اگر زندگی در تابوت «بردگی جنسی» تشییع شود!/پیمان یاریان

۱۹ بهمن ۱۳۹۸

ماهنامه خط صلح – انسان، این موجود «دو پا»، دوران های بسیار عجیبی را پشت سر گذاشته است. با ورق زدنِ هر کدام از آن ها پس رفت و پیشرفت آدمی، یا غرور انگیز و مهیج آور است و یا شرم آور و دور از انصاف و کرامت انسانی، رقم خورده است. اما، واقعیت این است؛ اگر امروز برخی مسائل دیروز را عجیب تشخیص می دهیم، آن مسئله در دوران خود نه تنها عجیب نبوده، بلکه شاید نقطه اتکا و نیز ممکن است، عامل تحرک دوران خود بوده باشد. یکی از آن مسائل «بردگی جنسی» است.

بردگی جنسی یک شبه متولد نشده است. هنگامی که رفتار روزانه انسان ها با آداب دین داری که بیشتر نشأت گرفته از ترس و کنجکاوی بود و بدون هیچ دودلی مستمسک به اوراد و اعمال خاصی می شدند؛ در نتیجه خدا رازوارانه پشت انبوهی از خرافات بیتوته داشت و انسان خود را وا می داشت در دو قطب قوی و ضعیف، روزمرگی هایش را تقسیم کند. در دورانی که انسان برای رضای خدای قبیله، زنده زنده خورده می شد و یا بعدها در تلی از هیزم افروخته، باز به معنای خشنودی خدا، انداخته می شد تا که از خشم او بکاهند و مردم قبیله را از گزند آن مصون بدارند، بدون عدم درک بندگی، بردگی معنایی نداشت. اما وقتی که زندگی کشاورزی، جای زندگی شکارگری را گرفت، رفته رفته مالکیت خصوصی در روند تسریعِ نتیجه اقتصادی تشکیل شد و معنای انسان تعبیری نو یافت و جنگ ها نیز در همین راستا مفهومی شتاب وار در سبب کسب ثروت و سود بیش تر، انسان هم نوع خود را اسیر و سپس به بردگی گرفت. اما این آغاز کار بود؛ زیرا در بطن هر جامعه ای، انسان های توانمند، دیگر اقشار ضعیف را تحت بهانه های مختلف به بردگی گرفتند. بنابراین بردگی برآمده از جنگ، باعث جنگ های دیگر شد. اسیران جنگی اولین برده ها شدند و در آن جا بود که برده تمام و کمال در اختیار صاحبش قرار گرفت و بردگی جنسی دنباله تلخ آن را به تاریخ و سپس تبدیل به هدیه ای سَربسته و شوم برای اعصار بعد از خود شد.

برده، انسانی بوده و هست که هیچ اراده ای از خود ندارد. او تابع اراده کسی یا کسانی ست که او را به بردگی گرفته اند. اگر می خواهیم «بردگی جنسی» را در دوران معاصر خودمان جستجو کنیم و در پی علل و ریشه بروز و منشاء آن برآییم، ریشه یابی ذهنی-روانی آن یکی از مهم ترین رکن ها، خواهد بود. زیرا با حجم زیادی از تبلیغات دین باوری که با دینداری سُنتی گره خورده، جدای از رنگ و رو رفتگی آن که نتیجه سال ها تبلیغ دین فروشان است، باز درگیری ذهنی انسان ها را در چارچوب و قالبی از پیش تعیین شده، اگر نگوییم گرفتار، بلکه در قراردادی بدون تغییر روزگار به سر می برد. این پریشان خاطری به ظاهر در نظمی جا خوش کرده، اما شعله آز و به کار گیری هوش برتر و داشتن قدرت و سرمایه، بردگی را در لایه های مختلف جامعه، پنهان و آشکار، جاسازی کرد. به طوری که امروز بردگی در اموری دیده و معنا می شود که اگر میلیون ها نفر تن به آن ندهند، توانایی اداره زندگی خویش را نخواهند داشت. این در حالی بر انسان امروزی تحمیل شده که در جهان امروز ارگان ها و سازمان های مختلف حقوق بشری شبانه روز این واقعیت را در بوق و کرنا می کنند.

