«نان و کودک»
۰۵ تیر ۱۴۰۰
صاحبکاران، کودکان کار را پیشخرید میکنند؛ متأسفانه صاحبکارها در مناطق فقرزده از وضعیت خانوادهها سوءاستفاده کرده و گاهی کودکان را با دادن یک وام به خانواده و مقروضکردن آنها بهاصطلاح پیشخرید میکنند و اگر در این مدت خانواده احساس کرد که دیگر نیازی به کار کودک نیست، دیگر امکان خارجکردن کودک از محیط کار را ندارد، چراکه نزد صاحبکار سفته گرو دارد و کودک باید تا پایان بدهی در کار بماند. در واقع صاحبکار نوعی ضمانتنامه از خانواده دریافت میکند و بهنوعی خود را صاحب اختیار کودک میداند و حق توهین، تحقیر و تنبیه فیزیکی را که گاهی حتی خود خانواده هم انجام نمیدهد، برای خود قائل میشود…..
روز بیستوپنجم خرداد، نشست تحلیلی روانشناختی کار کودکان با عنوان «نان و کودک» توسط جمعیت امام علی (ع) برگزار شد. در ابتدای این نشست زهرا پیمان، مددکار خانه ایرانی شهرری جمعیت با اشاره به اینکه ۱۲ ژوئن روز جهانی مبارزه با کار کودکان در نظر گرفته شده و شعار این روز برای سال ۲۰۲۱ حذف کار کودکان است، گفت: «در سالهای اخیر سازمانهای بینالمللی بهویژه سازمان جهانی کار نگرانی خود را مبنی بر مشکلات اقتصادی ناشی از شرایط کرونا در دو سال اخیر که افزایش کار کودکان را در برخی از مناطق به همراه داشته عنوان کردهاند. آنها نگران هستند که قوانین و کنوانسیونهای تصویبشده در سطح جهانی برای کاهش یا لغو کار کودکان و همچنین کاهش بهرهکشی اقتصادی از کودکان در زمینههای مختلف توسط کشورهایی که قوانین را امضا کردهاند و متعهد به انجام آن شدهاند به دلیل شرایط بد اقتصادی بهدرستی اجرا نشود. از جمله این قوانین میتوان به قانون کنوانسیون ۱۳۸ که سازمان جهانی کار در سال ۱۹۷۳ تصویب کرده اشاره کرد که موضوع آن تعیین حداقل سن کار است. حداقل سن برای شروع به کار کودکان پس از اتمام تحصیلات که همان ۱۵ سال است در نظر گرفته شده و در مشاغلی که پرخطرتر هستند و کودکان در معرض خطرات جسمی یا مخاطرات اخلاقی هستند، این سن ۱۸ در نظر گرفته شده است. البته بعضی از کشورها بهویژه کشورهای درحالتوسعه این سن ۱۵ را حتی پایینتر آوردهاند؛ برای مثال بهتازگی کشور بولیوی این سن را ۱۰ سال در نظر گرفته است. در سال ۱۹۹۹ به دنبال این کنوانسیون، کنوانسیون ۱۸۲ وضع شد با موضوعیت ممنوعیت و محو بدترین اشکال کار کودک. این کنوانسیون تمامی کودکان زیر ۱۸ سال را در بر میگیرد. مطابق این کنوانسیون، اشکال سخت کار کودک شامل چهار بند است.
بند ۱: شامل تمامی اشکال بردگی یا شبهبردگی از قبیل فروش یا قاچاق کودکان، بردگی به علت در باند بودن و کار با زور و اجبار، استخدام بهاجبار کودکان برای استفاده از آنها در درگیریهای مسلحانه.
بند ۲: استفاده، آمادهسازی و در معرض تماشا گذاشتن کودکان برای فحشا، تهیه تصاویر مستهجن از کودکان یا استفاده از آنها برای فعالیتهای دارای قبح.
بند ۳: استفاده و ترغیب یا عرضه کودک برای فعالیتهای غیرقانونی بهویژه تولید و قاچاق مواد مخدر.
بند ۴: کاری که به دلیل ماهیت یا شرایط آن احتمال دارد برای سلامتی یا ایمنی یا موضوعات اخلاقی کودکان مضر باشد.
