دریافت از:بهروز معزی Behrouz Moezi
نرگس جودکی: 4.8 درصد از 122 کودک کار در اصفهان گفتند که یک تا پنجبار مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. این آمار حاصل تحقیق چهار پژوهشگری است که با این کودکان مصاحبه کردهاند. در این پژوهش که در سال 91 منتشر شده، آمده است: «3.3 درصد از این کودکان بین پنج تا ده بار و بالاتر مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند.»
پژوهشگران دانشگاه یزد، علیرضا افشانی، عباس عسکری ندوشن، محمد حیدری و محمد نوریان نجفآبادی بعد از ارائه یافتهها تاکید کردهاند: «این یافته با نتایج تحقیقات قبلی همسوست. مثلا در پژوهش احمد خانیها هم 20.9 درصد از کودکان مورد مطالعه مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند.»
هزاران هزار برگهی پژوهشی هم که در ردیف قفسههای دانشگاهها و پژوهشگاههای جهان و ایران خاک میخورد گویای چنین ادعایی است. پدیدهای حاصل صنعتیشدن و شهرنشینی: کودکان کار و خیابان. از همان آغاز مدرنیته در خیابانها دیده شدند و سرگذشتشان به داستانها و رمانها رسید، الیورتویستها.
آنها که هستند؟
سازمان ملل متحد «کودک خیابانی» را اینگونه تعریف میکند: «پسر یا دختری که خیابان (و ساختمانها و زمینهای متروکه)، خانه و محل زندگی او شده و تحت حمایت و نظارت کافی بزرگسالان مسؤول قرار ندارد.»
سازمان جهانی بهداشت، آنها را در چهار گروه دستهبندی کرده است:
ـ کودکانی که در خیابانها زندگی میکنند و اولین نگرانیشان زندهماندن و داشتن سرپناه است.
ـ کودکانی که از خانواده جدا شده و موقتا در مأمنی مثل خانههای متروک و یا ساختمانها، پناهگاهها و سرپناهها زندگی میکنند و یا از خانه یک دوست به منزل دوست دیگر میروند.
ـ کودکانی که تماس با خانواده را حفظ میکنند، ولی به علت فقر، پرجمعیت بودن خانواده و یا سوء استفاده جنسی و جسمی از آنان، بعضی شبها و اکثر ساعات روز در خیابانها به سر میبرند.
ـ کودکانی که در مراکز ویژه نگهداری میشوند، اما قبلاً در وضعیت بیخانمانی به سر میبرده و در معرض خطر برگشت به همان وضعیت هستند.
کمترین درد تجاوز است
از یک ماه پیش، خبر تجاوز گروهی به دختربچهای ۱۱ ساله در زیر یکی از پلهای شهر تهران نگاهها را متوجه پدیدهی کودکان کار و خیابان کرده، مسالهای که بارها در گزارشهای کارشناسان و روزنامهنگاران دیده شده است.
در کتاب «گزارش اجتماعی وضعیت ایران» که به بررسی آسیبهای اجتماعی ایران در سالهای 80 تا 88 میپردازد، بخشهایی هم به معضل سوءاستفاده از کودکان مربوط میشود و باز این گزارش هم یافتههای پیش از خود را تایید میکند: «یافتههای پژوهش مدنی و دیگران، 1386، موید نتایج تحقیقات پیشین بود و نشان داد نسبت بزرگتری از کودکان روسپیشده، در مقایسه با زنانی که تنفروشی را در بزرگسالی شروع کردهاند، سابقه مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتن قبل از روسپیشدن را دارند. در تحلیلهای چندمتغیری نیز وجود این رابطه تایید شده است. به این ترتیب، ارتباط بین سن روسپیشدن با سابقه آزار جنسی در آزمونهای آماری معنیدار بوده است. احتمال این که کودکانی که مورد استفاده جنسی قرار میگیرند در بزرگسالی به جرم روسپیگری دستگیر شوند، 27.7 بار بیشتر از کودکانی است که قربانی این مساله نمیشوند، احتمال ورود مردان و زنانی که در کودکی یا نوجوانی مورد تجاوز قرار گرفته یا مجبور به انجام فعالیت جنسی شدهاند به روسپیگری 4 برابر کسانی است که قربانی این مساله نشدهاند.»
و این که «بر اساس مطالعه صابری 64 درصد، علیایی زند 22.5 درصد شرافتی پور 76.6 درصد، و مدنی و دیگران 32.2 درصد از زنان تنفروش، سابقه مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتن در دوران کودکی داشتهاند.»
