۵.اردیبهشت.۱۴۰۳ ایران وایر
فروردین۱۴۰۰، همسر «سائره»، بهبهانه بازی کردن با بچه در پارکینگ، پسر دو سال و ۹ ماهه را از او جدا کرد و از ایران خارج شد. حالا فرزندش در آستانه شش سالگی است و سائره سه سال است که از پاره تناش خبری ندارد. سائره یکی از والدینی است که همسرش بهدلیل اختلافات خانوادگی، او را از دیدار با فرزند مشترکشان محروم کرده است. «سائره سپاهی»، ۴۱ ساله است، شهروند بلوچ و اهل زاهدان. سال ۱۳۹۴ در پی آشنایی با مردی از اهالی شیراز با او ازدواج میکند. به گفته یک منبع مطلع، همسر او سوپروایزر یکی از پالایشگاههای نفت و گاز عسلویه بوده است. سائره که در خانه او را «ساره» صدا میزنند، پیش از اینکه فرزندش را در ۲۲خرداد۱۳۹۷ بهدنیا بیاورد، با همسرش در بندر کنگان زندگی میکرد، اما بهدلیل شرایط سخت آبوهوایی، چند ماه پایانی بارداریاش را به مشهد، شهر محل اقامت خانواده خود میرود و فرزندش را آنجا به دنیا میآورد. فرزند آنها دو ماهه بوده که همسرش برای اولین بار موضوع مهاجرت از ایران را مطرح میکند. با موافقت سائره، همسرش به روشهای مختلف سعی میکند که برای ویزای توریستی کشورهایی چون کانادا و اتحادیه اروپا اقدام کند تا با ورود به اروپا، بتواند درخواست پناهندگی بدهد. به گفته یک فرد مطلع، آنها خانه و زندگیشان را در کنگان تحویل میدهند و سائره و پسرش برای زندگی نزد خانواده همسر در شیراز میروند. همسر او که دو هفته کار میکرده و یک هفته نیز تعطیل بوده، در زمان تعطیلی برای دیدار با همسر و فرزندشان به شیراز میآمده. با شروع پاندمی و بسته شدن مرزها، سائره از همسرش میخواهد که دوباره خانهای در کنگان بگیرند تا او و فرزندش نیز کنار همسر باشند. به گفته منبع مطلع و نزدیک به سائره، اختلافات جدی از همینجا آغاز میشود. تا جایی که چند ماه بعد، همسر سائره به برادر او میگوید که قصد طلاق دارد و فرزندشان را هم نمیخواهد به سائره که حتی مطابق قوانین تبعیضآمیز ایران تا هفت سالگی حضانت فرزندش را برعهده دارد، بدهد. او یکبار نیز تلاش میکند که سائره را بهتنهایی و بدون طفلشان به مشهد، محل اقامت خواهر و برادرهایش بفرستد، ولی به گفته منبع آگاهی که با ما گفتوگو کرده، سائره از فکر دوری فرزندش بههم میریزد و با ضجه و گریه دوباره سوار ماشین میشود و به خانه باز میگردد: «گفته بود بچهام اگر جهنم هم بره، من پشت سرش میآیم. اتمام حجت کرده بود.» پساز این، اوضاع کمی آرام میشود و نهایتا همسر سائره برای او و پسرشان برای روز ۲۶اسفند۱۳۹۹ بلیط هواپیما میگیرد تا به مشهد بروند. او خود نیز قرار بوده بعدا برای تعطیلات نوروز، به آنها بپیوندد. بنا به اطلاعاتی که به دست ایرانوایر رسیده، کمی بعد از ساعت ۱۰ شب ۱۱فروردین۱۴۰۰، همسر سائره که تازه یک روز بوده به آنها در مشهد پیوسته بوده، بهبهانه اینکه فرزندشان را برای بازی به پارکینگ میبرد، سائره را فریب میدهد و طفل دو سال و ۹ ماهه را با خود میبرد. سائره از آن شب نمیداند فرزندش کجاست و تنها حدس میزند که در آلمان باشد. این مادر همان شب در مشهد به کلانتری میرود، ولی کلانتری به او میگوید که باید ۲۴ ساعت از مفقود شدن همسر و فرزندش گذشته باشد. به گفته یک فرد نزدیک به این مادر، او همان شب از طریق یک آشنای خانوادگی در حفاظت فرودگاه مشهد متوجه میشود که همسر و فرزندش در پروازی مستقیم به سمت استانبول هستند: «در فرودگاه، هرچه التماس کرد، ماموران به او گفتند که باید دستور دادگاه داشته باشد که بتوانند اطلاعات مسافر را بدهند.» سائره، درمانده و مستاصل، همان شب به شیراز میرود تا نشانی از فرزند خود بیابد، اما خانواده همسرش پاسخ تلفنهای او را نمیدهند و در منزل خود نیز نبودهاند. آنها بعدها از او بابت مزاحمت شکایت میکنند و دادگاه سائره را مقصر میشناسد. شخص آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده، میگوید که این مادر در شیراز