پیمان با اشاره به بند چهار این کنوانسیون تصریح کرد: «انتخاب مصادیق این شغلها که برای کودکان خطرآفرین است، به کشورها واگذار شده و براساس استانداردهای بینالمللی و المانهایی که وجود دارد، در این شغلها مشخص و دستهبندی میشود. به نظر میرسد که این بند چهار میتواند مصداق کار پنهان کودک باشد و اگر بخواهیم کار کودکان را از جنبه دسترسی و در معرض دید بودن و آگاهی عمومی تقسیمبندی کنیم میتوان سه تقسیمبندی را انجام داد. از جمله کار آشکار کودک مانند کار در خیابان از قبیل دستفروشی، پاککردن شیشه ماشین یا اسپند دودکردن. کار نیمهپنهان شامل کارها و فعالیتهایی است که در مکانهای نیمهعمومی ازجمله شاگردی مغازهها و کار در رستورانها انجام میشود. کار پنهان که کار در فضاهای بسته و غیرعمومی صورت میگیرد؛ برای مثال کار در کارگاههایی که هرکسی به آن مکان رفتوآمد ندارد و از دید عموم کار محسوب نمیشوند. مثل کارهای خانگی؛ بهعنوان مثال نگهداری یک کودک از خواهر یا برادر کوچکترش یا کارهایی که سرپرست آن کار افراد خانواده هستند مثل کارگاههای خانگی که در آن زیر ۱۰ نفر مشغول هستند و در ایران حتی از بازرسی وزارت کار خارج است».
به گفته پیمان ایران هر دو این کنوانسیونها را پذیرفته و تصویب کرده است. در ماده ۷۹ قانون کار اشتغال زیر ۱۵ سال در هر نوع کاری ممنوع است. تقریبا میتوان گفت این همان کنوانسیون ۱۳۸ است. همچنین مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۰ قانونی با عنوان کنوانسیون ۱۸۲ تصویب کرد که موضوع آن محو بدترین اشکال کار کودک است و در این مورد ۳۶ رشته شغلی را عنوان کرده که کودکان زیر ۱۸ سال بههیچعنوان نباید در آنها کار کنند. برای کودکان بین ۱۵ تا ۱۸ سال هم یکسری قوانین وجود دارد که شرایط کارشان مساعدتر و زمان کار کمتر و حمل بارشان کمتر باشد. حال اینکه این قانون چقدر ضمانت اجرائی دارد و چقدر اجرا میشود، در این بحث جایی ندارد و جای دیگر باید به آن پرداخته شود.
این مددکار تصریح کرد: «طی شناساییهای انجامشده توسط داوطلبان جمعیت امام علی (ع) تعداد قابل توجهی کودک در بدترین اشکال کار کودک کار میکنند، بهطوریکه سال ۹۶ وزارت کار اعلام کرد که ۴۵۰ هزار کودک در کارگاهها شناسایی شدند. این آمار رسمی است و آمار غیررسمی هم با توجه به شیوع کرونا آمار کودکان کار را ارائه میکند. مشاهدات نشان میدهد که این اتفاقات در کارگاههای رسمی و مجوزدار و حتی در شهرکهای صنعتی کاملا به صورت آشکار در حال رخدادن است. به شکلی که حتی کودکان با سرویس وارد شهرک شده و از نگهبانی رد میشوند و دوباره با سرویس به خانه برمیگردند. یعنی خیلی سیستماتیک این اتفاق میافتد و هیچکس هم جلودار آن نیست. اگر هم بازرسان وزارت کار یا بیمه وارد کارگاهها شوند، بچهها را مخفی میکنند یا به کارگاههای دیگری میفرستند. در بسیاری از مراکز بازیافت زباله کودکان فعالیت میکنند، تنها راه مبارزه با این شیوه از کار کودکان، تماس با شماره ۱۳۷ در صورت مشاهده کودک زبالهگرد است. گویا دوستان نمیدانند که اصلا مراکز بازیافت کجاست یا اصلا کودک زبالهگردی ندیدهاند».
