کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای زندگی

۰۱ شهريور ۱۳۹۸ –

“قهرمانان بزرگ،نان‌آوران کوچک”؛ تیم لب خط شوش یکی از 24 تیم صعود کننده به مرحله نهایی پنجمین دوره لیگ پرشین جمعیت امام علی است که از ۳۰ مرداد تا ۸ شهریور برای قهرمانی می‌جنگند.عصر ایران؛ فاطمه صابری- پسران با پلاستیک و ساک‌های کوچک ورزشی پشت یک در آبی‌رنگ در شوش شرقی، نرسیده به چهارراه لب خط تهران، رو به روی فروشگاه “رفاه” جمع شده‌اند؛این کلمه آخر برای هیچ‌کدامشان مفهوم عینی ندارد حتی اگر هفته‌ای چند بار در فاصله‌ای که زنگ «خانه ایرانی لب خط» را فشار می‌دهند تا در به رویشان باز شود به نام «رفاه» خیره بمانند.

کودکان 11 ساله‌ای با 5سال سابقه کار
حدود 50 پسر 7 تا 17 ساله عضو تیم فوتبال “پرشین لب خط”، مهاجرانی از شمال تا شمال شرق و جنوب ایران و آوارگانی از جنگ داخلی افغانستان هستند. مردان کوچکی که از اول صبح تا غروب خورشید در مغازه و کارگاه‌های محدوده شوش در جنوب شرقی تهران کار می کنند؛ از خیاطی تا سپرسازی، اوراقچی و خراطی؛ پس داشتن 4 سال سابقه کار برای پسر 11 ساله و 8 سال سابقه کار برای پسر 16 ساله در این منطقه چندان تعجب‌آور نیست.

کودکی شمار زیادی از بچه‌های منطقه شوش در کارگاه‌های کوچک و بزرگ به نوجوانی و جوانی پیوند می‌خورد. مانند مادران همین کودکان و نوجوانان مهاجر که بدون داشتن آلونکی از آن خود تا قبل از 40 سالگی 8 تا 14 فرزند به دنیا آورده‌اند. مادران و پدرانی که خود اغلب قربانی شرایطی هستند تا از مِهر و مسئولیت فقط یک نام به فرزندانشان هدیه کنند؛ گاه بی‌هیچ اوراق هویتی. «هویت» هم مانند “رفاه” برای این افراد تعریف روشنی ندارد. درست مانند ملیت، خانه، خانواده، پدر، مادر، غذای کافی، مدرسه، بهداشت و خیلی چیزهای دیگر.

«فعالیت در لب خط واقع در شوش تهران در نوع خود از جمله دشوارترین کارهاست.چون تمام معضلات از جمله اعتیاد شدید والدین تا اعتیاد کودکان و فروش نوزاد و اوردوز کودکان براثر تزریق و خوراندن مواد توسط والدین معتاد در این منطقه به‌وفور مشاهده می‌شود».

سوسن مازیارفر مسئول خانه علم جمعیت امام علی لب خط

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای به زندگی

این ها را “سوسن مازیارفر” مسئول خانه علم جمعیت امام علی(ع) لب خط در گفت‌وگو با عصر ایران می گوید. او درباره محدوده ای 47 هکتاری در جنوب شرقی تهران صحبت می‌کند که زیر نظر شهرداری منطقه 15 قرار دارد. همان منطقه ای که بازار بزرگ لوازم خانه و آشپزخانه ایران هم در دلش قرار گرفته و در طول روز صد ها نفر از تهران و سراسر ایران برای خرید لوازم ریز و درشت راهی خیابان صابونیان می شوند.

  طبق آمار رسمی 13967 نفر در قالب 4767 خانوار در این منطقه زندگی می‌کنند. مشکل اما از جایی آغاز می‌شود که افرادی در محلات حاشیه‌ای منطقه 15 روزگار می‌گذرانند که اساسا نام و نشانشان در هیچ جایی ثبت نیست. در واقع اوراق هویتی وجود ندارد تا این افراد هم در زمره خانوارهای منطقه به‌حساب آیند.

در چنین شرایطی 120 کودک و نوجوان مهاجر و آسیب‌پذیر تحت پوشش جمعیت امام علی(ع)  لب خط قرار گرفته‌اند.

به گفته مازیارفر هرچند جمعیت امام علی با کمک‌های صرف مردمی و فعالیت‌های داوطلبان طی 20 سال گذشته در قلب 33 مرکز حاشیه‌نشین ایران فعالیت‌های مثمر ثمری داشته است اما طبق مشاهدات میدانی ما، متاسفانه برخی از کودکان و زنان حاضر در حاشیه‌های شوش وضعیت خطرناک و هشدارآمیزی دارند. وضعیت بغرنجی که مسئولان و مددکاران و داوطلبان خانه علم را به این فکر واداشت که با جمع‌کردن تعدادی از کودکانی که از سال 92 هم‌زمان با افتتاح خانه علم در شوش در کلاس‌های فرهنگی و هنری‌شان شرکت داشتند در یکی از پارک‌ها با توپ پلاستیکی مسابقات دوستانه فوتبال برگزار کنند.

