تعمیق شکاف جنسیتی در آموزش؛ فاجعه ترک تحصیل کودکان دختر/الهه امانی

۰۶ آذر ۱۳۹۹

ماهنامه خط صلح – پاندمی کرونا تاثیرات عمیق و دیرپایی بر سیستم‌های آموزشی در جهان گذاشته و منجر به بسته شدن بسیاری از موسسات و مدارس ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی در سطح جهان شده است، امری که فرآیندهای آن به طور کامل مشهود نیست.

به تخمین نهادهای بین‌المللی تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۰ متجاوز از یک میلیارد و ۷۷ میلیون دانش‌آموز و دانشجو از آموزش حضوری محروم شده‌اند. پاندمی کرونا در امر آموزش چون سایر عرصه‌ها شکاف‌های موجود در جامعه را تعمیق داده و آسیب‌های وارده بر کودکان و جوانان اقشار و طبقات زحمت‌کش و فقیر که در حاشیه‌ی جامعه قرار دارند بسیار سنگین است. قریب به یک سوم کودکان دنیا امکان تحصیل غیرحضوری را ندارند. بسته شدن مدارس برای بسیاری از کودکان و نوجوانان علاوه بر محرومیت از امر آموزش، فرآیندهای آسیب‌بار گسترده‌ای در زمینه‌ی سلامت، امنیت و حتی تغذیه دارد. تغذیه‌ی بسیاری از کودکان و نوجوانان از آمریکا تا کشورهای فقیر به مواد غذایی‌ای که به صورت رایگان در مدارس دولتی داده می‌شود متکی است و این قشر از امکانات پزشکی و سلامت روانی کادر متخصصی که در مدارس وجود دارد بهره می‌گیرند. بر اساس گزارش‌های سازمان بهداشت جهانی عواقب روند بسته شدن مدارس باعث تعمیق شکاف جنسیتی در امر آموزش شده و دستاوردهایی که در خلال چندین دهه برای تقلیل شکاف جنسیتی در دوران ابتدایی که تا حد قابل توجهی تحقق یافته بود، می‌تواند بر باد رود. یازده میلیون از کودکان دختر در معرض آن هستند که بر اثر پاندمی کرونا هرگز به مدرسه باز نگردند. این تعداد که بر اساس تخمین سازمان بهداشت جهانی و براساس برآوردها و پژوهش‌های انجام شده در پاندمی ابولا در آفریقا صورت گرفته است از فاجعه‌ای حکایت دارد که در راه است.

تجربه‌ی جهانی نشان می‌دهد زمانی که مدارس بسته می‌شوند کودکان دختر بیشتر در معرض آسیب قرار دارند. خطر ازدواج‌های اجباری، کودک همسری، خشونت‌های جسمی، عاطفی و بهداشت روانی، کودکان کار و انبوه مسئولیت‌های دختران در حوزه‌ی خصوصی از جمله مراقبت از بیماران و کارهای منزل، همه و همه زمینه‌هایی هستند که بازگشت آنان به مدارس پس از بازگشایی را دچار ریزش می‌کند.

شکاف عدالت تحصیلی و نابرابری‌های موجود در جوامع در زمینه‌ی دست‌یابی و استفاده از امکانات آموزشی با پاندمی کرونا برجسته‌تر شده و کودکان و نوجوانان به ویژه دختران را از حق انسانی آنان به تحصیل محروم می‌کند. در بررسی‌های پیشین در زمینه‌ی بسته شدن مدارس به علت پاندمی، سیل و یا زلزله همچنین ثابت شده که تعطیلی مدارس حتی برای چند هفته پروسه و میزان فراگیری و یادگیری دانش‌آموزان را دچار اختلال دراز مدت می‌کند. واقعیت آن است که جامعه‌ی جهانی دچار بحران عظیمی در عرصه‌ی آموزش شده که در پیوند با طوفان اقتصادی در راه است. الگوهای سیستم‌های آموزشی در سه مقطع ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی تغییر و شیفت پارادایمی خواهد داشت. ما هرگز به آن چه «رسم» و «عادی» بود بر نخواهیم گشت.

