بر اساس قوانین کنوانسیون جهانی حمایت از حقوق کودکان که ایران نیز عضو آن است و شرایط آن را امضا کرده است، ازدواج کودکان زیر ١٨سال ممنوع است؛ موضوعی که در بخشی از جامعه سنتی ایران هنوز هم رواج دارد. این موضوع از زوایایی ناخوشایند است و از زوایایی دیگر به گفته برخی کارشناسان، نقاط مثبت هم دارد. اینکه کودک یا نوجوانی که میتواند بهترین سالهای کودکیاش را به تفریح و درس خواندن و شادی و نشاط بدون مسوولیت و رها بگذراند و کودکی کند کجا و اینکه کسی١٢، ١٤ یا ١٥ساله بدون آنکه از دوران بازی و شادی خود لذت کافی برده باشد و کودکی کرده باشد، وارد زندگی مشترک و پذیرفتن مسوولیت خانه و خانواده و مسایل همسرداری شود، كجا. شاید نسبت به سالهای قبل در زمان نسل پدرها و مادرهایمان این موضوع بسیار بیش از اینها قابل مشاهده بود و به ندرت پیش میآمد که کسی در سنین بالاتر از ٢٠سالگی ازدواج کند اما نمیتوان گفت در دوره فعلی و با تغییر بسیاری از مسایل در جامعه و ایجاد امکانات و تسهیلات بیشتر برای کودکان، این مساله وجود ندارد. با وجود اینکه چندسالی است اظهارات کارشناسان اصناف مختلف اجتماعی و روانشناسان حوزه خانواده از بالا رفتن سن ازدواج در جامعه فعلی ایران به خصوص در پایتخت حکایت دارد اما کم نیستند تعداد کودکانی که فقط به دلیل شروع دوران بلوغ میتوان آنها را نوجوانان ١٤ الی ١٨سالهای نامید که وارد زندگی مشترک شدهاند. معضل مهم در این زمینه وجود مشکلات زیاد در جامعه، رشد بیماریهای گوناگون و همچنین بیماریهایی که در اثر ازدواج و بارداری زیر ١٨سال میتواند برای دختران ایجاد کند، است. اینکه ازدواج زودهنگام و در سنین پایین تا چه میزان به نفع دختران و پسران زیر ١٨سال است و تا چه میزان به آنها و جامعه آسیب وارد میکند، امری است که افراد مختلفی میتوانند در مورد آن اظهارنظر کنند و هنوز هم نظرات یکسان و مطلقی درخصوص آن وجود ندارد. در این گزارش به سراغ مدیر دبیرستانی دخترانه در یکی از شهرهای غرب کشور رفتهایم که خود فردی است که در ١٣سالگی ازدواج کرده اما پس از آن توانسته تحصیلات عالیه خود را طی کند و به موقعیت فعلی برسد. درحال حاضر در یکی از مدارس دولتی تحت اختیار خود تعداد ١١ دختر ازدواجکرده و عقدکرده زیر ١٨ سال دارد و این برای تنها یک مدرسه در این شهر آمار جالبی به نظر میرسد. وی با تاکید بر اینکه تعداد ازدواج و عقد دختران زیر ١٨سال در سطح شهرشان به خصوص در مناطق محروم بالاست، عنوان میکند این موضوع در مدارس غیرانتفاعی بسیار بیشتر است. وی در تحلیل این موضوع در ابتدا عنوان میکند: ازدواج کودکان توامان حسنها و آسیبهایی به دنبال دارد که خوبیهای آن بر بدیهایش میچربد. به دلیل اینکه اکنون سن ازدواج بالا رفته، مشکلات بیشتر شده است. او معتقد است اگر همچون زمان گذشته که اکثر ازدواجها در سنین پایین رخ میداد اما موفقتر بود، راهنمای موثری اعم از پدر و مادر و معلم در زندگی هر فرد وجود داشته باشد و راه درست را به فرد نشان دهند، مشکلی برای کسانی که در سنین پایین ازدواج میکنند، رخ نخواهد داد و موفق خواهند شد و میتوانند در کنار آن به تحصیلات و کارشان هم رسیدگی کنند و به نظر من آرامش بیشتری پیدا میکنند.
