با بیچارگی این قربانیان کوچک کمتر ژست بگیر!
۰۷ خرداد ۱۳۹۹
فرنگیس شنتیا
با بیچارگی این قربانیان کوچک کمتر ژست بگیر!
برای آن ها که در آتش حوادث دستی بر قلم دارند ، حفظ حریم و هویت قربانیان به عنوان یک اصل و منشور حرفه ای کاملا پذیرفتنی است . به ویژه آن که این قربانیان چنان کوچک و بی دفاع باشند که نتوانند دستان نحیف خود را به چشم حریص دوربین ها بکوبند و فریاد برآورند که « با بیچارگی های من ژست نگیر ! شاید من هم آینده ای داشته باشم.»
اما عکس و فیلم یادگاری گرفتن با این مصیبت دیدگان زبان بسته چه لذتی دارد یا چه گرهی از هزارتوی دنیای تاریک آن ها تا به حال گشوده است را باید از کسی چون شاهین صمدپور پرسید. گزارشگری که در ویکی پدیای خود نگاشته اش مدعی است پیگیری های قضایی بسیاری از پرونده های کودک آزاری حاصل ویدئو ها و مستندهای اوست . ادعایی زرد و درشت که دست کم شبکه در هم تنیده رسانه ای می داند که هرگز چنین نیست و چنین نیز هم نخواهد بود و در واقع گزارش های اینستاگرامی او بازنشر ویدئویی اخباری است تکان دهنده که از یکی دو روز بعد از حادثه ولع تماشای قربانی و خانواده اش را در افکار عمومی ایجاد کرده است . ویدئوهایی که تلاش دارد با یک موزیک پس زمینه غمگین ، اشک را در چشم تماشاچیانش بیشتر و بیشتر جمع کند اما این سبک دست و پا کردن مخاطب به چه بهایی است ؟ به بهای استفاده از بازیگرانی معصوم و زخم خورده که در یک بافت آسیب دیده اجتماعی امروزش را سلاخی کرده اند و با افشای هویتش آخرین کورسوی فردای نامعلوم او را نیز به دالان تاریک حافظه عمومی فرو می برند ؟
در میان انتشار این فیلم های نقد برانگیز، از همه جنجالی تر پخش گسترده فیلمی بود که در آن شاهین صمدپور در کسوت یک گزارشگر به سراغ دخترکی افغان می رود که به ناجوانمردانه ترین شکل ممکن مورد تعرض قرار گرفته است .
در این فیلم او دخترک آسیب دیده را در آغوش گرفته و پس از چند قربان صدقه رفتن تصنعی او را می بوسد تا ابراز همدردی خود را بیشتر به رخ بکشد و دل مخاطب را بیشتر بسوزاند . اما ملال آور تر از این صحنه های چندش آور ، ترس و عذاب دخترک در آغوش شاهین صمد پور است و دورکشیدن مکرر صورتش از چهره او .
واکنش افکار عمومی نسبت به انتشار این صحنه های کاملا غیرحرفه ای شاید بهترین تلنگر بود برای شیفتگان ثبت لحظه های زرد و عامه پسند که به این سطح از آگاهی برسند که سواد رسانه ای به معنای داشتن یک دوربین و یک موسیقی دپ و چند جمله احساسی و از همه مهمتر قربانیانی کوچک که توان فرار از موقعیت را ندارند، نیست .
اما ویدئویی که همزمان با عید فطر به بهانه راه اندازی کمپین جمع آوری شیرخشک از شاهین صمدپور منتشر شد و زیر ویدئو نیز نام خیریه مهرآفرین همچون همیشه خودنمایی می کرد ، به ما نشان داد که وای بر ما اگر کار خیرمان چنین است و صد وای دیگر بر ما اگر عاملان کارخیرمان چنان.
در این فیلم شاهین صمد پور در حالی مردم را ترغیب به پیوستن به کمپین جمع آوری شیر خشک می کند که در پس زمینه تصویر او کودکی با چهره کاملا واضح به دوربین زل زده است . او برای تهییج افکار عمومی به همین تصویر بسنده نمی کند و در ویدئوی خود به صورت مکرر تصاویر کودکانی را نشان می دهد که چهره همگی آن ها کاملا مشخص است . کودکانی که خانواده های آن ها چنان از بلوغ فرهنگی بازمانده اند و چنان فقر به صورت آن ها سیلی می زند که از مخالفت با انتشار چهره فقر زده کودکان خود عاجزند . کودکانی که بسیاری از آن ها سن شیرخوارگی را هم رد کرده اند اما نشان دادن چهره آن ها این مزیت را دارد که دل خیلی ها را به درد می آورد و همین هم کافی است . آینده کسی که امروزش را باخته است برای خیلی از ما اهمیتش را از دست داده است . حال این قربانی چه زخم خورده از یک فاجعه کودک آزاری باشد چه فرو رفته در ورطه فقر !
به هر جهت تکرار روزافزون این دست فیلم ها و تصاویر در فضای مجازی از قربانیانی که دستشان از همه جا کوتاه است حضور قاطعانه مدعی العموم و سازمان های مردم را نهاد را می خواهد . جایی باید به لشگر موبایل به دست ها و دوربین به دست ها آموخت که کودک آزاری فقط جراحت عمیق جسمی نیست . زخم های روحی و بازی با آینده کسی که شاید فردایی بتواند برای خود دست و پا کند هم مصداق بارز کودک آزاری است و آن گونه که شیوا دولتآبادی، رئیس انجمن روانشناسی ایران می گوید ، انتشار تصاویر کودکانی که به هر دلیلی حقوق آن ها تضییع شده مصداق بارز کودک آزاری است. این کودکان درواقع قربانیانی هستند که حتی شائبه حضور آنها در چنین ماجرایی میتواند تمام زندگی آنها را تحت تأثیر قرار دهد؛ چه رسد به اینکه در جامعه شناخته شوند.
آخرین دیدگاهها