پایان تبعیض‌ها علیه کودکان افغان مقیم ایران؟

فرستنده: حسین کفایت حقیقی   Hossein Kefayat Haghighi

پرسش اساسی این است که:چنین اقداماتی  تا چه اندازه خواهد توانست

بطور واقعی فضای نظام آموزشی ایران را در راستای پذیرش بدون تبعیض کودکان مهاجر تغییر دهد؟

صد‌ها هزار کودک مهاجر افغان مقیم ایران از حق آموزش محرومند و این موضوع به صورت یک معضل اجتماعی بزرگ در کشور در آمده است. تصمیم اخیر دولت در مورد حذف شهریه برای کودکان افغان در مدارس دولتی و نیز موضع‌گیری آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون ثبت نام کودکان افغانی مهاجر (قانونی و غیر قانونی) در مدارس نشانه‌های مثبتی از تغییر نگاه در مورد آموزش کودکان مهاجر در ایران به شمار می‌روند. ولی پرسش اساسی این است که چنین اقدامات و برخوردهایی تا چه اندازه خواهند توانست بطور واقعی فضای نظام آموزشی ایران را در راستای پذیرش بدون تبعیض کودکان مهاجر تغییر دهند. 

صد‌ها هزار کودک محروم از تحصیل

بیش از ۳۰ سال است که خانواده‌های مهاجر در حوزه‌های گوناگون اجتماعی و اقتصادی با مشکلات پرشمار قانونی، اداری، اجتماعی و فرهنگی دست و پنجه نرم می‌کنند و تبعیض و نگاه تحقیرآمیز به گروه‌های مهاجر به بخشی از فرهنگ سیاسی، اداری و عمومی جامعه ایران تبدیل شده است. آموزش یکی از حوزه‌های مهمی است که در آن بیشترین برخوردهای تبعیض‌آمیز با خانواده‌های مهاجر در ایران بویژه افغان‌ها صورت می‌پذیرد. کودکان افغان مقیم ایران قربانی سیاست‌ها و برخورد‌های تحقیرآمیز و ضدانسانی هستند که کمتر در رسانه‌ها و افکار عمومی ایران بازتاب می‌یابند. تبعیض‌ها و موانعی که سبب می‌شوند بسیاری از این کودکان و جوانان تجربه کودکی و جوانی تلخ و پررنج و سرخوردگی‌های فراوانی را زندگی کنند. 

بر اساس داده‌های رسمی مرکز آمار ایران، جمعیت مهاجران افغان در سرشماری سال ۱۳۹۰ حدود ۱.۵ میلیون نفر است و از میان آنها بیش از ۵۵۰ هزار نفر در سن تحصیل قرار دارند. این آمار با آنکه همه واقعیت‌های جمعیتی مهاجران افغان در ایران را منعکس نمی‌کند اما به‌روشنی پرده از ابعاد کمی حضور نوجوانان افغان در ایران برمی‌دارد. بخشی قابل توجهی از این کودکان و نیز دیگر مهاجران غیرقانونی در سن تحصیل به نظام آموزشی راه نمی‌یابند و یا بخاطر مشکلات، بی‌مهری‌ها و تبعیض‌ها عطای درس خواندن را به لقایش می‌بخشند. رئیس هیات مدیره انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده (حامی) از وجود ۳۰۰ تا ۴۵۰ هزار کودک افغان بازمانده از آموزش سخن می‌گوید (ایرنا، ۱۱ شهریور ۱۳۹۳). 

کودکان و جوانان مهاجر اولین و بزرگ‌ترین قربانیان سیاست دولتی علیه مهاجران و نیز اقدامات غیر رسمی و رفتارهای خارجی‌ستیزانه افکار عمومی هستند. خودداری از صدور شناسنامه و یا کارت اقامت، درخواست شهریه و پول اضافی از خانواده‌های مهاجر در مدارس دولتی، برپا کردن مدارس مخصوص مهاجران، خوداری علنی از ثبت نام در مدارس دولتی، اخراج‌های بی‌رویه و یا برخوردهای تبعیض‌آمیز در درون محیط‌های آموزشی، فشارهای برخی خانواده‌های ایرانی برای عدم پذیرش کودکان مهاجر در مدارس بخشی از واقعیت‌های روزمره زندگی کودکان مهاجر در ایران را تشکیل می‌دهند.

فضای بیگانه‌ستیزی در مدارس و موانع اداری و مالی سبب می‌شوند در عمل ادامه تحصیل برای بخش بزرگی از این کودکان تحمل‌ناپذیر یا غیرممکن شود. در حالیکه بر اساس منشور‌ها و میثاق‌های بین‌المللی همه کودکان جهان صرفنظر از موقعیت خانودگی،‌نژاد، دین، ملیت و یا وابستگی قومی از حق تحصیل در محل زندگی خود برخوردارند. قانون اساسی ایران نیز اصل آموزش اجباری برای همه کودکان را به رسمیت می‌شناسد. این بدان معناست که هیچ کودکی را نمی‌توان به‌خاطر موقعیت خانواده و ملیت متفاوت از آموزش محروم کرد. 