این مدیر دبیرستان با ذکر مثالی میگوید، شاگردی داشتهاند که قبل از ازدواج سطح درسی پایینی داشته، اما پس از آن موقعیت بسیار بهتری در درس کسب کرده است. از سویی دیگر، کسانی که در سنین پایین به صورت سطحی ازدواج میکنند، نهتنها موفق نخواهند شد، بلکه به لحاظ درسی و اخلاقی دچار افت میشوندکه هم به خودشان و هم به جامعه آسیبرسان خواهند بود. وی در ادامه تاکید میکند: به دلیل فساد که در جامعه موجود است، با ازدواج دختران زیر ١٨سال موافق است و میافزاید: اگر از جهت مالی خانوادهها کمکحال باشند، مشکلات بسیار کمتر میشود اما مدیر دبیرستانی دولتی در پایتخت چنین دیدگاهی در مورد آن ندارد و آن را متناقض با حقوق کودک و آسیبرسان به خود و جامعه میداند. این مدیر دبیرستان دخترانه در تهران، معتقد است وقتی میگوییم دختران تا ١٨سال کودک محسوب میشوند، یعنی باید همه حقوق و مسایل یک کودک را برای آنها اجرا کنیم و ازدواج و قبول مسوولیت و تحمل شرایط و مشکلات خاص زندگی مشترک امری نیست که در جامعه فعلی با این میزان نرخ تورم و گرانی و بیکاری و فقر بتوان از کودک ١٥، ١٦ساله انتظار انجام آن را داشت. وی در ادامه خاطرنشان میکند همین حالا جوانان ٣٠ساله و بالاتر ما نمیتوانند شرایط نسبتا مناسبی برای ازدواج برای خود فراهم کنند، چگونه ممکن است از افرادی که هنوز به لحاظ مختلف کودک محسوب میشوند، انتظار ایجاد شرایط مناسبی را داشت؟ برخیها معتقدند خب پدرها و مادرها از فرزندان حمایت میکنند و کمکم میتوانند با کار و تلاش زندگی خود را بسازند، اما این فقط یک بعد ماجراست و نقش اصلی را در این میان دولت باید ایفا کند. اگر دولت نگران بالا رفتن سن ازدواج و در پی کاهش این مساله است، باید ابتدا به خود بنگرد که چه اقدامات مفیدی در این زمینه انجام داده. این امکانات و کمکها مثلا همین وام سهمیلیونتومانی که برای ازدواج به جوانان تعلق میگیرد، اصلا برای جامعه فعلی رقم مناسب و قابلملاحظهای محسوب نمیشود و با افزایش هزینههای بالای زندگی و کمبود شغل و ناامنی در اشتغال نمیتوان با این مبلغ اقدامی انجام داد.این مدیر دبیرستان در تهران میافزاید راهحل ازدواج آسان برای جوامعی همچون جامعه ما فقط در گرو یک وام نیست. همین اشتغال بزرگترین معضل است و زمانی که زیرساختها بهبود نیابد، جوان جسارت ورود به زندگی مشترک و بر عهده گرفتن مسوولیت آن و برآمدن از عهده مشکلات متعدد زندگی را نخواهد داشت.