براساس گزارش سازمان ملل متحد در ۷۱ کشور جهان، کمتر از نیمی از جمعیت به اینترنت دسترسی دارند. اما علیرغم شکاف موجود ۷۳ درصد از ۱۲۷ دولتی که گزارش داده‌اند از پلاتفرم‌های آموزش در فضای مجازی استفاده کرده‌اند، هم برای تدریس غیرحضوری و هم نیمه حضوری. همچنین بسیاری از این گروه ۱۲۷ کشوری که گزارش‌های خود را ارایه داده‌اند (سه چهارم کشورها) از تلویزیون برای جایگزینی آموزش حضوری استفاده می‌کنند.

Malala Fund که در زمینه‌ی آموزش کودکان به ویژه دختران در جهان فعالیت می‌کند در خصوص احتمال عدم بازگشت دختران به مدارس پس از بازگشایی به طور جدی ابراز نگرانی کرده و این سازمان در کنار نهادهای دیگر چون یونسکو، سازمان بهداشت جهانی و یونیسف بر این امر تاکید دارند که کشورها باید ارجحیت به باز کردن مدارس به صورت امن که سلامت کودکان را به مخاطره نیاندازد کرده و بستن مدارس باید آخرین انتخاب برای سلامت عمومی جامعه باشد و از وارد آمدن آسیب‌های سنگین به ویژه بر زندگی و حقوق انسانی کودکان دختر باید با برنامه‌ریزی‌های موثر پیشگیری شود زیرا اثرات آن فاجعه بار و دیرپا خواهد بود.

یکی دیگر از جنبه‌هایی که پاندمی کرونا تاثیرات زیان‌بار اجتماعی، اقتصادی و آموزشی آن را برجسته‌تر کرده است رشد روند خصوصی سازی آموزش‌های دولتی و مدارس غیر دولتی است. خصوصی سازی یکی از پروژه‌های نئولیبرالیستی است که پاندمی کرونا به شدت آن را دچار بحران کرده است. مدارس خصوصی قابلیت مقابله با بحران را ندارند و ما شاهد شکنندگی سیستم‌های آموزشی نئولیبرالی هستیم زیرا خصوصی سازی آموزش‌های دولتی در واقع سیستم‌های آموزشی غیر مقاوم و ناپایدار را به وجود آورده است. مدارس خصوصی مانند سایر بنگاه‌های تجاری با هدف سودآوری تاسیس می‌شوند. عدم توجه دولت‌ها به آموزش رایگان و همگانی زمینه‌ی رشد مدارس خصوصی را فراهم آورده که در بسیاری از کشورها از جمله آمریکا توسط نیروهای افراط‌گرای مذهبی و راست حمایت می‌شوند و بخش تفکیک ناپذیری از سیاست‌های نئولیبرالی است. در آمریکا در ماه‌هایی که آموزش عمومی با بحران عمیقی مواجه است بودجه‌هایی که برای امور اورژانسی و کمک‌های بسیار ضروری کرونا در نظر گرفته شده بود به مدارس خصوصی که بسیاری از آنها مذهبی هستند اختصاص داده شده بود تا آن که یکی از قاضی‌های دادگاه فدرال رای داد که این امر خلاف قانون است و باید متوقف شود.

امروزه بسیاری از مدارس خصوصی در پرو، پاکستان، هند، انگلیس و آرژانتین با خطر بسته شدن مواجه هستند. بسیاری بر این باورند که تنها راه برون رفت از این شرایط آن‌ست که کشورها روی سیستم‌های آموزشی دولتی سرمایه‌گذاری هوشمندانه کرده تا آن را در اختیار همگان قرار داده و این سیستم‌ها در برابر بحران پایدار و مقاوم باشند.

ایران
در ایران نیز ویژگی‌های بحران در سیستم آموزشی، امری که امروزه نمی‌توان آن را پرده‌پوشی و پنهان کرد یکی از بزرگترین چالش‌ها عدم وجود زیرساخت‌های مناسب، فقر اقتصادی و فرهنگی و شکاف‌های موجود در جامعه‌ی قبل از کروناست که امروزه برجسته و نمایان شده است.