با گذشت چند ماه بر تعداد بچه‌های مشتاق افزوده شد. تا آن زمان ساختار تیم و باشگاه پرشین جمعیت امداد -دانشجویی امام علی(ع) با هدف تشکیل تیم‌های فوتبال متشکل از کودکان ساکن در مناطق حاشیه‌ای سراسر ایران هم شکل‌گرفته بود.

فقر غذایی و سوءتغذیه کودکان کار
مسئول خانه علم جمعیت امام علی(ع) لب خط توضیح داد که به دلیل جذابیت‌های فوتبال و فراهم کردن امکانات رایگان از طرف این جمعیت برای بچه‌ها، بعد از گذشت مدتی شاهد بودیم که کودکان کار با اصرار و تمنا از صاحبان کارشان مرخصی ساعتی می‌گرفتند تا در تمرینات و مسابقات حضور داشته باشند.

به گفته مازیارفر در طی ماه و سال تنها تفریح اکثر بچه‌های منطقه، یکی دو ساعت تمرین یا مسابقه در روزهای جمعه و غروب دوشنبه در تیم فوتبال لب خط شوش است .

بر اساس تمهیدات اندیشیده شده در این سازمان مردم‌نهاد،علاوه بر استفاده رایگان از زمین فوتبال، در طی سال دو بار لباس و کفش ورزشی در اختیار بچه‌ها قرار داده می‌شود. علاوه بر این تغذیه کودکان بعد از تمرینات و در ایام اردوها و مسابقات هم بر عهده جمعیت است و این بازیکنان از طرف پزشکان داوطلب به‌صورت رایگان ویزیت می‌شوند.

نتایج ویزیت بعضی از کودکان و نوجوانان گاه برای مددکاران تکان‌دهنده است. چون سوءتغذیه یکی از مشکلات رایج بچه‌های منطقه است. موضوعی که باعث تکاپوی دائمی مددکاران و داوطلبان جمعیت امام علی برای برطرف کردن این مشکل نزد کودکان و نوجوانانی است که حتی اگر فعالیت ورزشی نداشته باشند باید ساعات طولانی در محیط‌های غیراستاندارد و بدون نظارت مشغول کار باشند.

اصلا چیه این فوتبال؟

«خانم چند تا از بچه‌های پرشین انتخاب شدن برن اسپانیا» این جمله از سوی بعضی از بازیکنان هر سه رده سنی پرشین لب خط با چشمانی که از خوشحالی برق می‌زد تکرار شد. موضوعی که گویا برای بچه‌هایی که در اطرافشان بیش از هر چیزی ناهنجاری و شرایط خشن کاری می‌بینند دریچه‌ای امید است.

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای به زندگی

اشاره این بچه‌ها به 3 بازیکنی است که بعد از بروز نشانه‌هایی از استعداد و علاقه در 3 تیم پرشین لب خط،پرشین فرحزاد و پرشین سرباز سیستان و بلوچستان با کمک مربیان جمعیت امام علی توسط  آکادمی فوتبال ایرانسل-لالیگا (که با هدف شناسایی استعدادها در میان جوانان ایرانی مشغول فعالیت است) پذیرفته شده‌اند.

بازیکنان منتخب جهت آموزش حرفه‌ای توسط مربیان لالیگایی تعلیم داده می‌شوند تا بهترین بازیکنان برای معرفی به باشگاه‌های فوتبال کشور و خارج از ایران انتخاب شوند.

شاید این قبیل خبرها و برگزاری پنجمین دوره پرشین لیگ باعث شده است تا بازیکنانی مانند مهدی، یوسف، علی، نجیب، حافظ، فرزاد، بنیامین، محمدحسین و… روز جمعه یعنی تنها روز تعطیل و غیرکاری‌شان مقابل خانه جمعیت علم امام علی لب خط با اشتیاق منتظر مربی هایشان باشند تا با مینی‌بوس چند کیلومتری آنطرف تر در یک مجموعه ورزشی با رویای فوتبال در لیگ اسپانیا روی چمن مصنوعی مجموعه ورزشی کارگران  شوش استارت بزنند و با هر حرکت با توپ، برخی‌شان گزارشگری در کنار زمین را برعهده بگیرند و به تقلید از کلمات گزارشگر محبوبشان عادل فردوسی پور بگویند؛«چه چیپ نازی می زنه این بازیکن. اصلا چیه این فوتبال، تمام تنم داره می لرزه».

گزارش زندگی روزمره بعضی از 50 کودک کاری که عضو جمعیت پرشین لب خط شوش هستند هم البته به اندازه گل ششم سرخیو روبرتو در بازی تاریخی پاریسن ژرمن و بارسلونا که باعث لرزش فردوسی پور شده بود، می‌تواند تَن خیلی‌ها را بلرزاند؛ فوتبالیست‌هایی ساکن در منطقه‌ای از تهران که میانگین دسترسی به انواع مواد مخدر در آن زیر ۲ دقیقه برآورد شده است.