وضعیت کودک کار و خیابان در همه گزارشهای ایران و جهان موارد مشابهی دارد مثل آنچه در تحلیل «وضعیت کودکان خیابانی و کار در شهر اصفهان» آمده:
«اکثر کودکان کار و خیابان مورد مطالعه، پسر، مهاجر، دارای میزان درآمد پایین و والدین معتاد و کسانی هستند که توسط والدین خود مورد آزار جسمی قرار گرفتهاند و بیشتر به کار دستفروشی مشغول هستند. اکثر این کودکان به کارهای انحرافی دست زدهاند. در این تحقیق رابطهی معناداری بین اعتیاد والدین، آزار کودکان توسط والدین و زندان رفتن والدین با نوع کار کودکان وجود دارد.»
آنها هشدار میدهند که «عدم توجه دقیق به کودکان کار و خیابان میتواند در آینده سلامتِ بخش وسیعی از جامعه را تهدید کند.»
فقر، فقر، فقر
همه تحلیلها و پژوهشها اشارههای مستقیمی به فقر، اعتیاد، مهاجرت و … به عنوان دلایل به وجود آمدن کودکان کار و خیابان دارند. «عوامل مختلفی همچون عوامل اقتصادی (شیوع بالای بیکاری، فقر، بیعدالتی، فاصله زیاد طبقاتی، مشاغل کمدرآمد پدران)، عوامل اجتماعی (ازدیاد جمعیت، مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، ساختار جمعیت، کمبود قوانین حمایتی از کودکان)، عوامل خانوادگی (خانوادههای پرجمعیت و بعد بالای خانوار، خانوادههای پرتنش، فوت یا جدایی والدین، اعتیاد در خانواده، سابقه بزهکاری والدین، خشونت والدین، بیماری روانی والدین و وجود ناپدری و نامادری)، عوامل زیستی و روانی (بحران هویت، بحران بلوغ، فرار از خانه و مدرسه، اعتیاد و بزهکاری که تحت تاثیر عوامل اجتماعی و خانوادگی قرار دارد) و نبود نظارتهای دولتی در دفاع از حقوق کودکان میتوانند بر شکلگیری پدیده کودکان خیابانی تاثیر داشته باشند. (وامقی و دیگران 83، قاسمزاده 82، رییس دانا 82، حسینی 84، وامقی 84.»
75.4 درصد از کودکان کار مورد مطالعه در اصفهان پسر و 24.6 درصد از آنها دختر بودهاند، با دامنه سنی 5 تا 14 سال. 32 درصد از آنان بومی استان اصفهان بودند و بقیه از استانهای دیگر . 11.5 درصد بیسواد .22.9 درصد تحصیلات ابتدایی در حد چهارم و پنجم داشتند و 18.9 درصد از آنها فقط تا سوم راهنمایی رنگ دفتر و کتاب دیده بودند. تنها 41.8 درصد از این کودکان مشغول تحصیل بوده و بقیه ترک تحصیل کرده بودند.
53.3 درصد از مادرانشان بیسواد بودند، 92.6 درصد از والدین تا پنجم ابتدایی درس خوانده بودند.70.1 درصد از پدران شاغل و 23.6 درصد بیکار بودند. 72 درصد والدین معتاد بوده و 14.8 طلاق گرفته بودند.
49 درصد از کودکان به علت مشکلات اقتصادی، 18.9 درصد به اجبار والدین، 14.8 درصد فرار از خانه، 3.2 درصد به دلیل نداشتن سرپرست، 2.5 درصد به علت فرار از دست نامادری و 1.6 درصد به اجبار نامادری در خیابان بودند.
نتایج تحقیق میگوید که میزان درآمد ماهانه خانواده 8.2 درصد کمتر از 150 هزار تومان بوده است.76.2 درصد بین 150 تا 300 هزارتومان درآمد دارند و مابقی (14.7) بین 301 تا 500 هزار تومان که این میزان درآمد ماهیانه خانواده، نشاندهنده وضعیت اقتصادی و قدرت مالی پایین آنهاست.
در اینجا محققان باز هم تاکید میکنند که «این یافته با نظریات و نتایج تحقیقات متعدد در این زمینه همسوست.» راهکارهای پیشنهادی اینهاست: طرحریزی سیاستهای مناسب از طرف دولت برای از بینبردن فقر و ناآگاهی، برقراری عدالت اجتماعی، تامین رفاه اجتماعی، کاهش تبعیض طبقاتی، در اختیار گذاشتن امکانات مختلف اقتصادی، آموزشی، فرهنگی برای همگان وزیر پوشش قرار گرفتن خانوادههای فقیر و نیازمند، کمکهای مالی توسط سازمانهای حمایتی و یا ایجاد اشتغال برای حداقل یکی از اعضای خانوادههای فقیر برای پیشگیری از احتیاج خانواده به درآمد کودک با توجه به نقش فقر در ایجاد پدیده کودک خیابانی میتواند زمینه را برای نگهداشتن کودک در خانه مهیا کند و از ورود او به خیابان و روی آوردن به مشاغل کاذب و انحرافی برای کسب درآمد برای رفع نیازهای زندگی جلوگیری کند.
