تغییر نبودم و معتقدم معلم حمیدرضا که پس از مدیر، مدرسه را ترک کرده موظف بود بچه را از انبار درآورد اما با اطلاع از اینکه بچه هنوز حبس است با خیال راحت مدرسه را ترک میکند و میرود.
وی ادامه داد: به هر حال خدا را شکر میکنم که اتفاق بدی نیفتاد زیرا اگر حمیدرضا نمیتوانست از انبار خارج شود و کمک بخواهد معلوم نیست چه بلایی به سرش میآمد و الآن چه اتفاقی رخ داده بود. خبرگزاری دانا 03 آذرماه
آخرین دیدگاهها