اوباش جمع شده‌اند، مواد مخدر نه
جمشید غریب زاده که از حدود 4 سال قبل به‌عنوان مربی کنار نوجوانان و جوانان پرشین لب خط حضور دارد با نگرانی به موضوع اعتیاد و آلودگی منطقه اشاره می‌کند و به عصر ایران می‌گوید: «هر چند نسبت به سال‌های گذشته اکثر اراذل و اوباش شوش که در کوچه و خیابان برای ساکنان و رهگذران مزاحمت ایجاد می‌کردند جمع‌آوری شده‌اند اما همچنان در بعضی از محلات مواد مخدر به‌راحتی در دسترس است و پدران و برخی مادران تعدادی از کودکان کار منطقه به دلیل فروش و پخش مواد مخدر با احکام زندان طولانی و حبس ابد در زندان هستند».

جمشید غریب زاده مربی پرشین لب خط

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای به زندگی

غریب زاده که سابقه بازی در تیم‌هایی مانند عقاب و بانک ملی تهران را دارد و مدتی در تیم منتخب تهران هم بازی کرده با تمجید از جمعیت امام علی برای فراهم ساختن امکانات اولیه برای بازی فوتبال بیش از50 تَن از بچه‌های منطقه می‌گوید: «فردی مانند من که سال‌هاست ساکن منطقه است می‌داند چه آسیب‌هایی بچه‌ها را تهدید می‌کند. به همین دلیل علی‌رغم آنکه شغلم آهنگری است اما هفته‌ای دو روز به عنوان مربی با این بچه‌ها کار می‌کنم و 3 پسرم را از هم از 3-4 سالگی با ورزش آشنا کردم تا از آلودگی‌های محیطی دور باشند».

از پرشین لب خط تا لالیگا
حالا 3 پسر غریب زاده به‌نوعی الگوی بچه‌های پرشین هستند؛ دو پسرش بعد از چند سال آموزش و تمرین فوتبال کنار پدر و تیم پرشین لب خط حالا عضو «آکادمی کیا» متعلق به مهدی مهدوی کیا بازیکن نام‌آشنای تیم ملی فوتبال ایران در سال‌های گذشته هستند که هرروز در زمین چمن بزرگ ورزشگاه مادران محله اتوبان بعثت در جنوب شرقی تهران تمرینات حرفه‌ای انجام می‌دهند.

پدر می‌گوید که در آکادمی کیا علاوه بر فوتبال به بچه‌ها زبان انگلیسی هم آموزش داده می‌شود و به کارنامه تحصیلی‌شان هم توجه می‌شود.

علیرضای 13 ساله هم که کلاس ششم است علاوه بر حضور در تیم کیا یکی از برگزیدگان آکادمی فوتبال لالیگا در ایران است که به گفته پدرش 16 شهریورماه برای حضور در تعدادی تست و آزمون به اسپانیا می‌رود.

پسر دیگرش امیرحسن 18 ساله علاوه بر عضویت در تیم فوتبال پاس، صاحب کمربند دان 2 مشکی تکواندو است.

می‌گوید کاش پدر و مادران احساس مسئولیت بیشتری در قبال فرزندانی که به دنیا می‌آورند داشته باشند. او یکی از بازیکنان تیم پرشین لب خط را نشان می‌دهد و می‌گوید: «پدر و مادر این بازیکن سال‌ها درگیر اعتیاد بودند. چندی قبل به دلیل سوءمصرف مواد هر دو فوت کردند. حالا تمام مسئولیت‌های یک دختر کوچک و 3 برادر خردسال به دوش این نوجوان افتاده است که اتفاقا استعداد زیادی در فوتبال دارد».

غریب زاده با اندوه می‌گوید اما این پسر نوجوان برای سیر کردن شکم خواهر و برادرانش باید از صبح تا شب‌کار کند. به همین دلیل احتمال کمی وجود دارد که او هفته‌های بعد هم امکان شرکت در تمرینات تیم را داشته باشد.

پائولو دیبالا در شوش
دقایقی بعد یکی از بازیکنان پرشین لب خط، بازیکنی خوش‌سیما را نشان می‌دهد و می‌گوید؛ «خانم، این پائولو دیبالای ماست».