پس بر هیچ کس پوشیده نیست که اگر انسانی تملک جسم و روان خود را در اختیار نداشته باشد، ناباورانه در دام دیگری، تابوت زندگی اش در شرایطی خاص و بغرنج، به نام «بردگی جنسی» هر روز تشییع می شود. حال اگر این مسئله را بر جامعه ای ایزوله همچون ایران امروز تعمیم بدهیم، بردگی جنسی در ابعاد گسترده و نیز پنهان و آشکار، خوره وار دارد مردم را به قهقرا می برد. در این گونه جامعه ای، زنان و کودکان، از اولین قربانی های آن به شمار می روند. بی گمان هر جنگی می تواند معضل «بردگی جنسی» را به دنبال داشته باشد؛ ولی در جامعه ایران کنونی، ما هر روز با بحران های گوناگونی رو به رو می شویم که شباهتی به کشور جنگ زده دارد. با سرکوب و خفقان نیروهای مردمی و نیز فعالان مدنی، بحران ها بدون آن که حل شوند، بر ابعاد آن ها افزده شده و بنا بر اخلاق ایرانی ها که ناشی از حفظ «آبروست»، نیز پنهان کاری عامدانه حاکمیت، ما دسترسی به میزان این حجم از بحران «بردگی جنسی» که برآمده از واقعیت ها باشد نداریم. در جوامع باز که دارای دموکراسی اند، ما شاهد به وجود آمدن جریانی به نام «می توو» (Me too) هستیم که در سراسر جهان انعکاسی گسترده داشت و پیامد آن این بود که دولت و فعالان مدنی با ارزیابی روانی-اجتماعی آن به دنبال راه حل هایی هستند تا دیگر در جامعه شان شاهد بروز این گونه مسائل نشوند.

بردگی جنسی، زن و مرد نمی شناسد. منتهی زنان، بنا به دلایل تاریخی-مذهبی، رنج بردگی و پشت بند آن استثمار جنسی را بیشتر تجربه کرده اند. کودکان نیز یکی دیگر از بزرگ ترین خانواده استثمار شدگان جنسی به شمار می روند. این امر در جای جای جهان بدون تردید وجود دارد، ولی با پنهان کاری مسئوولان کنونی ایران، ما تا به امروز به آمار واقعی قربانیان بردگان جنسی دسترسی نداریم. اما با نگاهی اجمالی بر لایه های مختلف جامعه پی خواهیم برد که با گذشت هر روز بر تعداد قربانیان این امر شنیع افزوده می شود. شاید در این جا ما با پارادوکسی بزرگ رو به رو شویم؛ زیرا جدای از حاکمیت بی مسئولیت، ما با خُرده فرهنگ های محلی هم در ارزیابی دقیق و شناخت ریشه درد بردگی جنسی دچار مشکل هستیم. در جامعه ای همچون هند که فعالان مدنی و نیز حتا خود حاکمیت که با خُرده فرهنگ های دست و پا گیر که بیشتر خاستگاهی دینی-آئینی دارند، خود دولت پا جلو گذاشته و برای تسریع روند درست شناخت بافت جامعه شناختی آن به فعالان این امر کمک می کند. به همین دلیل هند یکی از کشورهایی ست که با بردگی جنسی در ابعادی بسیار گسترده رو به رو است اما همکاری دولت با ارگان ها و سازمان های ذی ربط باعث شده این کشور گام های مهمی در این مورد بردارد. اما در ایران، ما با حاکمیتی سرو کار داریم که خود در گسترش بردگی جنسی عاملی مهم، تلقی می شود.