و بندر کنگان هم به کلانتری میرود، ولی نمیتواند کاری از پیش ببرد و به او گفته میشود که باید در مشهد شکایت کند. مطابق قوانین ایران، چنانچه طلاق جاری نشده باشد، پدر همچنان تنها ولی فرزند شناخته میشود و چه برای دریافت گذرنامه و چه خروج از کشور، فقط رضایت و اجازه او کافی است. چنانچه والدین از هم قانونا جدا شده باشند، مطابق ماده ۴۲ قانون حمایت خانواده مصوب سال ۱۳۹۱، «صغیر و مجنون را نمیتوان بدون رضایت ولی، قیم، مادر یا شخصی که حضانت و نگهداری آنان به او واگذار شده است از محل اقامت مقرر بین طرفین یا محل اقامت قبل از وقوع طلاق به محل دیگر یا خارج از کشور فرستاد، مگر اینکه دادگاه آن را به مصلحت صغیر و مجنون بداند و با درنظر گرفتن حق ملاقات اشخاص ذیحق، این امر را اجازه دهد. دادگاه در صورت موافقت با خارج کردن صغیر و مجنون از کشور، بنابر درخواست ذینفع، برای تضمین بازگرداندن صغیر و مجنون تامین مناسبی اخذ میکند.» ایرانوایر توانست همسر ساره را بیابد و او در یک گفتوگو تلفنی بهطور ضمنی تایید کرد که فرزندشان را بدون اینکه به همسر خود اطلاع دهد، ناگهانی از مادر جدا کرده و «چند وقت بعد»، طفل را از کشور خارج کرده است. او گفت که این اقدام را بهدلیل پرخاشگری همسرش و ناسزاگویی و سیلی زدن مادر به کودک، انجام داده است. او در پاسخ به این سوال ایرانوایر که چرا باوجود امتیازات قانونی، هرگز به پلیس شکایت نکرده، گفت که به پلیس زنگ زده، ولی به او گفتهاند که باید جای کبودی یا آثار آزار کودک قابل رویت باشد. این مرد همچنین در پاسخ به این سوال که آیا فقط برای ناسزاگویی و سیلیزدن کودک را از مادرش به صورت قهری و ناگهانی جدا کرده یا دلیل دیگری هم در کار بوده، از ایرانوایر پرسید که «چطور مادری به بچهاش میگوید کثافت آشغال؟!»زن دیوانه، مادر بد؛ مقصر خود زنان هستند. این نخستین بار نیست که در ایران زنی از دیدار و حق مراقبت از فرزند خردسال خود باز میماند. «یکتا ناصر»، بازیگر سینما، شب پایانی سال ۱۴۰۲ با انتشار ویدیویی از استیصال خود در خانهاش بابت دوری از فرزند و محروم ماندن از دوری دخترش گفت. هنوز به چند ساعت نکشیده بود که این ویدیو بیش از ۵ میلیون بار در اینستاگرام دیده شد. بسیاری از کامنتها درددل مادرانی بود که سرنوشتی مشابه خانم ناصر داشتهاند، حسرت دیدار روی فرزند. خانم ناصر در آن ویدیو، از خشونت «منوچهر هادی»، همسر سابقش علیه خود گفت و اینکه او فرزندش را «دزدیده» است. پاسخ منوچهر هادی اما به گفته فعالان حقوق زنان، تکرار یک کلیشه بود: «ناخوش احوالی و برخورد احساسی.» از روز انتشار این ویدیو، زنان بسیاری روایتهای خود را در شبکههای اجتماعی منتشر کردهاند، روایتهایی دردناک که نشان میدهد قوانین تبعیضآمیز خانواده، چگونه زنان و کودکان را از حقوق خود محروم میکند. نهتنها زنان، حتی برخی مردان نیز به تجربه دردناک دور ماندن از فرزند خود پرداختهاند. «میثم»، شهروند ساکن تهران که دو سال است دختر خردسال خود را که تحت حضانت مادرش است ندیده، به ایرانوایر میگوید: «هروقت نوبت دیدار من است، بهانهای میتراشد و مانع میشود. میروم شکایت میکنم، ولی هرازگاهی دادگاه برایش حدود یک میلیون تومان جریمه میبندد و میآید پرداخت میکند و تمام میشود. دو سال است که دخترم را ندیدهام.» اشاره این پدر به طرح شکایت بابت «ممانعت از حق ملاقات» است که در موارد این چنینی، نزد مراجع قضایی قابل طرح است. «آسیه امینی»، فعال حقوق زنان اما، توجیههای ذکر شده از سوی پدرانی که فرزندشان را بهطور ناگهانی از مادر جدا کردهاند را غیرمنطقی خوانده و میگوید: «اگر کودکآزاری صورت گرفته و بدرفتاری با کودک شده، راهش این است که یا به روانشناس مراجعه کنند، یا به مراجع قانونی که اتفاقا در این زمینه، پدر چون قانون پشت اوست، میتواند بهراحتی مادر را محدود کند.» او توضیح میدهد: «هزار روش وجود دارد تا