مرگ محمدپارسا 14 ماهه با نیش عقرب / تلاش بی نتیجه ماند

۲۴.تیر.۱۴۰۳رکنا

عقرب‌گزیدگی و مرگ کودک و بزرگسال در برخی روستاهای شهرستان بشاگرد استان هرمزگان گویا به یکی از روزمره‌های زندگی اهالی آن مناطق تبدیل شده و با دردی آمیخته به اندوه در مورد این موضوع صحبت می‌کنند. انگار مرگ با عقرب یکی از عادی‌ترین اتفاق‌های زندگی‌شان است. آخرین مورد عقرب‌گزیدگی و مرگ و میر همین چند روز پیش جان یک کودک نوپای ۱۴ ماهه را در روستای اکبرآباد. محمدپارسا ظریفی فقط ۱۴ ماه طعم زندگی‌کودکانه را چشید اما عقرب زهرآگین و نبود امکانات درمانی و بهداشتی جان شیرینش را گرفت. دیگر صدای شادی‌های کودکانه او در خانه نمی‌پیچد و مادر و پدر داغدیده قدکشیدن او را به چشم نمی‌بینند. وقتی از پدر محمدپارسا می‌پرسیم که چطور متوجه عقرب‌گزیدگی پسر کوچکش شد، با لبخند تلخ و گزنده‌ای می‌گوید: «روز حادثه پسرم از خواب بیدار شد و کمی شیر خورد اما مدتی بعد حالش بد شد و شروع به ناراحتی و بیقراری‌ کرد. لباسش را بالا زدیم و اطراف بدنش را نگاه کردیم که یکدفعه چون شکل نیش عقرب را می‌شناسم، جای نیش را روی پوست پسرم دیدم. ما در روستای‌مان نه جاده درست و درمان داریم و نه مرکز بهداشتی و درمان و نه هیچ چیز دیگر و برای همین از روی ناچاری به یک مرکز درمانی دیگر رفتیم اما حتی در را به روی‌مان باز نکردند. سپس درخواست آمبولانس‌ کردیم. پسرم را به بیمارستان منتقل و پزشکان پادزهر عقرب تزریق‌ کردند اما متاسفانه پسرم جانش را از دست داد. ما که جگرگوشه‌مان را از دست دادیم اما امیدواریم مسئولان استان و شهرستان گوشه چشمی به روستای ما که ‌کم‌جمعیت هم نیست، داشته باشند و کمبودهای روستا را تامین‌ کنند تا این اتفاق برای فرزند فرد دیگری‌نیفتد.» عبدالرحمن آبتین یکی از اهالی روستا با اظهار تاسف در مورد فوت فرزند هم‌ولایتی‌اش ادامه می‌دهد: «روستای ما بزرگ‌ترین روستا در بخش گافر و پارامون است و سالانه حداقل ۱۰نفر دراثر نیش عقرب جان خودرا ازدست می‌دهند. این اتفاق در حالی می‌افتد که در روستای ما دست‌کم ۱۰۰ خانوار و بیش از۵۰۰ نفر زندگی می‌کنند. طبیعی است‌ با این حجم از جمعیت به مرکز درمانی و بهداشتی نیاز داشته باشد که متاسفانه در اختیار نداریم و همین مسأله باعث می‌شود تاافراد بیمار یا کسانی‌ که دچار عقرب‌گزیدگی شده‌اند به‌راحتی جان بدهند. اولین مرکز درمانی با روستای ما ۵۰ کیلومتر و با بشاگرد ۱۰۰ کیلومتر فاصله دارد. حالا تصور کنید با جاده‌های نامناسبی‌که داریم، در چه مدت می‌توان به این مراکز درمانی رسید و آیا اصلا فرد گزیده شده می‌تواند دوام بیاورد یا نه. در اوقات معمولی‌ که جاده تا حدودی وضعیت نسبتا مناسبی دارد، دست‌کم یک ساعت‌و‌نیم زمان می‌برد تا به مرکز درمانی برسیم اما اگر بارندگی باشد تا به بشاگرد برسیم، پنج، شش ساعت طول می‌کشد. مجموعه عواملی مانند نبود جاده مناسب و مرکز درمانی بهداشتی باعث می‌شود تا نتوانیم بیمار را در زمان طلایی‌ به درمانگاه یا بیمارستان رساند و جان او را نجات داد.» دکتر مظاهر نجفی، رئیس بیمارستان بقیه‌ا… بشاگرد گفت: «خانواده‌ بشاگردی برای احیای شیرخوار خود به بیمارستان مراجعه کردند و کودک بدون علائم حیاتی توسط خانواده و دایی‌اش به این مرکز درمانی آورده شد که با وجود تلاش‌های بیش از ۴۵ دقیقه‌ای برای احیا، راه به جایی نبرد. کودک شیرخوار قبل از رسیدن به این مرکز درمانی جان خود را از دست داده‌بود.» آخران این شهرستان‌گرفت و خانواده‌ای را داغدار کرد.