علیرغم این که مدارس در ایران در خلال سال جاری حضوری، نیمه حضوری و یا غیرحضوری یا مناطق سفید، زرد و قرمز تقسیم بندی شده اما کرونا ضعف در عدالت آموزشی را با سونامی عدم بازگشت خیل عظیمی از دانش‌آموزان به ویژه کودکان دختر رقم خواهد زد.

شکاف عظیم فقر و ثروت در ایران سیستم آموزشی را در ابعاد و جنبه‌های گوناگون به چالش کشیده است.

بسیاری از کودکان گوشی مناسب ندارند، خانواده‌ها با فضای مجازی آشنا نبوده و اینترنت در دسترس همگان نیست. پهنای باند اینترنت موجود برای ارتباط نیز مناسب نیست. در بسیاری از مناطق روستایی والدین بی‌سواد و یا کم سواد هستند و در کل بر اساس اطلاعاتی که در رسانه‌های ایران انعکاس یافته، ۴۰ درصد از دانش‌آموزان یعنی حدود ۴ میلیون و ۷۱۸ هزار دانش‌آموز به دلایلی که گفته شد از حضور در فضای مجازی و تحصیل در کنار سایر همکلاسی‌های خود محروم شده‌اند. در زمینه‌ی موانع اقتصادی حضور در فضای مجازی همچنین می‌توان اشاره کرد که قیمت گوشی در خلال یک ماه حدود یک میلیون تومان افزایش یافته است.

معلمی در مورد چالش‌های خود در روستاهای اطراف شیراز می‌گوید که علاوه بر مشکلات اینترنت و نداشتن گوشی هوشمند، بسیاری از دانش‌آموزان یک شیفت به مدرسه آمده و یک شیفت کار می‌کردند. کرونا برای آنان قرنطینه نداشت زیرا به علت به مشکلات اقتصادی آنها مجبور بودند دو شیفت کار کنند، آن هم کارهای خطرناک و کم درآمد و دیگر توانی برای آموزش نداشتند.

همچنین در خلال این بحران و اختلال در امر آموزش حضوری، به جای آن که دولت و وزارت آموزش و پرورش برای تعیین استراتژی و راهبردی پاسخگو قلمداد شود، بسیاری از والدین، معلمانی که باید بسیار زیادتر تلاش کرده تا محتوی آموزشی را به طور موثر به صورت نیمه حضوری و غیرحضوری ارایه دهند و حتی بسیاری از نیازهای خود را در امر آموزش که توسط مدارس تهیه می‌شد با هزینه‌ی شخصی تهیه کنند، جوابگو دانسته که این امر خود فشار روحی روانی بیشتری برای معلمان به وجود می‌آورد. معلمان شریف و پرکار ایران نمی‌بایست پاسخگوی کاستی‌های سیستم آموزشی باشند.

یکی دیگر از جنبه‌های قابل تامل در ایران که در راستای سیاستگذاری سایر کشورها نیز قرار می‌گیرد پروژه‌ی نئولیبرالی مدارس خصوصی است. مدارس خصوصی در اواخر دهه‌ی ۶۰ با توجه به رشد جمعیت دانش‌آموزان و تراکم بالای کلاس‌های درس در مدارس دولتی که برخی در دو و یا حتی سه شیفت تدریس داشتند به عنوان روندی برای کمبودها و عدم توجه به سیستم آموزشی دولتی مورد استقبال دولت و طبقات متوسط و مرفه شهری قرار گرفتند.

اما همانگونه که در سایر کشورها نیز شاهد آن هستیم در ایران هم این بخش دچار بحران شده و از استحکام لازم در برابر چالشهای روبرو برخوردار نیست.