مدیر دبیرستان در یکی از شهرهای غربی کشور هم میگوید: «در نهایت با خود فرد است که چنانچه بتواند تحصیلاتش را پس از ازدواج ادامه دهد و آینده خوبی به لحاظ تحصیلی و موقعیت اجتماعی برای خود ایجاد کند، این امر بسیار مفید خواهد بود.» مساله همین اما و اگرهای زیاد برای ازدواج در سنین پایین است. همین حالا در بسیاری از مناطق روستایی و حتی در شهرهای مختلف بسیاری از پدرها یا همسران بهخصوص به دخترانی که زیر ١٨سال ازدواج میکنند، اجازه ادامه تحصیل پس از شروع زندگی را نمیدهند و درنتیجه کودک فقط تبدیل به زن خانه میشود، بدون اینکه به معنای کامل، کودکی کرده یا از درس خواندن و تفریح در مدرسه در کنار همسالان و دوستان خود لذتی برده باشد. وی معتقد است «این مشکلی است که متاسفانه کماکان بسیار رواج دارد. اگر زمینه درس خواندن برای کودکان روستایی به صورت کامل ایجاد شود، بهتر است که در همان منطقه خود بمانند و در آنجا درس بخوانند و ازدواج کنند.» اما مشکل درست در این نقطه است و این مساله بهعینه در مناطق مختلفی از کشور قابلمشاهده است. ما به لحاظ امکانات تحصیلی در مناطق بیشماری از روستاها و شهرهای کوچک در سطح بسیار پایینی قرار داریم و چون این موضوع عملیاتی نمیشود کودک ناچار است یا برای ادامه درسخواندن به شهر برود یا قید درس خواندن را بزند که در اکثر مواقع این اتفاق رخ نمیدهد و دختران به ویژه بعد از سنین ابتدایی دیگر امکان ادامه تحصیل را ندارند و کمی بعد هم در سنین ١٢، ١٣سالگی ازدواج میکنند. کمبودها و فراهم نکردن شرایط لازم، بزرگترین معضل برای کودکانی است که مانع از ادامه درس خواندن آنها تا مقطع دیپلم میشود.همچنین بسیاری از کارشناسان حوزه خانواده با تاکید بر اینکه اکثر خانوادههایی که در آنها فرزندشان زیر ١٨سال ازدواج میکنند، از سطح سواد و تحصیلات و فرهنگ پایینتری برخوردارند، معتقدند زمانی که بعضا خود خانوادهها آنها را مجبور به ازدواج در این سنین میکنند، پس نمیتوانند پدر و مادر آگاه و راهنمای خوبی برای کودکانشان در این زمینه باشند.
این مدیر دبیرستان در غرب کشور در خصوص اینکه چگونه به فرد ازدواجکرده اجازه میدهند کماکان در مدرسهای به جز شبانهروزی به تحصیل ادامه دهد، میگوید: «نه خودم به عنوان مدیر یک دبیرستان این موضوع را میپذیرم و نه خانوادههای شاگردان دیگر. بسیاری از خانوادهها نمیپذیرند کسی که ازدواج کرده به دلایل مختلف در کنار فرزندان مجرد آنها در مدرسه درس بخواند.»
وی ادامه میدهد: یکی از شاگردانش که در ١٥سالگی ازدواج کرده هم به دلیل اینکه دختری بود که اجازه نداد کسی در مدرسه متوجه این موضوع شود و هم به درسش آسیبی وارد نشد، اجازه پیدا کرد در همین مدرسه خودش درسش را تا مقطع دیپلم ادامه دهد.درخصوص دختران عقدکرده وضعیت کمی متفاوت است و طبق قانون در همه مدارس کشور افرادی که در نیمه اول سال عقد کنند، اجازه حضور در مدرسه خود را نخواهند داشت اما اگر در نیمه دوم سال عقد کنند، میتوانند در همان مدرسه به درس خود ادامه دهند.یک پزشک متخصص زنان در مورد عارضه ازدواج زیر ١٨سال میگوید: «دخترانی که زیر ١٨سال ازدواج میکنند، با عارضه دیگری روبهرو میشوند. بارداری زیر ٢٠سال عوارض و بیماریهایی برای خانمها ایجاد میکند و چنانچه این دختران در سنین زیر ٢٠سال باردار شوند، با مشکل دیگری مواجه میشوند و آسیبهای این مساله نیز گریبان آنها را خواهد گرفت.»
وی ادامه میدهد: اکنون بیماریهای مختلف در جامعه گسترش یافته و یک خانم ٣٠ساله با نگرانیهای فراوان به دلیل پارازیتها و آلودگی هوا و نامناسبشدن وضعیت تغذیه و موادغذایی هورموندار و مسایلی که باعث بیماریهایی همچون سرطان میشوند، باردار میشود و در اکثر موارد با استراحت مطلق روبهرو میشود. همین شرایط و بهمراتب بدتر برای فرد زیر ٢٠سال وجود دارد. درواقع همه این موارد و ناآگاهی در میان خانوادههایی که از سطح آموزشی و فرهنگی پایینتری برخوردارند، برای یک دختر زیر ٢٠سال عوارض جدیتری ممکن است ایجاد کند.