وقتی معجزه‌ی فوتبال توانسته تنها روزی را که این کودکان و نوجوانان اجباری برای کار کردن ندارند به زمین فوتبال بکشاند چرا نتواند مرز بین دیبالای آرژانتینی که در یونتوس ایتالیا بازی می‌کند را با فرزاد مهاجری از افغانستان که در تیم پرشین لب خط به توپ ضربه می‌زند پاک کند؟

فرزاد 17 ساله اهل افغانستان که با دیبالا مقایسه شده اما دوستدار مسی دیگر بازیکن آرژانتینی و کاپیتان بارسلونای اسپانیاست. فرزاد که از 3 سالگی به ایران آمده حالا کاپیتان جوانان پرشین لب خط در شوش است. در زندگی فرزاد مورد عجیبی به نام تک‌فرزند بودن هم وجود دارد. اما تک‌فرزند بودن هم باعث نشده است که او از سن 11سالگی مشغول کار نشود.

ماجرای یک کامبک عجیب
نیما صالحی که به‌عنوان معلم داوطلب زبان انگلیسی در خانه علم لب خط حضور دارد در حال حاضر به‌عنوان سرتیم ورزشی لب خط هم فعالیت می‌کند در گفت‌وگو با عصر ایران، فرزاد را یکی از نمونه‌های موفق جمعیت امام علی در لب خط معرفی می‌کند و معتقد است که کاپیتان تیم جوانان پرشین لب خط در زندگی «کامبک» شیرینی زده است: «با اینکه فرزاد بعد از کلاس پنجم مجبور به ترک تحصیل و حضور در یک کارگاه خیاطی شد اما با گذشت چند سال از طریق خانه علم جمعیت امام علی علاوه بر اینکه کلاس ششم را خوانده، استعداد و تلاش زیادی برای یادگیری زبان انگلیسی از خود نشان داده و با گذشت حدود یک سال از آموزش، فرزاد قادر به صحبت کردن به زبان انگلیسی است.»

نیما صالحی سرتیم ورزشی و معلم زبان

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای به زندگی

او برای مهر تائید زدن به حرف‌هایش فرزاد را به حضور طلبید و او دقایقی تمام پرسش‌های مربی زبانش را به انگلیسی پاسخ می دهد.
کمی بعد فرزاد به زبان فارسی که نشانی از پارسی دری افغانستانی در آن دیده نمی‌شود به عصر ایران می‌گوید: «بعد از آشنا شدن با جمعیت علم امام علی مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. هر چند که مجبور بودم از کودکی کارکنم اما اگر آگاهی الان را داشتم در همان شرایط هم به درسم ادامه می‌دادم».

او می‌گوید: «دیگر تحت هیچ شرایطی تحصیل را رها نمی‌کنم. و در کنار کارم که از ساعت 8 صبح تا 2 بعدازظهر و بعد از 1/5 ساعت استراحت تا 7/5 شب باید در یک کارگاه خیاطی خیابان هرندی کارکنم به درسم هم ادامه می‌دهم».

«به مربیان خانه علم نشان داده‌ام که چقدر انگیزه دارم آن‌ها هم بعد از دیدن اشتیاقم کمک‌های بی‌دریغشان را نسبت به من ادامه داده‌اند. به خاطر همین هم فوتبال بازی می‌کنم هم در کلاس‌های زبان انگلیسی آقای صالحی مربی جمعیت امام علی شرکت می‌کنم و هم‌ در کلاس‌های کامپیوتر و تئاتر خانه ایرانی لب خط شرکت می‌کنم و در چند جلسه عکاسی که از طرف جمعیت امام علی برگزار شده بود هم حضور داشتم».

فرزاد 17 ساله که از کودکی نان‌آور پدر و مادرش است و بعد از چند سال کار حالا در کارگاه جزو خیاطان حرفه‌ای در دوخت انواع زیرپوش مردانه است می‌گوید: «احساس می‌کنم فرصت‌های زیادی را از دست‌ داده‌ام برای همین در حال تجربه تئاتر هم هستم و به گفته مربیان استعداد خوبی هم دارم و تاکنون در دو تئاتر که در خانه هنر جمعیت امام علی واقع در خیابان انقلاب و دانشگاه تهران اجراشده،بازی کرده‌ام».

او هیجان‌زده توضیح می‌دهد: «هدف‌های زیادی دارم. دوست دارم در خانه علم چیزهای مختلفی را یاد بگیرم و در چند تیم فوتبال تست بدهم و زبان انگلیسی را به‌طور کامل بخوانم».

فرزاد تاکید می‌کند که هرگز جمعیت امام علی و زحمات مربیان و مددکارانش را فراموش نمی‌کند و تا آخر عمر خودش را مدیون آن‌ها می‌داند: «اگر راهنمایی‌های آن‌ها نبود مشخص نبود من چه سرنوشتی پیدا می‌کردم».

او توضیح می‌دهد که من بزرگ‌شده همین منطقه هستم و می‌دانم که بچه‌های زیادی درگیر اعتیاد هستند. فرزاد پسری 14 ساله را مثال می‌زند که اخیرا درگیر سیگار و مشروبات الکی شده و فرزاد سعی می‌کند او را از این وضعیت نجات دهد.

