۲۸ مرداد ۱۴۰۳ رکنا
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مرد ۴۰ ساله به نام بهروز که با پلیس تماس گرفته بود به جنایت خانوادگی اعتراف کرد.
وی گفت: حدود 10 روز قبل از این ماجرا خوابهای عجیب و غریب میدیدم .من ماری سفید را در خواب میدیدم که دور گردنم پیچیده بود .هر بار با وحشت از خواب بیدار میشدم .این کابوس دست از سرم بر نمی داشت.آخرین بار هم ماری سفید را دیدم که روی سر همسرم قرار داشت .من آن شب همسرم را به شکل یک مار دیدم. به همین خاطر سعی کردم مار را از روی سرش دور کنم اما نشد .من داسی را که در اتاقک نگهبانی داشتم برداشتم و به سر همسرم کوبیدم که سر از بدنش جدا شد. همان موقع به خودم آمدم .پسر یکساله ام گریه میکرد که عصبی شده بودم .من اول به دروغ گفتم یک دزد به اتاقک نگهبانی آمده اما پشیمان شدم و حقیقت را گفتم و به قتل اعتراف کردم.
وی درباره اینکه چرا در اتاقک نگهبانی داس داشته توضیح داد: چون همراه زن و بچه ام در اتاقک نگهبانی زندگی می کردیم همیشه داس را کنار دستم می گذاشتم تا اگر شب دزدی به اتاقک حمله کرد بتوانم از خودم و خانواده ام دفاع کنم.
وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پروندهاش با صدور کیفرخواست به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
ادعای دیوانگی در دادگاه
در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم رویا درخواست قصاص را مطرح کردند .
آخرین دیدگاهها