نابسامانی‌های اجتماعی و خودکشی کودکان/ سایه رحیمی

۲۰ اسفند ۱۳۹۹

ماهنامه خط صلح – «خودکشی «محمد» کودک کار ماهشهری به‌خاطر فقر»، «خودکشی رضا کودک کار بی آرزوی برنامه ماه عسل»، «جزئیات خودکشی زینب دختر ۱۲ ساله در هلیلان»، «علت خودکشی آرمین کودک ۱۱ ساله کرمانشاهی»، «خودکشی پسری ۱۱ ساله به خاطر نداشتن موبایل و محرومیت از درس»، «همه‌چیز درباره خودکشی دختر ۱۵ ساله در بهزیستی مشهد»، «زینب، عمران، جهانگیر و آرمین»، «جان‌باختن چهارمین نوجوان سقزی بر اثر خودکشی در کمتر از سه هفته»، «خودکشی هم‌زمان چهار دختر نوجوان در بابل مازندران»؛ این‌ها فقط برخی از تیتر‌های رسانه‌ها از خودکشی کودکان در سال ۹۹ است. سالی که بحران خودکشی کودکان، اتفاقات تلخ و اندوهناکش را مضاعف کرد.

به‌طوری‌که هرچند روز یک‌بار خبر تکان‌دهنده‌ای از خودکشی یک کودک در گوشه و کنار ایران منتشر شد. بررسی وضعیت زندگی کودکانی که خودکشی کرده‌اند نشان می‌دهد، اغلب آن‌ها قربانیان فقر و نابرابری بودند و از محرومیت رنج می‌بردند. نمونه‌اش زینب ۱۲ ساله که در هلیلان خودکشی کرد، محمد موسوی‌زاده که به دلیل نداشتن موبایل و محرومیت از تحصیل به زندگی خود پایان داد و محمد، کودک کار ماهشهری که نان می‌فروخت و بعد از کرونا بیکار شده بود. پس از فقر و محرومیت که مهم‌ترین دلیل خودکشی کودکان ذکر شده ازدواج اجباری، تعرض جنسی، افسردگی، اختلافات خانوادگی، فشار گروه همسالان، شبکه‌های اجتماعی، بدسرپرستی و اعتیاد والدین از جمله عواملی هستند که در خودکشی‌ کودکان نقش دارند اما بررسی به وضعیت زندگی کودکانی که اخبار خودکشی آن‌ها به ویژه در سال جاری منتشر شده نشان می‌دهد، شیوع خودکشی کودکان در ایران ارتباط تنگاتنگی با نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی دارد.

چیستی و چرایی خودکشی کودکان

خودکشی کودکان، همانند خودکشی بزرگسالان پدیده‌ای است که می‌تواند عوامل مختلفی داشته باشد. گاهی اوقات فشار گروه همسالان و یا هیجانات دوران نوجوانی، کودک را به سمت خودکشی سوق می‌دهد و گاهی ممکن است محرومیت، ترس و عدم توانایی برای حل مشکلات باعث شود کودکی دست به خودکشی بزند اما بررسی شرایط کودکانی که در یک سال اخیر خودکشی کرده‌اند نشان می‌دهد اغلب آن‌ها به دلایلی از جمله فقر، اختلافات خانوادگی، اعتیاد والدین، ازدواج اجباری و ناکامی به زندگی خود پایان داده‌اند.

این کودکان، در خانواده و جامعه‌ای رشد می‌کنند که خشونت در آن به شیوه‌های مختلفی بازتولید می‌شود و بحران اقتصادی دارد، جامعه و خانواده‌ای که نه‌تنها در تأمین نیازهای اولیه آن‌ها مثل حق برخورداری از آموزش و رفاه ناتوان است که از آن‌ها بهره‌کشی نیز می‌کنند. حس رهاشدگی مطلق و تنهایی عمیق، بدرفتاری، خشونت، ناکامی و تحقیری که از سوی جامعه و خانواده به این کودکان تحمیل می‌شود، فراتر از ظرفیت روانی طفل است و در نتیجه او را به نقطه‌ای می‌رساند که تصمیم می‌گیرد خود را حذف کند. این حذف کردن نیز به اشکال مختلفی اتفاق می‌افتد که کودک همه آن‌ها را از جامعه و خانواده آموخته است. کودکی در ملأعام شاهد دار زدن یک فرد است، حلق‌آویز کردن را به عنوان یک روش خودکشی یاد می‌گیرد و کودکی که یکی از اعضای خانواده‌ و یا اقوامش با قرص برنج یا متادون خودکشی کرده‌اند از این روش الگوبرداری می‌کند. به همین ترتیب نیز خودکشی با تفنگ می‌تواند نتیجه یادگیری از فیلم‌ها، سریال‌ها و شبکه‌های اجتماعی باشد. بنابراین خودکشی کودکان تحت تاثیر عوامل مختلف فردی، زیستی، روانی و اجتماعی که کودک را در تنگنا قرار داده‌اند به اشکال متعددی انجام می‌شود.