یکی از موارد و معضل هایی که خود رژیم در اشاعه آن ید طولایی دارد، ازدواج موقت یا همان صیغه، است. برخی از کارشناسان و نیز حتا خود مردم آن را روسپیگری دینی می نامند. در تاریخ ازدواج موقت کسی که بیشترین لطمه را دیده، به یقین زن است. زنانی که تن به صیغه موقت می دهند در قبال مبلغی به همسری کوتاه مدت شخصی درمی آیند که در بیشتر موارد علاقه و شناختی از طرف مقابل در کار نیست و نیز برای دستمزد و یا همان مهریه ناچیز، روی به این کار می نهند. بی شک این خود نوعی از کارگری جنسی است و چون سوءاستفاده شخص دوم که مرد باشد را در پی دارد؛ درد بردگی جنسی بر پیشانی آن نیز خواهد نشست. برخی از علمای دینی شیعی آن را ثواب می دانند و این کلاه شرعی ست که برای سوءاستفاده از بدن زنان نگون بخت دوخته شده است. به نظر من چون در این مورد شخص تسلیم شده کنترل بدن خود را از دست می دهد و دیگری آن را به مهار خویش درمی آورد، در زمره بردگی جنسی به شمار می آید.

مورد دیگری که در رواج بردگی جنسی بسیار دخیل است، تجاوز و بهره برداری جنسی از آدم ها است. این مسئله هم در مورد مردان جوان و نیز در بیشتر مواقع زنان و کودکان صدق می کند. نیاز مالی و آبروداری دو دلیل پنهان کاری در این امر است. ابعاد مختلف تجاوز در ایران رایج است. باز در این جا خود حاکمیت همواره از دریچه تجاوز، برخی از مخالفان خود را سرکوب کرده است. هنگامی که در شرایط سخت زندان که زندانی هیچ دفاعی از خود ندارد، اگر مورد اذیت و آزار جنسی قرار گیرد، بدین معنی ست که او در آن وضعیت تملک بدن خود را از دست داده و باید تابع زندان بان و یا به معنای دقیق تر متجاوز باشد. از شواهد این گونه برمی آید که برخی از ماموران امنیتی از نوعی سادیسم جنسی که نوعی از انحراف جنسی ست برخوردارند و آن ها با خشونت تمام، حتی با کتک کاری و اهانت های مکرر جنسی طرف مقابل را آزار می دهند. داغ تجاوز جنسی، بردگی درونی را به دنبال دارد. بدین معنی که شخص قربانی از درون و به لحاظ روانی شاید تا مدت ها نه تنها از بدن خود متنفر باشد، بلکه دیگر حس مالکیت بر تن خویش را یغما رفته بداند. این نظر شخصی من است که بردگی جنسی این افراد دردآورتر از همه است. بله، ما اغلب در مورد تجاوز جنسی و به کارگیری و تکرار این ستم، داستان ها و روایت های زیادی را شنیده ایم، اما این که پای صحبت تک به تک قربانیان بنشینیم هرگز صورت نگرفته تا به عمق اجتماعی-روانی آن پی ببریم. پس در این مورد، قربانی، چه در زندان و یا در خانه و مابین خانواده مورد تجاوز و مورد سوءاستفاده جنسی از او شود، چون دیگر اختیاردار خود نیست؛ بی شک در ذیل مفهوم بردگی جنسی قرار می گیرد.

