با شکوه ترین جشن تولد محسن محمدپور نوجوانی که لبخند کودکی اش را به گلوله بستند
۲۸ مرداد ۱۳۹۹
روزگذشته باشکوه ترین جشن تولد محسن محمدپور نوجوانی که در آبان۹۸ لبخند کودکی اش را به گلوله بستند در ایران و سراسر جهان (درفضای مجازی) برگزار شد.
محسن محمدپور دیروز ۱۸ساله شد، مردم در ایران و سراسر جهان یاد این نوجوان کشته شده در اعتراضات سراسری آبان۹۸ را گرامی داشتند و یکبار دیگر یادآوری کردند که هرگز قاتلان محسن و همه محسنها را نه می بخشند و نه فراموش میکنند.
جوانان بر روی دیوارها نوشتند: «کشته ندادیم که سازش کنیم رژیم قاتل را ستایش کنیم».
طرح گرافیتی برای محسن محمدپور
محسن محمدپور منیعات، در سال ۱۳۸۱ در خرمشهر متولد شد. او دانش آموز بود و هر روز پس از پایان مدرسه، برای کمک به خانواده، به کارگری ساختمان و بنایی مشغول بود.
محسن محمدپور، در تجمع اعتراضی روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در درگیریهای فلکه دروازه خرمشهر در خیابان حافظ، به دلیل ضرب و شتم نیروهای امنیتی و ضربات شوکر و باتوم به گردن و جمجمهاش به کما رفت. او پس از ۴ روز در بیمارستان ولیعصر خرمشهر جانباخت.
خانوادهٔ محمدپور هنگام تحویل پیکر فرزندشان متوجه شدند که جنازه او کالبدشکافی شده و برخی اعضای بدن تخلیه شدهاست.
ماموران اطلاعات، جسد محسن را با اخاذی ۳۸ میلیون تومان پول از خانواده تنگدست او، تحویل دادند.
مراسم تشییع و تدفین پیکر محسن محمدپور با حضور نیروهای امنیتی و با تهدید خانوادهاش به سکوت رسانهای، انجام شد.
فیلمی از منزل محسن محمدپور که توسط نیروهای سپاه کشته شد توسط دوستانش منتشر شد و آنها عهد بستند راهش را ادامه بدهند؛
اینجا خرمشهر خیابان یاس غربی، بلوار خلیج فارس، جنب نان سنگک کرمانشاهی است.
محسن دوست صمیمی تمام بچههای محلهاش بود. تصویرش در کنار کودکانی که نگاههای منتظرشان قلب هر انسانی به به لرزه درمیآورد برای همیشه در تاریخ مظلومیت یک میهن ثبت شده است.
محسن عاشق فوتبال بود. او یک کودک پر شورو حال وعاشق زندگی بود. اگر او را با گلوله نمی کشتند شاید برای میهنش میتوانست افتخار آفرینی کند.
سازمان عفو بین الملل در روز تولد ۱۸ سالگی محسن محمدپور فیلمی را منتشر کرد و نوشت:
محسن محمدپور یک کودک بود. او امروز ۱۸ ساله میشد. نیروهای امنیتی در جریان اعتراضات روز ۲۵ آبان۹۸ در شهر خرمشهر محسن را کشتند.
به بچههایمان شلیک کردند.
مردم ایران جشن تولد محسن محمدپور را باشکوه تر از هر سال برگزار کردند و به یادش زیباترین جملات را به ثبت رساندند:
کاربری نوشت: چرا کشتید؟ چرا حلقهی این چشم های درخشان را با خاک پرکردید؟
کاربر دیگری نوشت: هیچ قربانی به اندازه محسن محمدپور در این چند وقت مشت من رو محکم و تنفرم رو به این رژیم نیفزوده. محسن، برادر! بدان در صف اول خونخواهی تو ایستادهام، برای نخشکیدن لبخندی چنین معصومانه ایستادهام.
کاربری نوشت: آمده بود تا حق اش را فریاد بزند. اما به ناحق صدایش را گرفتند و چشمان معصوم اش تا ابد بسته شد… نه می بخشیم و نه فراموش میکنیم!
کاربری نوشت: لبخند معصومیت بر لبان کودک کاری که آماج گلوله جانیان شد. محسن محمدپور ۱۸ سالگیت مبارک
دوستی نوشت: قسم به چشمهای سرخت برادر عزیزم، که آفتا، روزی، بهتر از آن روزی که تو مردی خواهد تابید.
یک نفر خیلی خلاصه و با معنا نوشت: نمی دانم او منم یا من او…!؟
کاربری در شعری نوشت: با دستای فقیر، با چشمای محروم، با پاهای خسته، یه مرد بود؛ یه مرد…
کاربری به زیبایی نوشت: هر بار که عکس این پسر رو می بینم قلبم مچاله میشه
چقدر ساده و زحمتکش بوده
چقدر مظلوم بوده… میگن امروز اگر بود هچده ساله میشد
کاربری نوشت: هرجا دیده که دارند از او عکس میگیرند، لبخندی زده به چه معصومانگی! انگار در قلبش جز محبت و خوبی نبود…
امروز تولدش است. کاش لااقل برایش سنگ قبر میگذاشتند! این هم شد آرزو؟
خانواده اش میخواهند مجوز بگیرند که روی قبرش بنویسند «شهید».
و کاربر دیگری نوشت: امروز ۲۷مرداد تولد هجده سالگی توست که حتی سنگ قبر هم نداری! تولدت مبارک نماد معصومیت و شرافت
حرفها زیاد است، خواستند محسن و همه محسن ها را خاموش کنند اما جشن تولد محسن محمدپور امسال از هر سال با شکوه تر برگزار شد. شاید دارد می بیند و بازهم به دوربین لبخند میزند.
روزی نه چندان دور وقتی خورشید در سرزمین ما بدرخشد،
وقتی کودکان در گندمزارها با صدای بلند شادی کنند،
هنگامی که دیگر اثری از کودک کار، کولبر و کارتن خواب نباشد،
در تاریخ ایران زیبای ما خواهند نوشت
مردمی بودند، جوانانی بودند با شور آزادی در سر، با عشق به زندگی و خوشبختی
با آنکه چهل و اندی سال
زیر سایه یکی از شومترین حکومت های دیکتاتور تاریخ
در ایران زندگی کردند،
کشته شدند
زجر کشیدند
اما یک بار و برای همیشه
به فلاکت پایان دادند
آخرین دیدگاهها