خودکشی کودکان در ایران و انکار مسئولان

سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده خودکشی سیزدهمین عامل مرگ و میر میان افراد ۱۵ تا ۳۴ ساله است و هر چهل ثانیه یک نفر به دلیل خودکشی از دنیا می‌رود. در ایران نیز اغلب خودکشی‌ها در سنین بین ۱۵ تا ۳۴ سال اتفاق می‌افتد. سازمان پزشکی قانونی اعلام کرده در سال ۱۳۹۹، روزانه به طور میانگین ۱۵ نفر در ایران بر اثر خودکشی جان‌باخته‌اند ولی تاکنون آمار رسمی و تایید شده‌ای از نرخ خودکشی کودکان منتشر نشده و با وجود اینکه سازمان پزشکی قانونی اعلام کرده آمار خودکشی از ابتدای سال ۹۹ در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته، ۴.۲ درصد افزایش یافته و معاون وزیر ورزش از کاهش سن خودکشی در کشور خبر داده، همچنان درباره آمار خودکشی کودکان، به رقمی که سال‌های قبل اعلام شده بود استناد می‌شود. طبق آماری که سازمان پزشکی قانونی در سال‌های قبل منتشر کرده، نسبت خودکشی کودکان در ایران، هفت درصد از آمار خودکشی‌هایی است که در کشور اتفاق می‌افتد.

پنهان‌کاری در اعلام آمار واقعی، انتشار اخبار پیاپی خودکشی کودکان به خصوص در سال جاری، گسترش فقر و نابسامانی‌های اجتماعی و خانوادگی، هشدار متخصصان و فعالان اجتماعی درباره کاهش سن خودکشی و اعتراف برخی مسئولان به افزایش نرخ خودکشی، قطعات پازلی هستند که می‌توانند اثبات کنند، میزان خودکشی کودکان رشد نگران‌کننده‌ای داشته و از نسبت هفت‌درصدی که سال‌های پیش اعلام شده بیشتر است.

مهرماه سال ۹۸ خبرگزاری برنا در گزارشی به نقل از معاون بهداشت وزارت بهداشت، اعلام کرد در سال ۹۷ میزان خودکشی کودکان بیست درصد بوده و در سال جاری نیز معاون محمدمهدی تندگویان، معاون وزیر ورزش و جوانان، از ضریب رو به رشد تعداد خودکشی‌ها در کشور و کاهش نگران‌کننده سن خودکشی در کشور خبر داد و گفت: «عمده خودکشی‌ها بین سنین ۱۵ تا ۳۵ سال رخ می‌دهد اما در سال جاری (۱۳۹۹) شاهد خودکشی کودکان زیر ۱۵ سال هم بوده‌ایم.» خبر دیگر به نقل از مدیرکل بهزیستی خراسان شمالی منتشر شد که گفت: «سن اقدام به خودکشی در خراسان شمالی کاهش‌یافته است.» بااین‌همه تاکنون سازمان پزشکی قانونی از اعلام آمار دقیق خودکشی کودکان امتناع کرده است.

دسترسی به آمار واقعی خودکشی کودکان از آن جهت اهمیت دارد که باعث می‌شود عوامل موثر بر این پدیده و راهکارهای پیشگیری از آن شناسایی شود اما سیاست انکار و برخورد امنیتی با مسائل اجتماعی در کشور در موضوع خودکشی کودکان نیز نه تنها امکان پیشگیری از آسیب‌هایی مثل خودکشی کودکان را سلب می‌کند که تشدید بحران را نیز در پی دارد. مهم‌ترین دلیل انکار حقایق مربوط به خودکشی کودکان این است که افزایش نرخ خودکشی کودکان، با رشد فزاینده فقر، آسیب‌های اجتماعی، موقعیت‌های استرس‌زا و عوامل خطرآفرین ارتباط مستقیم دارد و همه این‌ها مشکلاتی است که در سال ۹۹ به دلیل بحران پاندمی کرونا و عدم توانایی دولت در مدیریت کشور از مرحله بحران عبور کرد. در چنین شرایطی کودکان، که در تأمین نیازهای خود ناتوان هستند و نیاز به مراقبت و توجه مضاعف دارند با تنگناهایی روبه‌رو می‌شوند که راه رویارویی با آن‌ها را نمی‌دانند و نتیجه چنین وضعیتی افزایش آمار خودکشی کودکان است.