تجاوز به کودک علاوه بر سوءاستفاده جنسی، عادت دادن او به نوعی زندگی ست که باید تا مدت ها برده وار در خدمت دیگران باشد. استثماری بزرگ که در ایران رو به افزایش است. یکی از بدترین و دردناکترین آن قاچاق مواد مخدر توسط کودکان است. باندهایی که در سطح جهان و نیز ایران وجود دارند تا کودکان را سپر اعمال خود کنند. این گونه باندهای مخوف، نه تنها به کودکان تجاوز می کنند، بلکه آنان را معتاد کرده و برای جا به جایی مواد و دیگر رفتارهای غیر اخلاقی بهره برداری می کنند. شاید ما در روز شاهد کودکانی باشیم که در کنار خیابان مشغول کارهای یدی و یا خُرده فروشی هستند. این کودکان بنا بر کودک بودن شان هر آن امکان دارد مورد تجاوز واقع شوند. دولت هیچ برنامه ای برای برچیدن کودکان کار و نیز جلوگیری از تجاوز به آنان ندارد و کودکان مورد تجاوز را آن گونه شاید و باید مورد حمایت قرار نمی دهد. اگر فرد فعال مدنی هم پیدا شود و بخواهد در این عرصه فعالیتی بکند با نیروهای امنیتی سر و کار پیدا خواهد کرد و تحت فشار یا دست از فعالیت خود برمی دارد و یا سرنوشتی چون آتنا دائمی در پی خواهد داشت. بردگی جنسی کودکان بیشتر در بین خانواده های زیر خط فقر شایع است. خالی از تلخی و مرارت نیست، ولی ابعاد روانی این مسئله آن چنان بغرنج است که کودکان در این گونه خانواده هایی به کرات مورد تجاوز برادر، پدر و یا دایی و عمو قرار گرفته اند. به همین دلیل از آنان افرادی مطیع و فرمانبر می سازند و به عنوان برده ای تمام عیار در خدمت آنان خواهد بود.

رژیم به ظاهر دینی ایران کنونی در رواج همسر کودکی و به دیده شرعی به آن نگریستن و تبلیغ در صدا و سیمایی که به طور کامل در اختیار آنان است، در سال های اخیر ازدواج کودک رو به رشد نهاده و حمایت روحانیون با نفوذ را هم به همراه دارد. کودک از لحاظ جسمی و عدم درک زندگی زناشویی در همان دوران کودکی، با ازدواج خلاء بسیار بزرگی در وجودش لانه خواهد کرد و نیز چون قوانین این رژیم زنان را به شدت محدود می کند، او را بیش از پیش برده مردی می کند که به عنوان همسر پذیرایش باید باشد. اوج روانی این بُعد از بردگی آن است که اندیشه و قدرت تشخیص از کودک گرفته شده و او زندگی را آن گونه فهم می کند که شبانه روز در واقعیت به تجربه اش در می آید. این وضعیت را بسیار پیچیده کرده است. از آن سوی برای برخی از کودک همسران بدان معنی ست که «من چاره ای ندارم». اوج بی پناهی و عدم رسیدگی به این قشر از جامعه را در همین جمله کوتاه باید جست.

بنابر گزارش های منابع خبری-تحلیلی غربی، طبقه متوسط قابل توجهی از کارگران جنسی، به ویژه در آمریکا، وجود دارد که می خواهند به طور موقت درآمد اضافی کسب کنند. پژوهشگران آمریکایی همواره به آمار نسبی آن اشاره دارند، این خود نوعی بردگی جنسی اختیاری است اما در ایران ما به آمار این دست از کارگران داوطلب جنسی هم دسترسی نداریم. منتهی ابعاد بردگی جنسی فراوان است. در این جا می توان به خانواده هایی اشاره کرد که بنا به نیاز مالی و در شرایط بد اقتصادی خانواده فرزندان خود را اجاره می دهند و یا آنان را می فروشند. در بیشتر موارد، خانواده ها از سرنوشت فرزندان خود هیچ اطلاعی ندارند و اکثر این اشخاص برای همیشه به خارج از کشور منتقل می شوند و در توسط باندهای مافیایی مختلف دست به دست می شوند.