می‌گوید بعضی از بچه‌ها از سر لجبازی و یا این‌که فکر می‌کنند چون چند سال است کار می‌کنند پس بزرگ‌شده‌اند به سراغ موارد خلاف می‌روند: «عده‌ای از بچه‌ها هم می‌گویند که مثلا از 6 سالگی کار کرده‌اند و تمام درآمدشان را به خانواده داده‌اند اما وقتی از خانواده‌شان درخواست خرید موتور یا موارد مثل آن را دارند آن‌ها توجه نمی‌کنند. به همین دلیل بعضی از بچه‌ها برای رسیدن به خواسته‌هایشان به دام خریداران مواد مخدر و شبکه توزیع مواد می‌افتند».

فرزاد تاکید دیگری هم در صحبت‌هایش دارد: «یاد گرفته‌ام بدون منت و توقع به اطرافیانم محبت کنم. وقتی دیدم که عده‌ای به من کمک کردند تا وضعیت زندگی‌ام بهتر شود من هم وظیفه‌ام می‌دانم که به این افراد کمک کنم».

انگیزه فرزاد در حالی است که به گفته مددکاران جمعیت امام علی، به دلیل قوانین ایران، برای مهاجران افغانستانی فرصت‌های چندانی برای پیشرفت و فعالیت‌های رسمی ورزشی، اجتماعی،اقتصادی و سیاسی وجود ندارد.

مازیارفر مسئول خانه علم جمعیت امام علی(ع) لب خط هم با ذکر مصادیق مختلفی مانند فرزاد می‌گوید: «با وجود مشکلات، کودکان این منطقه استعداد زیادی برای یادگیری رشته‌های مختلف دارند اما برخی شان از حقوق اولیه خود حتی در حد مدرسه رفتن هم محروم مانده‌اند. با این حال با کمک‌های جمعیت امام علی در خانه‌ علم برخی از بچه‌ها موفق به کسب رتبه در رشته‌های هنری،ورزشی و رباتیک شده‌اند».

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای زندگی

دور باطلی که ادامه دارد
از مجموع۱۲۰ کودک و نوجوان تحت پوشش خانه ایرانی لب خط شوش ۶۰ تن از آن‌ها از نظر تحصیلی هم تحت پوشش جمعیت لب خط قرار دارند. اکثر این پسران و دختران تحت پوشش، کودکان کار هستند؛ تعدادی از این بچه‌ها یا شناسنامه‌ای برای رفتن به مدرسه ندارند و یا پدر و مادرشان اجازه رفتن به مدرسه را به آن‌ها نمی‌دهند.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که بعضی از خانواده‌های افغانستانی در مقایسه با برخی خانواده‌های مهاجر شمال غرب ایران تلاش بیشتری برای باسواد شدن فرزندانشان دارند. به همان نسبت مقوله بهداشت هم برایشان از درجه اهمیت بیشتری نسبت به برخی همتایان ایرانی‌شان برخوردار است.

بررسی‌های آسیب شناسانه به وضعیت زندگی مهاجران افغانستانی ساکن در شوش نشان می‌دهد که اکثریت قابل‌توجهی از آن‌ها همچنان معتقدند که فرزندانشان باید در سنین نوجوانی ازدواج کنند. به همین دلیل برگزاری مراسم ازدواج پسران و دختران زیر 17 سال پدیده چندان عجیبی در منطقه نیست. نوجوانانی که به فاصله کم، خود صاحب فرزند می‌شوند و شواهد نشان می‌دهد که دور باطل برای فرزندان این افراد هم از 6 سالگی با حضور در مشاغل کاذب مانند فروش فال، گل، پاک کردن شیشه‌های اتومبیل آغاز می‌شود. تعدادی از این پدران جوان هم قبل از سن 30 سالگی اعلام بازنشستگی می‌کنند و منتظر نان‌آوری فرزندان کوچکشان در خانه می‌نشینند.

رقابت خانوادگی برای سابقه کار کودکان
بر اساس توضیحات مازیارفر، گفت‌وگوهای مددکاران جمعیت امام علی با خانواده‌های این بچه‌ها نشان می‌دهد هر چند تعدادی از پدران و مادران تلاش زیادی برای تغییر وضعیت خود و خانواده‌هایشان دارند اما در عین حال تعدادی دیگر از پدر و مادرها هم برای گرسنه نماندن همان فرزند و بقیه اعضای خانواده، کودکانشان را وادار یا تشویق به کار می‌کنند چون به درآمد آن‌ها برای رفع نیازهای زندگی روزمره‌شان نیاز دارند.

رقابت بر سر آن است که هر چه کودکان زودتر به سرکار فرستاده‌ شده باشند حقوقشان هم در آینده بیشتر می‌شود. چون در این منطقه از نظر کارفرمایان آنچه اهمیت دارد سابقه کار است و نه ساعت کار. به همین خاطر رقابتی بین خانواده‌هایی که نیازمند مالی هستند به وجود می‌آید که فرزندشان را زودتر به سر کار بفرستند تا سابقه کاری‌شان باعث دریافت حقوق بیشتر در آینده شود.