اینکه بخواهید با کودکربایی جلوی احتمال آزارگری یا خشونت فیزیکی علیه بچه را بگیرید. بنابراین، این توجیه به هیچعنوان قابل پذیرش نیست. مساله دیگر این است که با ربودن فرزند که قانون این حق را به پدر داده و خود پدر هم این حق را برای خود قائل شده، هم به کودک آسیب میزند و هم به مادرش.» به گفته این فعال حقوق زنان، «دم خروس آن دلسوزی اولیه همینجا میزند بیرون و معلوم میشود، آن دلسوزی، دلسوزی نبوده و پدر خواسته به هر دلیلی از آن رابطه خارج شود و به هر دلیلی که فقط خودش میدانسته، بهترین راه را این دیده و قانون هم دستش را باز گذاشته که بخواهد چنین کاری کند.» اشاره این فعال حقوق زنان به ولایت پدر بر فرزندان است که حق اظهارنظر و تصمیمگیری مادر درباره خروج از کشور یا محل زندگی فرزند را چنانچه طلاق جاری نشده باشد، از زن سلب میکند. خانم امینی همچنین میگوید که این مردان در مواجهه با جامعهای که رو به تغییر است و نسبت به نابرابری جنسیتی پرسشگری میکند، به کلیشههایی چون زن دیوانه، احساساتی یا مادر بد گریز میزنند: «مرد مجبور است بهانهای بتراشد که دستکم خودش را پاکدست نشان دهد. درحالیکه اگر برای بچه دلسوز باشید، دارید آسیب دیگری به او وارد میکنید. اگر منطق شما مقابله با خشونت بوده، راهحلهای دیگری برای مقابله با خشونت وجود دارد که پیشپاافتادهتر و کمآسیبزنندهتر و منطقیتر است.» او با تاکید بر اینکه این نوع توجیهها را میتوان مشابه ضربمثل «همیشه پای یک زن درمیان است» دانست، میگوید: «سادهترین شیوه همین است که تقصیر را گردن کسی بیندازد و تقصیر در جامعه مردسالار همواره به دوش زنان است. مگر همیشه ما نشنیدیم که همیشه پای یک زن در میان است. چرا این کلیشه وجود دارد که ما نتوانیم فکر کنیم که تقصیر به جنسیت ربطی ندارد، بلکه به شعور، به آگاهی، به تربیت و به منطق و خواست و اراده و خیلی چیزهای دیگر ربط دارد.» حقوق شما. «موسی برزین»، حقوقدان و مشاور حقوقی ایرانوایر میگوید که مطابق قوانین ایران، اقدام همسر سائره، «آدم ربایی» و «غیرقانونی» نبوده است. او توضیح میدهد که چنانچه سائره و همسرش از هم جدا شده بودند، امکان مسترد کردن طفل به ایران وجود داشت، اما چون همسر ساره قبل از طلاق ناگهان ناپدید شده، پدر به صورت «قانونی» فرزند را از کشور خارج کرده است. آقای برزین میگوید: «این کار را از لحاظ حقوق ایران میتوانسته انجام دهد. البته، در کشورهای دیگر، معمولا وقتی برای بچه میخواهدن پاسپورت بگیرند، اجازه هر دو والدین را میخواهند؛ بههرحال، حقوق ایران اینگونه است. اگر او رفته کشور دیگری اقامت گرفته، معمولا کشورهای اروپایی چنین اجازهای را میخواهند. اینکه ایشان چطور رفته و اقامت گرفته، بحث جداگانهای است.» این حقوقدان توضیح میدهد: «متاسفانه، چون در حقوق ایران پدر ولی قهری محسوب میشود، اختیار خارج کردن از کشور و گرفتن گذرنامه را در دوران زوجیت بدون رضایت مادر دارد و همیشه ممکن است مردی که میخواهد از همسرش جدا شود، بدون اطلاع به طرف مقابل، بهراحتی بچه را خارج کند.» به گفته موسی برزین، «در بسیاری از کشورها، وقتی بچه بخواهد از کشور خارج شود، هم اجازه پدر و هم اجازه مادر را میخواهند؛ اینکه ولایت قهری بر عهده پدر باشد، در حقوق ایران مشکل ایجاد کرده است.» مشاور حقوقی ایرانوایر همچنین درباره مواردی که یکی از والدین از دیدار دیگری با فرزند ممانعت میکند نیز میگوید: «اگر حکمی مبنیبر حضانت و ملاقات صادر شود و فرد صاحب حضانت آن ملاقات را منع کند، براساس ماده ۵۴ قانون حمایت خانواده، یک مجازات نقدی برای او وجود دارد. ضمن اینکه اگر این تکرار شود، میتوان حضانت را از طرف مقابل گرفت؛ یعنی طرح دعوای سلب حضانت کرد و آن طفل را از طرف مقابل گرفت.» او تاکید میکند: «البته این منع ملاقات باید خیلی مستمر باشد و با یکی دو بار، حضانت را به طرف مقابل نمیدهند.»
آخرین دیدگاهها