خودکشی کودکان به دلیل فقر

زینب ۱۲ ساله بود و محمد ۱۱ ساله یکی از هلیلان ایلام و دیگری از بوشهر، هر دو خودکشی کردند؛ یکی فروردین‌ماه و دیگری در مهرماه هر دو نفر به یک دلیل؛ فقر مطلق.

زینب پیش از خودکشی همه لباس‌های کهنه‌اش را هم سوزاند که بعد از مرگش کسی آن‌ها را نبیند. پدر زینب معلول بود و در خانه‌ای بدون سقف زندگی می‌کردند. بعد از اینکه رسانه‌ها اعلام کردند با تقاضای پدر زینب برای گرفتن وام تعمیر خانه موافقت نشده مدیرکل بهزیستی ایلام با انکار محرومیت زینب و خانواده‌اش گفت: «این کودک افسردگی داشته و خانواده‌اش تحت حمایت بهزیستی بوده‌اند.»

خبر خودکشی محمد موسوی‌زاده کودک ۱۱ ساله بوشهری به دلیل عدم دسترسی به امکانات آموزش آنلاین و شبکه شاد نیز همین‌قدر غم‌انگیز و تکان‌دهنده بود اما مسئولان آموزش و پرورش استان مدعی شدند که به‌صورت رایگان موبایل در اختیار این دانش‌آموز قرار داده‌اند و مادر محمد که ادعای آموزش و پرورش را در اهدای یک دستگاه گوشی از سوی مدیر مدرسه رد کرده و گفته بود: «مدیر مدرسه قول داد اما عمل نکرد.» به طرز عجیبی در گفت‌وگویی دیگر با خبرگزاری فارس ادعای آموزش و پرورش را تایید کرد!

پرستو و آریان نیز کودکان ۱۳ ساله‌ای بودند که در آبان و آذر سال جاری دست به خودکشی زدند، پرستو اهل روستایی در ارومیه بود و آریان در منطقه پشت تپه مهاباد زندگی می‌کرد. علت خودکشی آریا فقر و دلیل خودکشی پرستو محرومیت از دسترسی به شبکه شاد اعلام شد اما آموزش و پرورش آذربایجان غربی اعلام کرد که او «از طریق تلویزیون» مطالب آموزشى را فرامی‌گرفت.

انکار عواملی که سبب‌ساز خودکشی این کودکان شده‌اند از سوی کسانی که مسئولیت حمایت و مراقبت از آن‌ها را داشته‌اند، رویه‌ای تکراری است که به قول هادی شریعتی، حقوقدان و فعال اجتماعی، این قبیل مسائل را به بحران اجتماعی تبدیل می‌کند. این عضو انجمن حمایت از کودکان و نوجوانان در مصاحبه‌ای فقر عمیق را مهم‌ترین دلیل خودکشی کودکان عنوان کرده و گفته: «باقی دلایل به‌نوعی زاییده فقر و قرار گرفتن در شرایط فرودستی است.» شریعتی خشونت‌های اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی، احساس نا امیدی که از طریق صداوسیما بر کودکان تحمیل می‌شود و ضعف در حوزه آموزش را از جمله دلایل خودکشی کودکان برشمرده بود که به گفته او در حال حاضر از شرایط هشدار عبور کرده و به اپیدمی و بحران اجتماعی تبدیل شده است.