شاید آمار درست و شفافی درمورد تعداد کودکان ازدواج کرده کمتر از ١٨ سال موجود نباشد. کما اینکه سردفترداران و مراکز ثبت ازدواج هم، چنین آماری را به کسی ارایه نمیدهند. مدیر این مجتمع آموزشی دخترانه در غرب کشور نیز با اشاره به اینکه آمار رسمی تعداد دختران و پسران ازدواج کرده زیر ١٨سال از سوی مسوولان دولتی اعلام نمیشود، تاکید میکند: آموزشوپرورش به این نتیجه رسیده است که نباید جلوی ازدواج افراد زیر ١٨سال را بگیرد و در جلساتی که با مدیران مدارس برگزار میشود به آنها توصیه میکند که اجازه بدهید دانشآموزان ازدواج کنند و با مانعتراشی کار را برای آنها سخت نکنید. اما معتقدند که نباید درسشان هم رها شود. با این وجود اما هنوز راهکار مناسبی برای در کنار هم گذاشتن این دو موضوع نیندیشیدهاند.
وی در ادامه خاطرنشان میکند: تحصیلات از راه دور برای این افراد آسیبها و مشکلاتی در بر دارد که اکثر اوقات به همین دلیل خانوادهها اجازه ادامه درس خواندن به دانشآموز را پس از ازدواج نمیدهند و این خود بزرگترین مشکلی است که هنوز با راهکار بهتری آن را برطرف نکردهاند.«نصرالله ترابی»، عضو سابق کمیسیون اجتماعی مجلس نیز در تحلیل خود از ازدواج کودکان زیر ١٨سال میگوید: «درخصوص ازدواج کودکان بین ٩ تا ١٨سال یک بحث شرعی داریم و یک بحث قانونی. ممکن است کسی در ١٥سالگی هم بالغ نباشد و اما کسی در ١٠سالگی به بلوغ برسد و بر این اساس شرایط شرعی ازدواج را دارد. اما به دلیل وضعیت جامعه و مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد، ازدواج در سنین پایین عوارض زیادی به همراه دارد.»
وی معتقد است اکثر کسانی که در سنین پایین ازدواج میکنند، از طبقات فقیر و محروم جامعه هستند. در این زمینه میتوان به نمونههای متعددی اشاره کرد که به دلیل همین فقر، مردی که سن بالایی دارد و متمول است، دختری در سن فرزندش را صیغه میکند و به نوعی با این اقدام حرمسرایی برای خود ایجاد میکند یا اینها معضلاتی است که حتی اگر درصد زیادی از مردم جامعه را هم شامل نشود، اما به هر حال آسیبهایی اجتماعیای است که هنوز هم راهکار مناسبی برای آن در نظر گرفته نشده است.
ترابی در ادامه میافزاید، مساله قانون که برای ازدواج مشخص است و هر خلاف عهدی در این زمینه برای این افراد به وجود بیاید، میتوانند به صورت قانونی پیگیری کنند. در سایر مسایل هم برای ازدواج کودکان زیر ١٨سال توانایی جسمی مطرح است که در مناطق مختلف کشور این موضوع متفاوت است.
قانون با افرادی که در قالب «صیغه» به نوعی از دختران جوان سوءاستفاده میکنند، چگونه برخورد میکند؟ آیا امکان اینکه این افراد شناسایی شوند وجود دارد، آن هم زمانی که هیچ سندی موجود نیست که دولت بتواند از آن دختر حمایت کند؟ وی در پاسخ به این سوال میگوید: قانون در این زمینه مشخص است و عنوان میکند که عقد ازدواج باید به صورت رسمی ثبت شود. اما اینکه عدهای تخلف میکنند، در همه جای دنیا وجود دارد. زمانی که نمیتوان جلو تخلف این افراد را گرفت و بسیاری از دستگاههای اجرایی هم متوجه این تخلف نمیشوند، فرد باید شکایت کند و در واقع مکانیسمی باید صورت گیرد که از این دختران حمایت شود و جلو این تخلفها گرفته شود و احقاق حق توسط دستگاه قضایی صورت گیرد.