در ایران ۱۶۷۰۰ مدرسه‌ی غیر دولتی در سطح کشور فعال هستند که ۱۱ درصد از کل دانش‌آموزان را در خود جای می‌دهند. این موسسات تجاری که نه مجبور به پرداخت مالیات هستند و نه نظارت خاصی بر آنها وجود دارد در خلال سه دهه‌ی گذشته رشد بالایی داشته‌اند. اگر این درک درست باشد که اکثر رتبه‌های برتر کنکور سراسری در یک دهه‌ی اخیر محصول مدارس غیر دولتی باشد، البته در این مورد باید اذعان داشت این موسسات تجاری برای حداکثر کردن سود خود از تاکتیک‌هایی استفاده می‌کنند که شفافیت نداشته از جمله اینکه دانش‌آموزان برجسته را در سال‌های آخر دبیرستان بدون نیاز به پرداخت شهریه به ثبت نام در مدارس خود دعوت می‌کنند تا با قبولی آنان در کنکور، اعتبار خود را افزایش دهند. این امر از یک سو نشان دهنده‌ی ضعف و کاستی‌های کیفی محتوای آموزشی مدارس دولتی بوده و از سوی دیگر کمرنگ بودن عدالت آموزشی را نشان می‌دهد.

۱۴ میلیون دانش‌آموز ایرانی که فقط ۱۱ درصد آنان از امکانات موسسات خصوصی برخوردارند به ویژه در مناطق روستایی و استان‌های مرزی ایران چون کردستان و سیستان و بلوچستان با چالش‌های عدیده‌ای مواجه هستند. در این راستا دختران بخش بیشتر آسیب‌پذیر خیل دانش‌آموزانی هستند که امر تحصیل آنان با اخلال مواجه شده است.

در ایران نیز مانند سایر کشورهای قاره‌ی آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین محتوای آموزشی از طریق شبکه‌های تلویزیونی ارایه داده می‌شود. «شبکه‌ی شاد» در ایران این آموزش را به عهده دارد.

از نظر فرهنگی نیز آموزش در فضای مجازی در ایران با چالشی ارزشی مواجه است. فضای مجازی در گفتمان مسلط در عرصه‌ی آموزشی و به طور عموم، فضایی «ناسالم» و به مثابه تهدیدی بر ارزش‌های حاکم بر جامعه محسوب می‌شد. والدین از اعتیاد اینترنتی دچار واهمه شده و نگران آسیب‌های قرارگرفتن کودکان و نوجوانان در مقابل کامپیوتر و فضای مجازی بودند. بحران کرونا به سرعت ارزش‌های «مطلوب» را به ضد ارزش بدل کرد و تمام چالش‌ها و انگاره‌های ذهنی قبل به کنار رفت، آسیب‌ها کمرنگ شد و سیستم آموزشی، بدون زیرساخت و حتی بدون آمادگی بسیاری از معلمان مجبور به استفاده از فضای مجازی شد.

این تغییرات بدون شک تاثیرات گسترده‌ای در جامعه‌ای دارد. در ایران که مفهوم دموکراسی رنگ باخته است که حضور در فضای مجازی و کنترل آن به لحاظ سیاسی، فرهنگی و باورهای مذهبی تشویق نمی‌شود. البته بدون شک حضور غیر هوشمندانه و غیر سالم کودکان و نوجوانان در فضای مجازی آسیب‌های خود را نیز دارد که جامعه‌ای با پیچیدگی‌های جامعه‌ی ایران برای حفظ سلامت و امنیت کودکان و نوجوانان در فضای مجازی آمادگی لازم آن را ندارد.

به هر حال در دوران پساکرونا، واقعیت آن خواهد بود که جامعه‌ی ایران از پرهیزکاری‌های مهندسی شده و نظری در مورد تعارضات فضای مجازی عبور خواهد کرد. بحران‌هایی چون پاندمی کرونا این فرصت را به سیستم‌های آموزشی می‌دهد تا چنانچه خواست سیاسی برای پاسخگویی به نیازهای جامعه به ویژه انسان‌هایی که در حاشیه قرار دارند، وجود داشته باشد، سیستمی پایدار و مقاوم به وجود آورند. دانش‌آموزان ایران و کادر آموزشی می‌بایست از امکانات دنیای امروز برای بالنده شدن برخوردار شود. باشد تا فلک سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.