خودکشی کودکانِ کار

رضا دو بار به جامعه ایرانی، تلنگر زد؛ یک‌بار وقتی در یک برنامه زنده تلویزیونی گفت هیچ آرزویی ندارد چون آن‌قدر کار کرده که فرصت نداشته به آرزوهایش فکر کند و یک بار وقتی خبر خودکشی او منتشر شد. داستان غم‌انگیز زندگی رضا، داستان زندگی همه کودکان کار در جامعه‌ای است که با وجود آگاهی از شرایط دشوار، آن‌ها را به ورطه فراموشی می‌سپارد. کودکان کار علاوه بر اینکه قربانی فقر، محرومیت و ناکامی می‌شوند در خانه، محیط کار و کف خیابان جراحت‌ها و زخم‌هایی را متحمل می‌شوند که روح و روان آن‌ها را ویران می‌کند. در واقع زندگی کودکان کار، ملغمه‌ای از رنج‌ها و سختی‌هایی مثل فقر، کار طاقت‌فرسا، بدسرپرستی، تحقیر، بیماری، تعرض و آزار جنسی است که تحمل هریک از آن‌ها برای یک فرد بزرگسال نیز بعید است چه رسد به کودکی که توانایی و ظرفیت اندک دارد و مورد غفلت نیز قرار گرفته است. رضا یکی از همین کودکان بود که از سوی جامعه‌ای که پیشتر او و رنج‌های او را شناخته بود مورد بی‌توجهی قرار گرفت. درصورتی‌که اگر از او حمایت و مراقبت می‌شد، حالا به‌جای خودکشی می‌توانست به آرزوهایش بیندیشد.

نوجوان ۱۵ ساله‌ای که مهرماه امسال در استان بوشهر خودکشی کرد نیز قربانی همین بی‌توجهی و بی‌مسئولیتی شد، او دو سال پیش بعدازاینکه پدرش به دلیل قتل عمد محکوم شد و به زندان رفت ترک تحصیل کرد و در یک کارگاه سنگ فروشی مشغول به کار شده بود؛ درباره دلایل خودکشی این نوجوان هیچ خبر موثقی منتشر نشد اما او نیز کودک کار بود و مخارج زندگی مادر و خواهرانش را تأمین می‌کرد. محمد کودک کار ماهشهری که خود را به دار آویخت نیز نان‌آور خانواده بود. یکی از دوستان محمد درباره دلیل خودکشی او گفته بود: «محمد با چرخ‌دستی که بستگان در اختیارش گذاشته بودند آب تصفیه شده می‌فروخت اما با شیوع کرونا کسی از او خرید نمی‌کرد.»

خودکشی به دلیل بدسرپرستی و غفلت نهادهای مسئول

پیمان‌نامه جهانی حقوق کودک، کشورهای عضو را متعهد کرده حمایت‌ها و مراقبت‌های لازم را برای رفاه کودکان، با توجه به حقوق و وظایف والدین و سرپرستان، تضمین کنند و درعین‌حال مؤسساتی که مسئول مراقبت و حمایت کودکان هستند مطابق با معیارهایی باشند که توسط مقامات با صلاحیت، تایید شده و همواره تحت نظارت و بازرسی باشند.

در ایران متولی اصلی حمایت از کودکان، سازمان بهزیستی است و اورژانس اجتماعی به عنوان نهاد زیرمجموعه این سازمان موظف است از کودکان آسیب‌پذیر و در معرض خطر حمایت کند.

این کودکان ممکن است در شرایط دشوار و بدسرپرست باشند که در این صورت اورژانس اجتماعی وظیفه دارد برای تامین امنیت آن‌ها اقدام کند. غفلت و کوتاهی این نهاد از وظایفش، تاکنون خسارات زیادی به کودکان در معرض خطر وارد کرده و در مواردی حتی منجر به خودکشی و مرگ و میر آن‌ها شده است. ساجده دختر ۱۵ ساله‌ای که در بهزیستی مشهد خودکشی کرد، غزال دختر نوجوان لرستانی که پس از ترخیص از بهزیستی در خانه پدری خود را کشت و آرمین کودک ۱۱ ساله کرمانشاهی که با متادون به زندگی خود پایان داد از جمله کودکان تحت پوشش سازمان بهزیستی بودند که به دلیل بی‌توجهی و غفلت این سازمان و تداوم رنجی که بر آن‌ها تحمیل می‌شد دست به خودکشی زدند.