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای به زندگی

 مسئول خانه علم جمعیت امام علی در لب خط تاکید می‌کند: «هر چه که باشد ما این بچه‌ها را از خود نمی‌رانیم و حتی اگر قادر نباشند به‌طور رسمی مدرک تحصیلی بگیرند در خانه علم برایشان کلاس‌های درسی و کمک‌آموزشی و فرهنگی و هنری و ورزشی می‌گذاریم با این امید که این دور باطل در جایی تمام شود و بچه‌ها هم مانند پدران و مادرانشان قربانی فقر و ناآگاهی نشوند».

کلاس‌های 40 نفره و دانش آموزان بیسواد
تلاش داوطلبان جمعیت امام علی این است که این بچه‌ها وارد چرخه رسمی آموزش‌وپرورش شوند. اما یکی از مشکلات این منطقه پرتراکم و مهاجرپذیر کلاس‌های درسی کوچک با میانگین 40 دانش‌آموز است. جایی که معلمان فرصت و امکان وقت گذاشتن برای کودکانی که خارج از چرخه و کسانی که کمتر یاد گرفته‌اند، ندارند.

مازیارفر توضیح می‌دهد: «ما در کلاس‌های لب خط دانش‌آموزان عادی داریم که پایه چهارم و پنجم هستند اما توانایی شناختن حروف الفبا را هم ندارند. به همین دلیل هرکدام از بچه‌هایی که در سیستم آموزشی و یادگیری جمعیت امام علی قرار می‌گیرند علاوه بر آموزش صحیح، بعد از ورود به مدارس عادی هم دارای پشتیبانی تحصیلی هستند.»

جهان کوچک بدون مرز در خانه علم امام علی
نوع برخورد مربیان با بازیکنان ایرانی و افغانستانی و بازیکنان با یکدیگر یکی از نکات جالب قبل از شروع تمرینات پرشین لب خط تا مسابقات درون تیمی بود. البته اعضای کم سن و سال تیم مانند بچه‌های دیگر شیطنت‌های و شوخی‌های کلامی معمول خود را داشتند اما دقت که می‌کردی کلامی توهین‌آمیز از طرف بلوچ‌های زابل خطاب به مهاجرانی که از هرات افغانستان در تیم حضور داشتند یا اهالی فیوج سبزوار خطاب به پسران گل‌فروش شمال مشاهده نمی‌شد.

نیما صالحی سرتیم ورزشی لب خط با تائید موضوع می‌گوید طبق جهان‌بینی و فلسفه جمعیت امام علی ما باید فارغ از قومیت و ملیت به بچه‌ها کمک کنیم و آموزش‌هایی برای ارتقای وضعیت زندگی‌شان در دستور کار قرار بدهیم به همین دلیل ابداً ملیت و شهر این کودکان برایمان مهم نیست و سعی کرده‌ایم این نگاه و فرهنگ را به بچه‌های عضو جمعیت هم انتقال دهیم. مثلا بچه‌های ایرانی می‌دانند که به‌صرف اینکه ایرانی هستند هرگز از طرف ما ارفاقی به آن‌ها صورت نمی‌گیرد. مانند تیم بوکس ما که شامل دو بازیکن ایرانی و 2 افغانستانی بودند. اما به دلیل بی‌نظمی، بچه‌های ایرانی کنار گذاشته شدند و در حال حاضر متین و شکیب نوجوانان افغانستانی در تیم بوکس لب خط عضو هستند.

افغانستانی‌ها بدون بیمه و حقوق کافی
بیرون از خانه علم و زمین فوتبال پرشین لب خط اما دنیا برای کودکان افغان همچنان خشن است. وقتی بنیامین 12 ساله که از ساعت 10 صبح تا 8 شب در کنار 4 کارگر بالای 30 سال در یک کارگاه پرده‌دوزی با حقوق ماهیانه 500 هزار تومان کار می‌کند به تلخی می‌گوید: «ما افغانی هستیم. هرچقدر هم که خوب باشیم حقوق بالا نمی‌دهند و بیمه نمی‌کنند».

بنیامین عضوی از یک خانواده 8 نفری اهل چهار کنت ولایت بلخ افغانستان و متولد ایران است. پایه پنجم را به پایان رسانده و از 8 سالگی فوتبال هم بازی می‌کند. پست او در تیم پرشین لب خط دفاع راست است. بنیامین که طرفدار تیم پرسپولیس است می‌گوید همه بازیکنان این تیم را دوست دارم و هدفم ادامه فوتبال به‌صورت حرفه‌ای و بازی در تیم محبوبش است. البته مانند تمام بچه‌های هم‌سن‌وسالش در منطقه، کار برایش اولویت بالاتری دارد و می‌گوید الان در پرده‌دوزی «وسط کار» هستم یعنی پرده‌های برش خورده را باید دسته‌بندی کنم و به سرعت میان چرخ‌کارها پخش‌کنم. خوشحال است که مرحله بعدی این کار نشستن پشت چرخ‌خیاطی است. کارش در دوران مدرسه از شنبه تا پنجشنبه ساعت یک ظهر تا 8 شب‌ ادامه دارد.