علیرضا صالح هم در مقالهای ویژگیهاي شناختی رفتاري و اجتماعی کودکان خیابانی را با باکودکان شبانهروزي شهر تهران مقایسه کرده است: «وضعیت زندگی کودکان به لحاظ ویژگیهاي نتایج حاکی از وجود تفاوت معنادار بین دو گروه است و کودکان شبانهروزي در وضعیت بهتري نسبت به کودکان خیابانی قرار دارند. با توجه به اینکه کودکان خیابانی نسبت به کودکان شبانهروزي بامشکلات بیشتري در زمینههاي شناختی، رفتاري و اجتماعی مواجه هستند. باید به نقش داشتن سرپناه و استفاده از خدمات مستقر در مراکز شبانهروزي توجه کرد.»
مرکز درمان کودکان معتاد نداریم
اصطلاح کودک کار و خیابان از سال 78 توسط اعضای انجمن حمایت از حقوق کودکان مطرح ورایج شد. آنها به دنبال تشخیص و دلایل این پدیده و یافتن راهکاری برای کاهش آلام این نانآوران کوچک خانواده بودند. «مهاجران ایرانی و غیرایرانی که به دلیل فقر و اعتیاد خانواده درگیر مسایل خانواده مثل اجاره خانه و هزینههای روزمره زندگی شدهاند».
لیلا ارشد، موسس مرکز کاهش آسیب اعتیاد زنان (خانه خورشید) و عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان میگوید: «خانوادهِ این کودکان اغلب دچار فقر، گسست در خانواده، طلاق، اعتیاد، بیکاری و ….. هستند و حتی گاهی برای خرید و فروش مواد از این کودکان سواستفاده میکنند. بنابراین بخش زیادی از نیازهایی که در نظریه مازلو بر آن تاکید شده برآورده نمیشود. به این ترتیب گروهی از این کودکان در بزرگسالی دچار مشکلات فراوانی می شوند، کودکی نکرده اند، یا بهتر است بگویم کودکی خود را با رنج و درد به خاطر دارند. آب، هوا، غذا، پوشاک مناسب و … برای او مهیا نیست. به دلیل نبود سرپرست او در خیابان امنیت هم ندارد. مورد تحقیر، توهین، تعرض و ….. قرار می گیرد و کودکآزاری جسمی، جنسی، عاطفی و روانی همه را تجربه میکند.»
ارشد اشاره میکند به این که بسیاری از این کودکان شناسنامه ندارند: «پس هویت هم ندارند. در حالی این با ماده 8 کنوانسیون حقوق کودک (که ایران در سال 72به آن پیوسته) مبنی بر وظیفه حکومتها برای رعایت و حفظ هویت فردی کودکان مغایر است. چطور از کسی که احترام و لذت زندگی عادی و نرمال به عنوان شهروند را تجربه نمیکند انتظار داریم در آینده شهروند مناسبی باشد وقتی که در سرما، گرمای خیابان روزگار میگذراند و حداقل کاری که ما به عنوان انسان میکنیم این است که آنها را ازکنار ماشینمان طرد میکنیم که «برو نباش»، «نمیخرم»، و او در تمام طول عمر آسیب میبیند.»
به گفته این مددکار اجتماعی امروز بسیاری از این کودکان درگیر سوءمصرف مواد مخدر ،محرک ، چرس و ناس و …….هم هستند .در حالی که هنوز مرکز درمانی خاص برای کودکان (افراد زیر 18 سال) وجود ندارد. «او در خانه و خیابان با مواد مخدر و محرک روبروست. (بکش گرم میشوی) ، (بکش تا غمت رو فراموش کنی) و این بچه که در واقع یک سوء مصرفکننده است اوقات فراغت ندارد، در هر شرایط باید در خیابان باشد و مورد انواع آزار قرار بگیرد. به خواستهها و نیازهایش توجه نمیشود، اذیت میشود و این تجربه افرادی مثل بیجه و کسانی است که در بزرگسالی دست به اقدام ناخوشایند و مجرمانه می زنند.»