غزال با پدر و نامادری‌اش زندگی می‌کرد و به دلیل اینکه بارها توسط پدر کتک خورده بود مدتی در بهزیستی لرستان نگهداری شد اما بازگشت به وضعیت مخاطره‌آمیز و عدم نظارت بر زندگی او و خشونت‌هایی که متحمل می‌شد در نهایت غزال را به آنجا رساند که دست به خودکشی بزند. در ماجرای خودکشی آرمین ۱۱ ساله نیز همین ماجرا تکرار شد، مسئول جمعیت امام علی در کرمانشاه بعد از خودکشی آرمین اعلام کرد، بارها به بهزیستی استان هشدار داده بود که آرمین و خواهرش بدسرپرست هستند و باید تحت حمایت قرار بگیرند اما بی‌توجهی و غفلت آن‌ها باعث شد آرمین خودکشی کند. پس از خودکشی ساجده در بهزیستی مشهد نیز، دادستان این شهر اعلام کرد: «مسئولان بهزیستی در این واقعه مسئول‌اند مگر عدم تقصیر خود را به اثبات برسانند.»

خودکشی کودکان به دلیل تعرض جنسی

تعرض جنسی به کودکان، پدیده‌ای است که در همه دنیا وجود دارد اما اغلب کشورهای دنیا با اقدامات پیشگیرانه و حمایتگرانه سعی می‌کنند از فراوانی آن بکاهند. آموزش و آگاهی‌بخشی به خانواده‌ها و کودکان مهم‌ترین ارکان این اقدامات پیشگیرانه هستند. در این جوامع از طریق خانواده‌ها، مدارس و رسانه‌های گروهی، مهارت‌های خود مراقبتی به کودکان آموزش داده می‌شود و کودکان آزاردیده تحت حمایت و مداخلات روانی و درمانی قرار می‌گیرند. اما کودکی که توسط خانواده آگاهی لازم را درباره مسائل جنسی کسب نکرده و آموزش‌های لازم را نیز در مدرسه و رسانه‌ها فرانگرفته و در اجتماعی سنتی زندگی می‌کند که مسائل جنسی تابو محسوب می‌شود، درصورتی‌که قربانی تعرض جنسی شود، زیر بار فشار ناشی از این رنج و نگرانی از برخورد اطرافیان و ترس از مسائلی همچون آبرو ممکن است حتی دست به خودکشی بزند. حامد رضایی کودک ۱۲ ساله‌ای که پس از تعرض، در کاشان به زندگی خود پایان داد یکی از همین کودکان بود. حامد پیش از خودکشی به یکی از دوستان نزدیکش گفته بود که به او تجاوز شده و قصد دارد خودکشی کند. خودکشی کودکان به دلیل تجاوز و آزار جنسی یکی از موارد شایع خودکشی کودکان در ایران است که به دلیل ممانعت حکومت از آموزش مهارت‌های جنسی و خودمراقبتی به کودکان در مدارس و رسانه‌ها امکان پیشگیری از آن وجود ندارد چون اغلب این کودکان از خانواده‌های سنتی خود نیز آموزش‌ و آگاهی لازم را دریافت نمی‌کنند و در نتیجه به دلیل فشار ناشی از آزار جنسی، اندوهی که بر آن‌ها تحمیل شده و ترس از والدین و اطرافیان، دست به خودکشی می‌زنند درحالی‌که هیچکس دلیل خودکشی آن‌ها را متوجه نمی‌شود.

خودکشی کودکان به دلیل ازدواج اجباری

خردادماه سال جاری خبر خودکشی زهره دختر ۱۳ ساله کرمانی که یتیم و تحت سرپرستی مادرش بود، به دلیل فرار از ازدواج اجباری منتشر شد. مادر زهره به رسانه‌ها گفت: «او به دلیل فشار عموهایش برای ازدواج اجباری دست به خودکشی زد.» زهره به خاطر سرپیچی از خواسته عموهایش بارها کتک خورده بود. او یکی از هزاران دختری است که در گوشه و کنار ایران قربانی ازدواج زودهنگام و اجباری می‌شوند و یکی از ده‌ها کودکی که برای فرار از این اجبار دست به خودکشی می‌زنند.