کودکان بیآرزو
در ادامه این نشست، محیا واحدی، عضو هیئتمدیره جمعیت امام علی (ع) گفت: «طی مصاحبه روانشناسان داوطلب جمعیت امام علی با کودکان کار توانستیم نیمرخی از وضعیت این کودکان داشته باشیم. با تحلیل این پرسشها و جوابها بود که دقیقا دریافتیم که ادراک و احساس و واکنشهای رفتاری این کودکان چگونه است. دوستان ما در کمیته روانشناسی سراغ بچههایی رفتند که در منطقه شهرری و حسنآباد مشغول به کار در کارگاههای بلورسازی بودند. بچههایی در منطقه ۱۲ دروازهغار و شاپور که مشغول به کار باربری یا کار موتورسازی بودند. آنها سراغ کودکان کار در کارخانههای پلاستیکسازی در احمدآباد مستوفی رفتند. اگر بخواهیم از زبان روانشناسی و از رویکردهای روانشناسی برای بیان این مسئله کمک بگیریم، در بحث روانشناسی طرحوارهها و مفاهیم عمیق و درونی و درونمایهها است که به افکار و احساسات ناخوشایند که درون فرد شکل میگیرد تبدیل میشود؛ برای مثال کودکی که در کارگاه بلورسازی کار میکند، اذعان میکند که تماما رفتار و تعاملی که بین کودک و صاحبکارش و سرکارگرهای بزرگتر از این بچه دارد صورت میگیرد، یک رفتار بهشدت پرخاشگرانه و آزاردهنده است. تکتک بچهها میگفتند که بیدلیل کتک میخورند و بیدلیل آزارهای کلامی را تجربه میکنند».
واحدی تصریح کرد: «تمام این برداشتها بهنوعی تأثیرگذار است. این کودکان در حال ذخیره خشم و خشونت هستند. خود همین بستری است که نشان میدهد این کودک هیچ حمایتی دریافت نمیکند، یعنی حمایت اجتماعی شامل این را که دوست داشته بشود، نیازهایش دیده شود، نمیبیند؛ مثلا برای کار در تولیدی کفش ابزارآلاتی که بچهها با آن سروکار دارند، ابزارآلات بسیار خطرناکی است و در موتورسازی یا باربری که کودک موظف به حمل بارهای بهشدت سنگین است و باعث میشود کودک به صورت فیزیکی هم متحمل تجربیات سختی شود. خود شکل کار آزاردهنده و ثقیل و سنگین برای کودکان است. در کنار اینها رفتارهایی را که اتفاق میافتد هم باید اضافه کرد؛ کنشها و واکنشهای کودک با محیط، تعاملاتش با محیط، افرادی که کاملا فعل حمایت اجتماعی را از این کودک دریغ کردهاند و آنچه بچه نیازش است و کاملا نادیده گرفته شده و بهنوعی ناکامی نیازهای بچه اتفاق میافتد. وقتی روانشناس جمعیت از بچه میپرسد آرزویت چیست و چه چیزی را دوست داری تجربه کنی؟ کودک به این نقطه رسیده که من اصلا آرزو برایم مفهوم ندارد. اینکه بخواهم چیزی را دوست داشته باشم و به آن مفهومی که دوست دارم برسم در ذهن و باورهای من و شناخت من شکل نگرفته است. اینها در نتیجه آن رفتارهایی است که کودک به صورت روزانه تجربه میکند. تعرضات جنسی و آزارهای دیگری هم وجود دارد که این کودکان بهویژه در کار پنهان تجربه میکنند. محرومیت عاطفی در این کودکان کاملا مشخص است. یعنی کودک جای خالی دوستداشتهشدن و حمایت را در زندگی خود حس میکند».
به گفته عضو هیئتمدیره جمعیت امام علی (ع) این بچهها به کار گرفته میشوند چون حقوق کمتری دریافت کنند، با وجود اینکه ساعت کاری زیادی دارند. در صحبتهای کودکانی که در موتورسازی کار میکردند، ما با این مواجه شدیم که خیلی اوقات کار میکنند و پولی دریافت نمیکنند و این باعث سرخوردگی کودکان شده و کودک حس حقارت را تجربه میکند. که در صحبتهای یکی از کودکان که در کارگاه بلورسازی کار میکرد دریافتیم او هر روز سر کار میرفت اما خریدن یک کیک برایش آرزوست. داشتن یک وعده غذای کافی و داشتن یک تجربه خوشایند تنها در ذهن و آرزوی این کودکان میگذرد و همین است که شما میتوانید پیشبینی کنید که این کودکان به مرور دارای یک دلبستگی ناایمن میشوند و کاملا ناامنی را تجربه میکنند.