ارشد معتقد است که مطابق قوانین داخلی و کنواسیون حقوق کودک ،کودکان باید در مدرسه باشند و نه در خیابان و این وظیفه دولت است که این امکان را فراهم کند: «خیلی مهم است که کودکان در کودکی برای تحصیل به مدرسه بروند و خیلی خوشحالیم که حالاحتی کودکان افغانستانی هم در مدارس پذیرفته میشوند ولی باید نظارتی بر بهرهمندی کودکان از مدرسه وجود داشته باشد. در قوانین مدنی هم بر آن تاکید شده اما در تمام این سالها نشنیدهایم خانوادهای به خاطر این که امکان تحصیل را از کودکش سلب کرده بازخواست شده باشد. این یک وظیفه قانونی است. کودکی که به خیابان فرستاده شده و آسیب دیده نیازمند حمایتهای مختلف است. باید این گروه از کودکان و خانواده با برنامه مشخص وحمایتهای مقطعی کاملا کارشناسانه مددکاری اجتماعی حمایت شوند تا به مدرسه برگردند و وقتی شرایط بهتر شد حمایت مالی قطع شود .اما در وضعیتی که خانواده دیگر بتواند روی پای خودش بایستد و نوع حمایت بعد از این به شکل دیگری ادامه پیدا کند.»
اگرکودک دوباره به خیابان برمیگردد ، نشانگر ان است که مشکلات خانواده به شکل اساسی حل نشده است. در حال حاضرکودک مدتی تحت حمایت بهزیستی قرار میگیرد اما بعد به خانهای برمیگردد که هنوز پایههای سستی دارد. «چون مشکل خانواده حل نشده است اودوباره به سطح خیابان برمیگردد.»
لیلا ارشد جای سازمانهای غیردولتی و مراکز حمایتی را هم در خیابان خالی میبیند: «ما احتیاج داریم به مراکز متعدد حمایتی در نزدیکی محل کار کودکان. تا نفسی تازه کنند. آب خنکی بنوشند. ساعتی بازی و تفریح کنند ،و … آنها به حمایتهای اجتماعی دراین مراکز نیاز دارند تا مددکار در زمان بروز مساله مداخله مسئولانه داشته باشد تا کودک بداند که حامی دارد و تنها نیست.»
ارشد 10 سال پیش نخستین مرکز گذری کاهش آسیب اعتیاد زنان را در دروازه غار راه اندازی کرد که تا امروز برای بازگشت زنان معتاد فعالیت میکند.
ارشد میگوید «آسیبها ی اجتماعی به هم وصل و مرتبط هستند و باید به شکل همهجانبه دیده و برطرف شوند. ما به حمایتهای حقوقی نیاز داریم و راههایی برای اشتغالزایی. زنی که فرزند دارد و قطع مصرف کرده باید مدتی به همراه فرزند خردسالش در یک پانسیون بماند و پساندازی به دست آورد تا بتواند زندگی را مستقل ادامه دهد اما چنین مراکزی وجود ندارد. من این راهکار را بارها مطرح کردهام. پاسخی که به من میگویند این است که ایده خوبی است.»
یک سوال از روزی که تجاوز گروهی در زیر یکی از پلهای تهران اتفاق افتاده ذهنها را درگیر کرده است؛ چرا بعد از چنین حادثهای در کشور هند، جامعه واکنشهای زیادی نشان داد اما اینجا همهچیز در چند خط خبر و گزارش روزنامهها خلاصه شد؟ ارشد میگوید «حساسیت مردم نسبت به اطرافیان و مسایلشان و دغدغه مسایل اجتماعی خیلی کم شده است. امیدوارم افراد با شنیدن و دیدن این مصایب نسبت به اطرافیان، همنوعان، محیط زیست و….. احساس مسئولیت کرده وباور کنند که میتوانند کارهای بزرگی انجام داده و مطالبه گر باشند. باید این پیامها را به جامعه برسانیم که میتوانیم به عنوان شهروند مداخله کنیم. خوب است این اموزش و مهارت در مدارس برای کودکان باشد، اموزش وطن پرستی، هم نوع دوستی ،وفاق ، کار جمعی و مشارکتی و …..»
وقتی نور از پنجرهها به کوچههای تاریک میریزد، وقتی صدای تلویزیون و گپ و گفت اهل خانه از دیوارها عبور میکند، وقتی بچهها در رختخواب امن میغلتند، احمد و صادق و رویا و محمدحسین و گاوروش و الیورتوییست در شب خیابانها پرسه میزنند.خبر آنلاین 15 تیرماه
آخرین دیدگاهها