ازدواج‌های زودهنگام و اجباری در برخی استان‌های ایران رواج دارد و فقر و مشکلات مالی نیز بر فراوانی آن‌ها نیز افزوده است. بسیاری از این دختران به‌اجبا+++ر خانواده در قبال مبالغی اندک، به ازدواج مردان مسن سال درمی‌آیند و برخی از آن‌ها که تمایلی به این ازدواج‌ها ندارند برای فرار از موقعیت پیش آمده خودکشی و خودسوزی می‌کنند. زهره شانس حمایت مادرش را داشت و به دلیل اقدام به‌موقع او از مرگ نجات یافت اما دختران زیادی در گوشه و کنار ایران هستند که قربانی ازدواج زودهنگام می‌شوند، برخی از آن‌ها پس از ازدواج به دلیل عدم آمادگی برای پذیرش مسئولیت جدید، یا به دلیل اینکه به عقد مردان مسن‌سال درآمده‌اند دست به خودکشی می‌زنند. اگرچه آمار خودکشی این کودکان نیز هرگز منتشر نمی‌شود ولی سال گذشته معاون وزیر ورزش و جوانان ایران از افزایش چهار برابری ازدواج کودکان خبر داد و گفت: «وام ازدواج ۳۰ میلیون تومانی باعث شده بسیاری از خانواده‌های فقیر دختران را در کودکی شوهر بدهند.» فعالان حقوق کودک نیز نسبت به افزایش پدیده دختر فروشی، هشدار دادند و گفتند یکی از جدی‌ترین آسیب‌ها و پیامدهای این پدیده، خودکشی و خودسوزی دختران است.

خودکشی کودکان به دلیل افسردگی و اختلافات خانوادگی

در آذرماه سال جاری خبری از خودکشی کودک ۱۲ ساله‌ای با شلیک کلت کمری به سرش در منطقه سعادت‌آباد تهران منتشر شد. او در فیلمی که از لحظات پایانی عمرش گرفت گفته بود که از زندگی‌اش خسته شده و دیگر نمی‌تواند ادامه دهد. پدر و مادر این کودک از هم جدا شده بودند و او با پدرش که پزشک بود زندگی می‌کرد. اختلافات خانوادگی، طرد عاطفی، افسردگی، ماجراهای احساسی و عاشقانه، تعارض‌های هویتی و جنسی، فشار و قلدری گروه همسالان، الگوبرداری و تأثیرپذیری از فیلم‌ها و شبکه‌های اجتماعی از جمله عواملی هستند که می‌توانند کودکی را ظرفیت پذیرش و توانایی محدود دارد به مرز خودکشی برسانند. اغلب این کودکان، پیش از اقدام به خودکشی، نشانه‌هایی از خود بروز می‌دهند که خانواده و اطرافیان در صورت درک و شناخت به موقع این نشانه‌ها از طریق مداخلات درمانی می‌توانند شرایط آن‌ها را بهبود بخشیده و از فاجعه پیشگیری کنند اما برای پیشگیری از خودکشی کودکان در مواردی که ارتباط مستقیم یا شرایط اجتماعی و اقتصادی دارد، باید بسترهای ایجاد کننده آن مثل فقر، ناآگاهی، خشونت و اعتیاد ریشه‌کن شود. اگرچه ارائه خدمات روان‌درمانی رایگان و حمایت از کودکان آسیب‌پذیر و در معرض خطر، نیز می‌تواند اثرگذاری موقت داشته باشد. در این زمینه نهادهایی مثل آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی موظف هستند با همکاری متخصصان، برنامه‌های پیشگیرانه و حمایتگرانه‌ای تدوین و ارائه کنند. بی‌تردید پیش‌نیاز ارائه هر برنامه پیشگیرانه‌ای، در دسترس بودن آمار دقیق و مستند خودکشی کودکان و عوامل آن است اما سیاست انکار و کتمان، عدم هماهنگی بین نهادهای مسئول، ناتوانی در مدیریت بحران، ضعف آموزش، غفلت و بی‌توجهی باعث شده کودکانی که از حمایت خانواده برخوردار نیستند و با انواع رنج‌ها و ناکامی‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند در سایه غفلت و انکار نهادهای مسئول یکی پس از دیگری مرگ خودخواسته را انتخاب کنند. بدون تردید آنچه در رسانه‌ها به عنوان اخبار خودکشی کودکان منتشر می‌شود، فقط تعداد کمی را در برمی‌گیرد و بسیاری از این خودکشی‌ها اصلا رسانه‌ای نمی‌شود و درحالی‌که زنگ خطر جامعه از شیوع خودکشی کودکان به صدا درآمده مسئولان همچنان با اکتفا به آمار سال‌های پیش مدعی شوند سهم کودکان از خودکشی‌های سالانه هفت درصد است که حتی اگر چنین نیز باشد باید برای کودکانی که قربانی فقر، محرومیت، نابسامانی‌های اجتماعی و خانوادگی و تبعیض و ناآگاهی می‌شوند نگران بود.