مسئله ادغام مهاجران 

برخی از مسئولان در همه سال‌های گذشته تلاش کرده‌اند تا مشکل آموزش کودکان افغان مهاجر را به سازمان ملل مربوط کنند و یا برای تشویق مهاجران به بازگشت، آنها را از امکانات آموزشی، اداری و بهداشتی محروم کنند. در نگاه بخش بزرگی از آنها مهاجران افغان «آواره» بشمار می‌روند و حضور آنها در ایران به دلیل شرایط خاص افغانستان و موقتی است. چنین درک و سیاستی که معنایی جز گروگان گرفتن آموزش کودکان و محروم کردن آنها از حقوق طبیعی آنها ندارد نه تنها غیرقانونی و ضدانسانی است که حتی نتیجه آن در بلندمدت هم برای جامعه ایران بسیار منفی خواهد بود. چرا که همه تجربه‌های بین‌المللی نشان می‌دهند باگذشت زمان و طولانی شدن تجربه مهاجرت امکان بازگشت گروه‌های مهاجر به سرزمین پیشین خود بسیار کاهش می‌یابد. مهاجران با وجود دشواری‌ها با هزاران رشته با جامعه جدید پیوند می‌خورند و همزمان از جامعه مادری خود فاصله می‌گیرند. بازگشت به سرزمین مادری در روان‌شناسی بسیاری بیشتر به‌صورت خیالی و یا رویایی وجود دارد و کمتر به پروژه واقعی تبدیل می‌شود. با حرکت از چنین واقعیت مهمی است که کشورهای مهاجرپذیر دنیا تلاش می‌کنند به روندهای ادغام گروه‌های مهاجر شتاب دهند و از انزوا و به حاشیه رانده شدن آنها جلوگیری کنند. 

تجربه دیاسپرای (ایرانیان ساکن کشورهای دیگر) کنونی ایران و جاافتادن آنها در بسیاری از کشور‌ها نمونه‌ای روشن است از این گرایش. میلیون‌ها ایرانی در ۴ دهه گذشته وطن خویش را ترک گفته‌اند و در چهارگوشه دنیا ساکن شده‌اند. شمار اندکی در میان آنها شاید روزی به ایران باز گردند و فرزندان آنها بیش از آنکه ایرانی باشند به جامعه محل زندگی خود تعلق دارند. آنها توانسته‌اند به‌طور قانونی از حق آموزش برخوردار شوند، به مدارس کشورهای محل سکونت خود راه یابند، تحصیلات خود را تا سطوح بالا ادامه دهند و‌ گاه در مهم‌ترین مراکز اقتصادی، علمی و یا اجرایی به کار مشغول شوند. 

مهاجران خارجی در ایران نیز باید بتوانند از حداقل شرایط زیستی و اجتماعی برخوردار شوند. این حق به‌ویژه شامل کودکان مهاجر و دسترسی بدون تبعیض آنها به آموزش، بهداشت و خدمات اجتماعی ضروری دیگر می‌شود. آنها به عنوان عضو و شهروند جامعه باید حقوق انسانی برابر با بچه‌های ایرانی داشته باشند و تحت حمایت قانون قرار گیرند. 
 
کودکان مهاجر قربانیان اجتماعی 

در همه سال‌های گذشته محرومیت‌ها و تبعیض‌ها سبب شده‌اند کودکان و جوانان افغان مقیم ایران مورد سوءاستفاده اقتصادی، اجتماعی و ایدئولوژیک قرار گیرند. بخشی از آنها پیش از رسیدن به سن قانونی اشتغال با دستمزد ناچیز و بدون برخورداری از حمایت‌های قانونی به لشکر پرشمار کودکان کار در ایران می‌پیوندند.

شماری از دختران کم و سن مهاجر و رانده شده از نظام آموزشی به‌ ناچار سر از خانه شوهر در می‌آورند. در حقیقت خانواده‌های تهیدست مهاجر از میان گزینه‌های کار کودکان در برابر دستمزد ناچیز، فرستادن دختران به خانه شوهر و یا ادامه تحصیل پرهزینه و دشوار آنها انتخاب چندانی ندارند. ارگان‌های نظامی هم از فقر، محرومیت و کم سوادی خانواده‌های مهاجر سوء استفاده می‌کنند و با سربازگیری از میان جوانان افغانی آنها را از جمله برای جنگ به سوریه و عراق می‌فرستند. 

ماندن در حاشیه و زندگی دشوار و پر از سرخوردگی در جامعه‌ای که تجربه و فرهنگ پذیرش مهاجران و ادغام آنها را ندارد زمینه اجتماعی و روان‌شناسانه رشد اشکال گوناگون آسیب‌ها و کجروری‌های اجتماعی را هم فراهم می‌کند. 

تغییر سیاست و تغییر فرهنگ

همه شواهد نشان می‌دهند که در سه دهه گذشته جامعه ایران از دست‌اندرکاران سیاسی تا روشنفکران و رسانه‌ها به مشکلات مهاجران کم‌توجهی کرده‌اند. سیاست دولتی و سکوت و یا کم‌کاری روشنفکران و رسانه‌ها در برابر گسترش اشکال تبعیض علیه مهاجران در فراگیر شدن فرهنگ بیگانه‌ستیزی در ایران کم تاثیر نبوده‌اند. جامعه ایران نیاز به یک بازاندیشی جدی در نوع نگاه و برخورد به مهاجران خارجی و شکل دادن به یک وجدان و هوشیاری جدید جمعی در این زمینه دارد. گام نخست درک تبعیض‌های آشکار و رنج‌های درونی مهاجران و توجه به اصلی‌ترین خواست‌های آنها از جمله حق برخورداری از آموزش در همه سطوح است. به‌رسمیت شناختن حق تحصیل به معنای دوری جستن از هر نوع تبعیض بر پایه ملیت و شرایط خانوادگی کودکان مهاجر است. 

تغییر در سیاست‌های رسمی در قبال مهاجران گام مهمی در راستای تحول مثبت در شرایط زندگی آنها بویژه در دستیابی به خدمات اجتماعی مهم به شمار می‌رود. اما این دگرگونی اساسی فقط از طریق اعلام این یا آن سیاست بوجود نخواهد آمد. دولت، سازمان‌های مدنی و رسانه‌ها باید با وسواس بر نحوه اجرای قانون و احترام واقعی به حق آموزش کودکان مهاجر نظارت کنند. 08 خرداد