طبق آمار اخیر خود حاکمیت، روسپیگری در ایران به سن ۱۲ سالگی رسیده است. در جامعه ای که کودک برای امرار معاش خود و یا سیر کردن شکم سایر اعضاء خانواده، به تن فروشی روی می آورد، نشان دهنده اوج بی برنامگی دولت، زوال اخلاق در اجتماع و نادیده گرفتن حق کودکان است. عدم درک دنیای امروز توسط روحانیونی که در پست های حساس کشوری مشغول به کار هستند، که بعضا بیش از ۸۵ سال سن نیز دارند و نوع نگاه سنتی آنان که نقطه مقابل خود را کفر و ضد اسلام و اخلاق قلمداد می کنند، باعث شده که مردم ایران نتوانند با دنیای آزاد ارتباطی تنگاتنگ داشته باشند و خود در نقطه تشخیص خوب از بد برآیند. آیندگان را کودکان امروز می سازند. اما اگر این کودک با مسائلی چون؛ ازدواج، کار سخت، تجاوز توأم با خشونت، روسپیگری و بی مهری مطلق را در توبره تلخ تجربه های خود داشته باشد، به آیندگان پس از خود به یقین چیزی بدتر از آن خواهد بخشید.

ما همیشه تصوری که از بردگی جنسی داشته و هنوز کماکان همان را دنبال می کنیم، قاچاق سکس است. جدایی از ریشه تاریخی آن، با دیدن فیلم و شنیدن و خواندن روایت های قاچاق سکس و چگونگی چنین رویدادهایی، پشت بند آن به بردگی جنسی می اندیشیم. این شامل جامعه ای می شود که اگر از اخلاق روگردان شده و در اشاعه عدم عرف و عادت اخلاقی ای که اجتماع را رو به جلو و تکامل سوق می دهد گام بردارد، این خلاء پیدا شده، بردگی و دیگر ناهنجاری های اجتماعی یک به یک همچون قارچی سمی سر از خاک درخواهند آورد. شرایط محیطی و نبود آموزش در بین برخی از اقشار جامعه بردگی جنسی را به طور عادی پذیرفته و به نوعی عُرف درخواهد آمد. گزارش ها حاکی از آن است که با آمدن اینترنت رُشد بسیار زیادی داشته است. اما حاکمیت در این خصوص سکوتی کامل اختیار کرده است.

بی گمان در عصر ما بردگی جنسی و چگونگی آن با گذشته تفاوت بسیار دارد. در گذشته زن می بایست در برابر مردان خانواده فروتن، با گذشت، فرمانبردار و مطیع باشد. از خود هیچ اختیاری نداشته باشد و در کُل، سرنوشت این گونه زنان در اختیار پدر، برادر و یا شوهر رقم می خورد. کما این که از جانب حاکمیت و جامعه سنتی این رویه کماکان دنبال و حمایت می شود. ایرانیان هنوز در امر ازدواج سخن از مهریه یا شیربها به میان می آورند. مهریه در واقع خرید و فروش زن است. در همان ابتدای این امر به مرد اجازه داده می شود که پس از ازدواج در هر شرایطی می تواند زنش را نه تنها با دادن پول و یا خرید جواهرات و یا حتا لباسی ساده هم رأی و نظر خود کند، بلکه با عدم پرداخت نفقه عملا به برده داری خود ادامه دهد. همچنین بنا به طبقه اجتماعی زوج و نوع دیدگاه مرد نسبت به زن، امکان دارد؛ زن را لوازم جانبی صرف زندگی بپندارد. به دنبال آن زن را ضرورتی نافع و به همان میزان نامطلوب برای مرد در ذهن خویش تعریف کند. سودجستن از زن، بدون آن که از نقطه نظر او مطلع شدن، نوعی کامجویی یک جانبه و بردگی زن در این روابط زناشویی مُحرز و بی شک برای هر مدافع حقوق بشری نگران کننده خواهد بود. به نظر من جامعه جوان ایران تا حدودی از این بند متحجرانه رهایی یافته اند. هر چند این خودجوش بوده و هیچ حمایت حقوقی به دنبال ندارد. این در شرایطی است که حکومت تمام توانش را برای نادیده گرفتن زن و عدم رعایت حق و حقوق انسانی او به کار می بندد. باید در بطن جامعه ایران بود تا فهمید؛ ایران امروز از نظر سوءاستفاده از زنان و به بردگی جنسی کشاندن آن ها تا چه پایه مابین سنت و مدرنیته و یا نه؛ در آشفتگی اخلاقی-اجتماعی فرو نشسته است.

