دختران مدرسه تیزهوشان اهواز درسی فراموش نشدنی به نماینده ولی فقیه و ماموران و لباس شخصی هایش دادند
در نامه رسیده به کانون حقوق بشر ایران، دختران مدرسه تیزهوشان اهواز روز سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، درسی فراموش نشدنی به نماینده ولی فقیه دادند. دختران تیزهوش اهوازی نشان دادند؛ شرافت و علم و دانش، گوهر گرانبهایی است که در کودکان ایران هست، اما در عوامل دزد و فاشیست این نظام وجود ندارد.
سخن را کوتاه میکنیم و نسخه ای از این نامه را بدون تغییر و با حفظ امانت جهت مطالعه هموطنان میگذاریم. برای این دختران و والدین آنها آرزوی خیر و سلامت داریم تا با تلاش و اتحاد، پیروزی بر دیکتاتور هرچه زودتر محقق شده و امنیت و علم و پیشرفت در سایه آزادی به کشورمان بازگردد.
متن نامه رسیده به کانون حقوق بشر ایران:
«دختران مدرسه تیزهوشان اهواز نماینده ولی فقیه را ادب کردند!»
سه شنبه ۲۶مهر نماینده ولی فقیه، رییس آموزش و پرورش ناحیه چهار، معاونینشون و لباس شخصیهای مسلح، سرزده رفتن دبیرستان دخترانه تیزهوشان اهواز. به زور مدیر و معاون رو مجبور کردن بچهها رو ببرن سالن اجتماعات برای پرسش و پاسخ و رفع شبهات!
معاون اصرار کرد اینا نخبه های مملکتن، زیر بار حرف زور نمیرن، اینا شبهه ندارن، آقا برین یه مدرسهی دیگه! زیر بار نرفتن، نهایتا بچه ها رو بردن سالن.
شروع کردن که سوال بپرسین! همه ساکت نشستن و عصبانی، دو ساعت آخر بود و بچهها خسته، قبلشم زورکی یکی از کلاسها رو بردن نمازخانه. بچه ها گفتن ما نماز نمیخونیم، گفتن اشکال نداره میخوایم چند تا عکس بگیریم!
خلاصه اصرار و اصرار که عزیزان دل، جلسهی پرسش و پاسخه، بپرسید! و با دوربین رفتن تو صورت بچهها عکس و فیلم گرفتن! ادیدن فایده نداره، سلحه هاشون رو نشون دادن!
یکی از بچه ها بلند شد و گفت اگه ما نخوایم بریم بهشت باید کیو ببینیم؟
اون یکی گفت: کجای دین تون گفتن برا دوتا تارمو دختر مردمو بکشین؟ به زنها تو خیابون تعرض کنین؟ کتک بزنین زنها رو؟ نخبه ها رو زندانی کنین؟
فکر کنین همه این حرفها و سوالها جلوی نماینده ولی فقیه و لباس شخصیهای مسلح!
یکیشون گفت ببینید عزیزان! قطعا اکثریت دختران ما به حجاب معتقدند!
دوتا از بچهها سریع توی حرفش پریدن و گفتن: نه، ما معتقد نیستیم!
یارو با لحن تهدید آمیز گفت چند نفر مثل این دوتا به حجاب اعتقاد ندارن؟ دست بلند کنن ببینم؟
کل سالن دست بلند کردن و طرف رو هو کردن!
کنترل از دستشون خارج شد، معاون در سالن رو باز کرد و از بچهها خواست خارج بشن. اونا هم مقنعهها رو درآوردن و هر چی شعار بلد بودن از لطیف تا رکیک سر دادن!
اومدن تو حیاط و موقع تعطیلی مدرسه بود، والدین پشت در بودن، درو باز نکردن، افتادن به جون بچهها و گوشیها رو گرفتن از ترس اینکه کسی فیلم گرفته باشه و پخش کنه
بچهها جیغ زدن، والدین نگران و عصبانی به در کوبیدند که بیان تو. خلاصه تو این آشوب یکی از بچهها رفت تو دفتر، پشت میکروفن شروع کرد شعار مرگ بر دیکتاتور سر داد .
والدین که تونستن وارد بشن با بچهها همصدا شعار دادن! کل اوضاع از کنترل خارج شد و هیچ کدوم از آقایون هم جرات نکرد بیاد تو حیاط!
چرا نمیفهمن مردمی که دیگه نمیترسن در واقع از دیکتاتور عبور کردن، دیکتاتور رو خلع سلاح کردن.
اینجا اینترنت قطعه به سختی خیلی سخت میشه وصل شد. از دیروز بیوقفه تلاش کردم و نمیدونم این مطلب آپلود خواهد شد یا نه؟
لطفا صدای ما رو به گوش دنیا برسونید بگید هرچقدر هم بکشند شجاعت ما رو نمی تونن بکشن.
آخرین دیدگاهها