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای به زندگی

وقتی حرف از افغانستان به میان می‌آید می‌گوید که هیچ ذهنیتی جز جنگ از وطنش ندارد: «بیشتر از 40 سال است در افغانستان جنگ است. چطور ممکن است من بتوانم به افغانستان بروم؟ در افغانستان وضعیت برای ما بدتر است و بیکاری زیاد است.»

از کنار نیمکت ذخیره‌ها بلند می‌شود و در حال حرکت به زمین تمرین می‌گوید: «هر کشوری که «سَر و بزرگ‌تر» نداشته باشد وضعیتش مثل افغانستان می‌شود».

گران‌قیمت‌ترین دفاع وسط فوتبال از لب خط می‌آید
محمدحسین،ابوالفضل و محمدجواد هم هرچند ایرانی هستند اما قصه‌های زندگی‌شان مشابه بنیامین است. یکی از آن‌ها تا ساعت 6 عصر هرروز در کارگاه فیلتر موتور برق‌کار می‌کند و دیگری تا ساعت 8 شب،به عنوان شاگرد سپرسازی مشغول فعالیت است.

بر اساس تجربه، بزرگ‌ترها می‌گویند که تا 18 ساله بشوند کارفرماها آن‌ها را اخراج می‌کنند چون نمی‌خواهند هزینه بیمه‌شان را بدهند: «بعد بچه‌های کوچک دیگری را به‌جای ما می‌آورند.» محمدحسین جثه ریزی دارد اما می‌گوید 16 ساله است در حالی که  دوستانش می‌گویند 13 سال بیشتر ندارد. آن‌ها با خنده می‌گویند: «خانم کارفرما نیست که سِنت را بزرگ می‌کنی». او مدرسه نرفته و در پرس‌کاری مشغول کار است.

دو نفر دیگر می‌گویند که هم درس می‌خوانند و هم سر کار می‌روند. بازیکن محبوب محمد که طرفدار پرسپولیس است سید جلال حسینی و فن دایک مدافع لیورپول است. می‌خندد و می‌گوید بنویس که مثل فن دایک می‌خواهم گران‌قیمت‌ترین دفاع وسط فوتبال شوم.

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای زندگی

همین رویا با نام لیونل مسی و کریستینانو رونالدو برای مهدی و حسین و هادی 14 ساله هم وجود دارد. هادی از 12 سالگی فوتبال بازی می‌کند و آرزویش بازی در تیم استقلال و دیدن داریوش شجاعیان و علی دشتی دو بازیکن استقلال است. هادی گاهی با پدرش سر چهارراه‌ها گل‌فروشی می‌کند.

مانند شاهین 16 ساله که طی 10 سال گذشته با همراه پدر یا به‌تنهایی در محدوده چهارراه «پارک وی» در شمال تهران دست‌فروشی را شروع کرده و همچنان در حال انجام است. او اصالتا اهل یکی از روستاهای مازندران است و تا کلاس چهارم درس خوانده. می‌گوید مانند اکثر مازندرانی‌ها رویای کشتی‌گیر شدن هم داشته و چند صباحی هم با لطف برخی از کشتی‌گیران و کسبه جاهایی که بساط می‌کرد بدون پرداخت وجه در سالن‌ها کشتی تمرین کردم. اما چون کار می‌کردم امکان تمرینات مستمر را نداشتم. او می‌گوید فوتبال را هم خیلی دوست دارد و طرفدار پرسپولیس است و هنگام بازی‌های پرسپولیس در ورزشگاه، هم دست‌فروشی می‌کند و هم بازی‌ را تماشا می‌کند. بازیکن مورد علاقه‌اش شجاع خلیل زاده است.

می‌گوید از شجاع و چند بازیکن دیگر پرسپولیس پیراهن هدیه گرفته و لباسی که تنش است را نشان می‌دهد و می‌گوید از آدام همتی هافبک جوان پرسپولیس هدیه گرفته است.

بلافاصله ادامه می‌دهد، اگر پدرش زمین کشاورزی داشت آن‌ها همان‌جا کار می‌کردند و شرایط زندگی برایشان این‌همه سخت نبود.

شاهین می‌گوید از دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا متنفر است! چون زندگی را برای بچه‌ها و خانواده‌هایی مانند او سخت‌تر از قبل کرده است: «گاهی که اجناس بساط مان فروش نمی‌رود می‌گویم وضع مالی بالاشهری‌ها که خانه‌هایشان متری 20 میلیون تومان است هم خراب شده یا آن‌ها هم خسیس‌تر شده‌اند!»