برخی از دینداران این گونه می پندارند که زنان «روح» ندارند. اگر در یک فرهنگ بسیار مذهبی زندگی می کنید، این موقعیت بسیار سختی خواهد بود. اساسی ترین رابطه در یک جامعه اسلامی بین زن و مرد تعریف نمی شود، بلکه بین مرد با خدا است. همین مسئله باعث شده که زن نزد مردان مسلمان حکم وسیله ای آزار دهنده به حساب می آید که تقارن زُهد و کاشانه را مُختل می کند. البته بنا به تعریف طبقه اجتماعی و نیز جایگاه فرهنگی، این گفته صدق دارد. پس زن در جامعه ای اینچنینی، با سلب اختیار از او بردگی جنسی در تمام زندگی اش به عُرفی پنهان تبدیل می شود. البته این قضیه در مورد یهودیان و مسیحی های افراطی-سُنتی هم صدق می کند.

از دیگر موارد شایعی که امروز جوامع مختلف بشری درگیر آن هستند، سکس در اینترنت است. این خود یکی از مواردی است که می تواند بردگی جنسی را به دنبال داشته باشد. انسان ها به راحتی در دام شبکه های مختلف می افتند و راحت تر از گذشته در معرض دزدی و یا خرید و فروش واقع می شوند. باز به دلیل پنهان کاری حاکمیت ایران ما به آمار و نیز پی بردن به واقعیت ها و چگونگی ایجاد این گونه شبکه ها در جامعه بسیار امنیتی ایران نداریم. اما بی گمان برده داران جنسی از اینترنت برای جلب و سوءاستفاده دیگران کمال استفاده را می برند.

بردگی جنسی هیچ گاه به دور از خشونت نبوده است. برای مطیع نگاه داشتن افراد علاوه بر تهدید به بی آبرویی و در پاره ای موارد تطمیع آن ها، بلکه اذیت و آزار جسمی نیز به کار گرفته می شود. به عبارتی با شکنجه روانی-بدنی، افراد را مورد ستم قرار داده تا برای سود و لذت بیشتر به کار گرفته و صاحب اختیار تام آن ها باشند. بهره کشی جنسی یا استثمار جسمی-جنسی، چون هدف هر دو یکی ست، عملی شنیع است زیرا رضایت درونی شخص را در بر ندارد، حتا اگر در برده داری نوین که به ظاهر امر میل و رضای افراد را شامل می شود؛ اما چون شرایط زندگی و نیز شاید شرایط روانی-اخلاقی فرد او را وادار به تن دادن آن می کند، پس هر چه باشد تغییری در ماهیت ضد انسانی آن ندارد.

اقتصاد از هم پاشیده ایران که فقر مالی را مابین مردم روز به روز گسترش داده که دنبال آن فقر فرهنگی و عدم تشخیص جایگاه خود به عنوان شهروند، باعث تنش هایی شده که در این گونه جامعه ای انسان ها روی به کهنه ترین منبع به اصطلاح درآمدزایی و یا رهایی موقت از زیر انواع فشارها می شوند. آن شغل دیرینه در تاریخ جوامع بشری چیزی نیست جز روسپیگری و بردگی جنسی. ایران امروز به دلیل انسداد سیاسی و عدم پاسخگویی حاکمیت فعلی و درک نادرست آنان از زن، کودک و مرد باعث ازدیاد تشنج بیشتر شده و جامعه در بحرانی بزرگ به سر می برد. از این رویی بردگی جنسی، چه پنهان و یا آشکار، در جامعه بزرگ ایران رو به افزایش است. دردناکتر از هر چیز، توسط حاکمیت هیچ برنامه ای برای مهار و یا نابودی این امر ضد انسانی وجود ندارد.