این عضو سابق کمیسیون اجتماعی با اشاره به اینکه این رنجی پنهان است که وجود دارد، عنوان میکند کسانی که به دلیل مشکلات مالی تن به چنین ازدواجها یا صیغههایی میدهند، اکثرا به سراغ مکانیسمهای قانونی نمیروند.در کشورهای مختلف قوانین متفاوتی در خصوص ثبت نشدن ازدواج و پایمال شدن حقوق زن وجود دارد. این را ترابی میگوید و خاطرنشان میکند: مثلا در کشورهای جهان سوم دلایل فرهنگی و اقتصادی باعث رخ دادن زیاد این اتفاق میشود. اما در بسیاری از کشورهای دنیا اینگونه نیست که فردی به دلیل فقر و دریافت مبلغی پول، دختر خود را به ازدواج کسی دربیاورد که همسن پدر اوست فقط برای اینکه از دست هزینههای یک فرزند خود هم که شده نجات پیدا کند.وی تاکید میکند در سایر نقاط دنیا حمایتهای اجتماعی قویتری هنگام بروز چنین مشکلاتی وجود دارد. بر این اساس آنها به این نتیجه رسیدهاند که فاصله طبقاتی در جامعه، حتی سیستم حکومتی آنها را تهدید میکند و به همین دلیل سیستمهای تامین اجتماعی و درمانی خود را قوی کردهاند. بنابراین اگر پدری با مشکل فقر هم مواجه شود، لزومی نمیبیند که دختر خود را به اجبار و به دلیل مسایل مالی به عقد کسی دربیاورد که هیچ رضایتی از سوی دختر وجود ندارد زیرا دولت و سازمانهای تامین اجتماعیشان به اندازه کافی از آنها حمایت میکنند که دست به چنین اقدامی نزنند. اما در کشور ما حمایتهای اجتماعی محدود است و مهار ریشههای فرهنگی این چالش، چندان ساده نیست.وی با بیان اینکه یک زمانی در کشور ما در نسل پدرانمان ازدواج در سنین بسیار پایین مثلا در ٩ و ١٠سالگی بسیار رواج داشت، اما اکنون این مساله بسیار کمرنگ شده، میافزاید: «دلیلش این است که اکنون این فرهنگ رواج یافته که نباید کودک را در این سن به عقد کسی دربیاورند.» این نماینده سابق مجلس معتقد است در مورد مشکل اقتصادی هم همینطور است. چنانچه حمایتهای اجتماعی در کشور ما بهگونهای بود که خانوادههای کمدرآمد اقتصادی میتوانستند بدون دغدغه فقر و مجبور کردن فرزندانشان به ازدواج زیر ١٨سال، خود را به لحاظ اقتصادی تامین کنند، از نظر فرهنگی هم سطح بالاتری پیدا کرده و آن را به جامعه منتقل میکردند. در واقع مهمترین مساله را مشکلات اقتصادی میداند و میگوید چرا در خانوادههای مرفه و حتی متوسط چنین اتفاقاتی رخ نمیدهد و کسی فرزندش را مجبور به ازدواج در سنین پایین نمیکند؟
خانوادههایی هم در نقاط مختلف کشور هستند که مشکل فقر و اقتصادی ندارند اما دختران خود را در سنین پایین ناچار به ازدواج اجباری میکنند و دلایل فرهنگی و تفکراتی خانوادهها در این زمینه دخیل است.در واقع ترابی آنجا که فرهنگ رشد کرده، ریشه این موضوع را اقتصادی میداند و آنجا که فرهنگ رشد نکرده ریشه را هم فرهنگی و هم اقتصادی عنوان میکند.با وجود این نظرات و عقاید مختلف از مدیر دبیرستانهای دخترانه در تهران و شهری دیگر گرفته تا پزشک زنان و نماینده مجلس که چندین سال در کمیسیون اجتماعی با این مسایل مواجه بودهاند و با وجود اینکه ازدواج کودکان زیر ١٨سال سالهاست کاهش یافته، اما هنوز تعداد زیادی بهخصوص در شهرهای کوچک و روستاها آن را تحقق میبخشند. این موضوع همچنان پرآسیب و دارای عوارض و مشکلات مختلف بهخصوص در جامعه فعلی است. ابعاد این موضوع از زوایای مختلف توسط کارشناسان حوزههای مختلف روانشناسی و خانواده و حقوق باید بررسی شوند تا میزان آسیبهای آن به حداقل برسد. به هر حال به دلایل مختلف و از همه مهمتر مسایل فرهنگی نمیتوان جلو تفکرات مختلف از سیستم آموزشوپرورشی که خود مشوق ازدواج کودکان است که البته این امر مغایر با کنوانسیون جهانی حمایت از حقوق کودکان است، تا مردمی با فرهنگها و آداب و رسوم و ذهنیات متفاوت در نقاط مختلف کشور را گرفت. فاطمه بيكپور: روزنامه شرق 02 آذر
آخرین دیدگاهها