آشنايي هولناك دختر دانش آموز با مرد فریبکار

 

دریافت از: فرهاد نصیری    Farhad  Nasiri

مرد فريبكار بعد از آشنايي با دختر نوجوان در فضاي لاين در اولين ملاقات او را بيهوش كرد و با سرقت اموالش گريخت.

25 شهريور ماه دختر 14 ساله‌اي همراه پدرش به اداره پليس رفت و از پسري به اتهام سرقت اموالش شكايت كرد.

او گفت: من دانش‌آموز هستم و خانه‌مان در شهريار است. مدتي قبل متوجه شدم، يكي از همكلاسي‌هايم با پسري دوست شده و ارتباط تلفني دارد. من هم براي پيدا كردن يك دوست پسر وسوسه شدم.

پس از آن بود كه با اصرار پدرم را مجبور كردم براي من تلفن همراه بخرد. پس از خريد بسته‌اي اينترنتي وارد شبكه‌هاي مجازي شدم و پس از كمي جست‌وجو با پسري دوست شدم. او به من ابراز محبت كرد و مدعي بود عاشق من شده است.

پس از چند روز فريب حرف‌هايش را خوردم. امروز كه براي اولين بار با او قرار ملاقات گذاشتم با خودرو 206 سر قرار آمد و با هم راهي تهران شديم. چند ساعتي در شهر دور زديم تا اينكه او خودرواش را كنار مغازه‌اي پارك كرد و دوليوان آبميوه خريد. يك ليوان را به من داد و ليوان ديگر را هم خودش خورد.

لحظاتي بعد از خوردن آبميوه احساس سرگيجه كردم و ديگر چيزي نفهميدم تا اينكه چند ساعت بعد در بيابان‌هاي اطرف تهران به هوش آمدم. خيلي ترسيده بود و زماني كه خواستم با خانواده‌ام تماس بگيرم، متوجه شدم آن پسر همه وسايلم را سرقت كرده است. او علاوه بر كيف و پول‌هايم گردنبند و گوشواره و دستبند طلايم را سرقت كرده بود، و مرا در بيابان‌ها تنها رها كرده و از محل گريخته بود.

پس از مطرح شدن شكايت مشخصات متهم در اختيار مأموران پليس قرار گرفت اما تلاش‌ها براي به دام انداختن وي به سرانجام نرسيد تا اينكه شاكي صبح ديروز همراه پدرش وارد شعبه ششم دادسراي امور جنايي شد.

دختر نوجوان به قاضي مدير روستا گفت: هنوز وقتي درباره آن روز فكر مي‌كنم، از ترس دست و پايم مي‌لرزد. آن روز وقتي در بيابان به هوش آمدم، با سختي خودم را به جاده‌اي حوالي تهران رساندم، اما هيچ‌كس حاضر نبود به من كمك كند تا اينكه راننده‌اي خودرواش را نگه داشت و مرا سوار كرد.

وقتي به او موضوع را گفتم، راننده با پدرم تماس گرفت. پس از طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي مدير روستا، بازپرس شعبه 6 دادسراي جنايي در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت. تحقيقات براي بازداشت متهم بار ديگر به جريان افتاد.جام نیوز 28 آبان