فرار از مدرسه و ورود به کارگاه
در ادامه این نشست محمود وحید، مددکار خانه لب خط جمعیت امام علی، گفت: «یکی از دلایل اصلی کار کودک که همه از آن آگاهی دارند، فقر و بحران اقتصادی است که در جامعه فراگیر شده. به شکلی که در سالهای اخیر حتی طبقه متوسط هم به طبقه پایینتر پیوستند. دلیل دوم فرهنگ غالب مردم در محله است، به شکلی که حتی خانواههایی که با کار کودک درگیر نبودهاند و از این کار ابا داشتهاند، با سکونت در این محله و تأثیرپذیری از این فرهنگ، قبح کار کودک برایشان ریخته شده و کودکانشان را سر کار میفرستند.
متأسفانه در محلات حاشیه بیشتر با مدارسی روبهرو هستیم که کیفیت آموزشی در آنها بسیار پایین است. نمونههای فراوان داریم از بچههایی که تا پایه چهارم یا پنجم تحصیل کردهاند اما الفبا را بلد نیستند، و مدیران این مدارس در اوج ناآگاهی به منطقه و خانوادهها انتخاب شدهاند و سبب شده تمام تمرکز آنها بر این موضوع باشد که برای دریافت شهریه از خانوادهها برنامهریزی کنند. در برخی از مدیران مدارس این محلات نگاه نژادپرستانه وجود دارد و همین نگاه یکی دیگر از علل ترک تحصیل کودکان است. زمانی که کودک در مدرسه است طبیعتا توان انجام کار کارگاهی را که تماموقت است، ندارد و زمانی که ترک تحصیل اتفاق میافتد، چراغی در ذهن خانواده روشن میشود که اگر بچه مدرسه نرود و در محله پرمعضل رها بشود، اتفاقاتی برایش خواهد افتاد، پس کودک را سر کار میفرستم تا هم کمتر در محل باشد و هم کمکخرجی برای خانواده باشد. متأسفانه خانوادهها دچار اشتباه بزرگی میشوند که با وجود تمام اصرار ما که بچهها را به سمت مهارتآموزی و کسب مهارت سوق بدهند تا بتوانند شغلهای بهتری را انتخاب کنند، کارهای زودبازدهی را انتخاب میکنند که همان ماه اول دستمزد دریافت کنند. یکی از گزینههایی که کودکان میتوانند خیلی راحت در محله لب خط به چرخه کار پیوند بخورند پرسکاری است که جزء پرخطرترین مشاغل محسوب میشود؛ اما صاحبان مشاغل هم با آغوش باز از این کودکان استقبال میکنند، چراکه دستمزد یک کودک ۹ یا ۱۰ساله بسیار کمتر از یک بزرگسال یا شاید یکپنجم آن باشد. با ۳۰۰ یا ۴۰۰ هزار تومان یک کودک را از هشت صبح تا هشت شب در محیطی پرخطر و پرآسیب مشغول میکنند و به همین راحتی کودک وارد کارگاههایی میشود که نمیداند چه آیندهای در انتظار اوست».
وحید در ادامه با اشاره به صاحبکاران این مشاغل گفت: «متأسفانه صاحبکارها نهتنها در پرسکاری به طور کلی در مناطق حاشیه از وضعیت خانوادهها سوءاستفاده کرده و گاهی کودکان را با دادن یک وام به خانواده و مقروضکردن آنها بهاصطلاح پیشخرید میکنند و اگر در این مدت پرسکاری خانواده احساس کرد که دیگر نیاز نیست در این محیط پرخطر باشد، دیگر امکان خارجکردن کودک از این محیط را ندارد، چراکه نزد صاحبکار سفته گرو دارد و کودک باید تا پایان بدهی در کار بماند. در واقع صاحبکار نوعی ضمانتنامه از خانواده دریافت میکند. متأسفانه صاحبکار، صاحب کودک میشود به این معنی که حق توهین، تحقیر و تنبیه فیزیکی را که گاهی حتی خانواده انجام نمیدهد، برای خود قائل میشوند. از طرف دیگر خانوادهها از این عمل حمایت کرده و فکر میکنند که کودک ادب میشود و در محیطهای خارج کار هم اگر کودک بخواهد کودکی و شیطنتی داشته باشد، با این مواجه میشود که به صاحبکار میگویم؛ یعنی صاحبکار بهعنوان نماد لولویی است که در کودکی به کار میبردیم (نماد ترس برای کودکان است) و کودکان شدیدا از صاحبکار خود میترسند».
آخرین دیدگاهها