مادر شاهین درآمدش را پس‌انداز کرده تا «مثل پدر نشوم» او می‌گوید: «از 10 سالگی جمعیت علم را می‌شناسم و مربیانش را خیلی دوست دارم حتی اگر مرتب هم نتوانم در کلاس‌ها شرکت کنم در هر فرصتی سر می‌زنم. چون مربیان و خاله‌های خانه علم را خیلی دوست دارم و به خاطر دیدن آن‌ها هم که شده می‌خواهم در خانه علم برای کلاس پنجم ثبت‌نام کنم».

مربیانی محبوب کودکان کار
تمام کودکان و نوجوانان طرف صحبت، دور از چشم مربیان جمعیت امام علی هم از آن‌ها تمجید می‌کنند و نام‌شان را با احترام یاد می‌کنند و می‌گویند تمام مربیان داوطلب از تیم پرشین لب خط تا مربیان کلاس‌های درسی و هنری ما در خانه علم لب خط خیلی برای ما زحمت می‌کشند.

نوید با صدای بلند می‌گوید: «خاله‌ها و عموهای خانه علم حتی از پدر و مادران ما هم بهتر هستند». جملات بعدی نشان می‌دهد که وقتی خردادماه کارنامه قبولی کلاس پنجمش به خانه رسیده مادر به او گفته تو بزرگ‌شده‌ای و دیگر مدرسه رفتن کافی است. او بلافاصله از اواخر خردادماه در یک مغازه جوشکاری مشغول کار شده است. به‌وضوح ناراحت است و می‌گوید: «تقصیر پدرم است که معتاد است. می‌دانم مادرم دوستم دارد و می‌خواهد که من به درسم ادامه دهم اما او هم خسته شده از چند سال کار و شرایط بد».

آن‌ها تعریف می‌کنند که قبل از وارد شدن به «خانه» علم دست‌وپاهایشان را می‌شویند و هر بار که در خانه به آن‌ها ناهار داده می‌شود آنجا مسواک مخصوص دارند و مسواک می‌زنند.گاهی بعد از ورزش همان‌جا دوش هم می‌گیرند چون در خانه برخی‌شان یا حمام نیست یا دوش آب خراب است و یا آب گرم ندارند و گاهی صاحب‌خانه‌هایشان اجازه استفاده از حمام‌های مشترک را به آن‌ها نمی‌دهند.

حسین غریب زاده مربی

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای به زندگی

حسین غریب زاده که به عنوان مربی داوطلب رده نونهالان فعالیت می‌کند اظهارات بچه‌ها مبنی بر کمبودها را تائید می‌کند و می‌گوید که بسیاری از این بچه‌ها استعداد خوبی دارند. اما مگر چند نفرشان می‌توانند در طی سال هم‌توان کار مداوم داشته باشند و هم به رشته‌های ورزشی یا هنری که استعداد دارند برسند.

او که نقاش اتومبیل است سابقه عضویت و فعالیت در دوران نوجوانی در جمعیت امام علی را هم داشته و به‌جز آن حدود 10 سالی است که کشتی می‌گیرد و صاحب چند مدال است. می‌گوید: «فقط فوتبال است که علی‌رغم تمام مشکلات برای بچه‌ها این جذابیت را دارد که از تنها روز تعطیلشان بزنند و تمرین کنند».

این مربی جوان که مسئولانه در تمام مدت تمرین بچه‌ها را برای انجام درست حرکات تشویق و تهییج می‌کرد می‌گوید تا پیش از شروع به کار در خانه علم جمعیت امام علی آن‌قدر وضعیت محیطی شوش به‌هم‌ریخته بود که کمتر بچه‌ای را مشغول فوتبال می‌دیدی اما در حال حاضرتعدادی از بچه‌ها عاشق فوتبال شده‌اند. مثلا وقتی تعدادی از بچه‌ها از تیم پرشین لب خط لباس و کفش گرفتند بازتاب مثبتی در بیرون پیدا کرد و تعدادی به جمع ما اضافه شدند.

کودکان کار در زمین فوتبال: جنگیدن برای به زندگی

کسی به تماشای بازی ما می‌آید؟
شعار پرشین لیگ «قهرمانان بزرگ،نان‌آوران کوچک» است. نونهالان و نوجوانان لب خط شوش هم یکی از 24 تیم صعود کننده به مرحله نهایی پنجمین دوره لیگ پرشین در جمعیت امداد دانشجویی- مردمی امام علی (ع) هستند. آن‌ها در کنار 576 کودک و نوجوان و جوان بدون شناسنامه و کار ایرانی و خارجی بی‌توجه به مذهب، قومیت و ملیت از ساعت ۱۷ الی ۲۴، ۳۰ مرداد تا ۸ شهریور برای قهرمانی می‌جنگند.

بچه‌های لب خط این روزها هیجان‌زده هستند از دیدن زمین چمن بزرگ دانشگاه شهید بهشتی در ولنجک تهران و می‌پرسند حالا که تماشای بازی‌های ما برای زنان و مردان رایگان است کسی به تماشای ما می‌نشیند؟