01.02.1401 شبکه حقوق بشر کردستان
زانیار (متین) تندر، کودک دانشآموز ۱۷ ساله اهل پیرانشهر که در جریان اعتراضات مردمی این شهر در آبان ماه ۱۴۰۱ با تیراندازی نیروهای نظامی-امنیتی از ناحیه سر مورد اصابت گلوله ساچمهای این نیروهای نظامی-امنیتی قرار گرفته بود بینایی یک چشم خود را از دست داده است.
حمزه تندر پدر این کودک در گفتوگو با شبکه حقوق بشر کردستان اعلام کرد: « پسر من بار اول در تاریخ ۲۹ شهریور سال گذشته در شب جان باختن ذکریا خیال بە صورت سطحی زخمی شد کە در خانە مداوایش کردیم. بار دوم نیز در تاریخ ٥ آبان در پایینتر از فلکە کشاورزی پیرانشهر با گلوله ساچمهای نیروهای نظامی-امنیتی زخمی شد کە موجب از دست دادن بینایی یکی از چشمانش شد.»
وی در خصوص شیوه مجروح شدن فرزندش و انتقال وی به بیمارستان گفت:« در آن شب اعتراضات بە صورت مسالمت آمیز آغاز شد اما نیروهای امنیتی بە مردم حملە کردە و پسر من چون در صف اول اعتراضات بود، زخمی شد. زانیار بعدا کە بە هوش آمد تعریف کرد کە پس از آن کە چیزی بە سرم اصابت کرد تلاش زیادی کردم تا در آن حالت زخمی بازداشت نشوم، اما موفق نشدم، فقط میدانم کە نیروهای امنیتی من را سوار ماشین کردند. او بە دلیل اصابت ٨ تا ٩ ساچمە بە سرش دچار استفراغ خون میشود و نیروهای امنیتی فکر میکنند کە شانسی برای زندە ماندن ندارد و او را رها کردند تا بمیرد. مردم او را پیدا کردە و بە بیمارستان منتقل کردند، در بیمارستان پیرانشهر گفتە بودند کە در اینجا نمیتوان درمانش کرد و بە همین دلیل بە ارومیە منتقلش کردند. من در ارومیە توانستم خود را بە او برسانم، حالش بە گونەای بود کە نمیدانستم زندە است یا مردە. آنجاهم بە ما گفتند فوری پسرتان را بە تبریز منتقل کنید. ما هم یک آمبولانس خصوصی گرفتیم و او را بە بیمارستان امام رضای تبریز منتقل کردیم. از آنجا هم ما را برای تشخیص وضعیت چشمش بە بیمارستان نیکوکاری فرستادند. پزشکان این بیمارستان بە ما بسیار کمک کردند، آنها گفتند باید متخصص مغز و اعصاب هم بیاید تا بفهمیم باید ابتدا سرش را جراحی کنیم یا چشمانش را. نهایتا ابتدا چشمش مورد عمل جراحی قرار گرفت. پس از آن مجددا ما را بە بیمارستان امام رضا بازگرداندند و پسرم حدود ١٠ روز در آنجا بستری شد. »
آقای تندر با اشاره به ضرب و شتم خود در بیمارستان توسط نیروهای انتظامی از صدور حکم جلب وی و فرزندش خبر میدهد:« طی تمام این مدت فشار بسیار زیادی از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی بر ما وارد شد. بە نحوی کە در دهمین روز نیروهای کلانتری ١١ بە بیمارستان آمدند و مرا بە طبقە زیرمین بیمارستان بردە و مورد ضرب و شتم شدید و اهانت قرار دادند. بعدا پرستاران بیمارستان مداخلە کردە و مانع از ادامە ضرب و شتم شدند. به دلیل فشار نهادهای امنیتی و توصیه پزشکان بیمارستان همان روز با مسئولیت شخصی فرزندم را از بیمارستان خارج کردیم و پس از مدتی زندگی مخفیانه در ایران پس از اطلاع از صدور حکم جلبمان از سوی دادگاه پیرانشهر، مجبور به خروج از ایران شدیم.»
آخرین دیدگاهها