13 دی 1403 ایلنا
به گزارش خبرنگار ایلنا، تازیانه های فقر، بی رحمانه بر پیکرش شلاق می کشد، بی هیچ جوابی می بردنش که شوهرش دهند، بی خبر از همه جا او را از سر کلاس درس تا سر سفره عقد کشاندند و نشاندند، تا زندگی بسازد، برایش بریدند، دوختند و تنش کردند.
لباس زندگی مشترک به تنش زار می زد اما آستینهای بلند این زندگی اجباری را با خشونت به بالا زدند و با وصله ای ناجور، لباس شوم سیاه بختی به تنش کردند.
از آن سال ها تقریباً ۸ سال می گذرد، تازه به سن ۲۰ سالگی رسیده با این تفاوت که پدرش می خواست یک نان خور از سرش کم کند اما حالا مجبور است بعد از طلاق، به ۳ بچه اش هم نان بدهد.
فقر هر کجا که باشد دودمان زندگی آدم را به آتش می کشد، مثل زندگی سعیده که پدرش از سر نداری او را به یک تبعه افغان داد و پس از سه بچه که معلوم نیست سرنوشتشان چه شود، رهایش کرد و به کشورش بازگشت.
آخرین دیدگاهها