فرستنده:علی یاربازوتبریزی Ali Yarbazotabrizi
درحالی که جهان به سمت گسترش مرزهـای دانـش مکتـوب حرکـت مـیکنـد، جامعـه آموزشی ایران به سمت شفاهی شدن خیز برداشته است. درک این پدیـده نیـازی بـه اثبـات و اقناع ندارد؛ بسیار ساده و سریع، در چند بازدید و مطالعه میدانی بـه دسـت مـیآیـد. معلـمهـا شفاهی میاندیشند، دانش آموزان همینطور، دانشجویان هرچند کمتـر امـا عمومـا چنـین انـد و استادان دانشگاهها به مدد اجبار امتیاز و ارتقا از وضعیت بهتری برخوردارند اگرچه عمومیـت ندارد.
سالها پیش که پژوهشگران درباره کاهش کتابخوانی نسل جوان هشدار میدادند، باید بـه این فکر میکردیم که یکی از تبعات کاهش کتابخوانی، شفاهی شـدن جامعـه «کتـاب نخـوان» است. امروز اما، آثار این رشد منفی را در میان نسل جوان به خوبی مشاهده مـیکنـیم.
برخـی معتقدند اگر مردم کتاب نمیخوانند اشکالی ایجاد نمیکند زیرا به جای آن فیلم میبیننـد یـا بـه مطالعه آثار ادبی در رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی میپردازند. اما امروزه نـاتوانی و بیعلاقگی عموم مردم به استفاده از نوشتن، به وضوح مشاهده میشود. آنان ترجیح میدهنـد حرف بزنند و خواسته های خود را شفاهی بیان کنند. وقتی درخواست میشود کـه انتقادهـا و پیشنهادهای خود را بگویید حرفهای زیادی برای گفتن دارند اما وقتی قرار مـیشـود همـین حرفها را مکتوب کنند هیچکس چیزی نمینویسد.
برخی صاحبنظران میگویند پیامکهای ردوبدل شده در شبکه هـای اجتمـاعی از جـنس «نوشتن» است و اگر قرار است میزان نوشتار مردم بررسی شود، باید این مـوارد هـم محاسـبه شود. بله، درست است که میزان نگاشته های پیامکی ردوبدل شده در شبکه های مجازی، به طرز حیرت آوری بالا رفته است اما اکثر این پیامکها اصالت ندارند و به شیوه برداروبچسبان مورد استفاده قرار گرفته اند. ممکن است مطالعه این نوشته ها با توجه به چرخـه تکرارشـان، فوایـد متعددی داشته باشد و اطلاعاتی درباره ذائقه فکری مردم ایران بدهد اما چـون اصـالت نـدارد قابلیت بررسی به عنوان «نمونه نوشـتاری» نـدارد. بر اسـاس اعـلام رسـمی، در نـوروز 1394، ایرانیان نوزده میلیارد پیامک ارسال کرده اند. به نظـر شـما چنددرصـد ایـن پیامـکهـا اصـالت نوشتاری داشته اند؟ یک درصد؟ دودرصد؟ یا…
سرعت یافتن رشد مهارت صحبت کردن در مقایسه با مهارت نوشتن تحصـیلکردگـان، و درنتیجه عقب ماندن تواناییهای نوشتاری آنان که منجر به شفاهی شـدن ایشـان شـده یکـی از معضلات «کتاب نخواندن» است. تداوم این اتفاق در سالهای متمادی، جامعه علمـی ایـران را در برابر این حقیقت قرار داده که جریان تولید علم بـه عنـوان یکـی از شاخصـه هـای اصـلی جایگاه علمی کشور در سطح بین المللی، تحت الشعاع کتاب نخوانی تحصیلکردگـان، جریـانی نزولی طی میکند. این در حالی است که مکتوب کردن اندیشه، از دیرباز جایگاه والایـی نـزد مسلمانان داشته و همواره موردتوجه ایشان بوده است.
یکـی از اصـول حاکم بر مبانی ارزشی دانش، تعاملی بودن آن است. تعامل میان دانشوران وقتی اتفاق می افتـد که دانش مکتوب، تولید شده باشد؛ زیرا جهان نـوین امـروز، دانـش مکتـوب را بـه رسـمیت میشناسد.
چندی پیش در دبیرستانهای شهر تهران، آزمون چهارمهـارتی برگـزار کـردیم. در همـان زمان اجرای آزمون، مهارت صحبت کردن دانش آموزان کاملاً مشهود و چشمگیر بود. بسیاری از آنان به راحتی و بدون هیچ بازدارنده روحی و روانی، قادر بودند پیرامون موضوعی خـاص سخن بگویند، درصورت لزوم استدلال کننـد و به استنتاج و جمعبندی افکـار خـود بپردازنـد. به جز تواناییهای کلامی آنان، نکته قابل تأمـل در ارائه ایشان، کم توجهی بـه چـارچوبهـای ارائه شده در سؤالهـا بـود. شـماری از ایشـان پایبندی به مرزهای تعیین شده را برنمی تافتند و تمایل داشتند با توجه به کلیدواژه هـای اصـلی، امـــا خـــارج از محـــدوده مشـــخص شـــده دست و پاگیر، سخن بگوینـد.
بـه عبـارت دیگـر قدرت بیان این دانش آموزان که در پایـان دوره نوجوانی و آستانه جوانی قرار داشتند، برخاسته از تهور و جسارت در سخن بود؛ بیشـتر آنـان، مصداق «زبان آوری» بودند تا «دانش آوری». رشد مهارتهای شفاهی قابل تشویق است اما باید در هفت سال آغـاز زنـدگی کـودک از طریق خـانواده، محـیط اطـراف و رسـانه هـای جمعی، هدایت میشده که خوشـبختانه چنـین شده و آگاهیهـای اجتمـاعی و خـانوادگی در عصر حاضر این وظیفه را به عهده گرفته است. ما خوشحالیم کـه توانـایی سـخن گفـتن نسـل جوان به حد مطلوبی رسیده امـا شـفاهی شـدن این نسل در دوره نوجوانی، اگر همراه با رشـد نوشتاری ایشان نباشد، منجر به شـفاهی مانـدن آنــان در آینــده خواهــد شــد.
در مــدارس و دانشگاه ها، جز آنکه انتظار داریم بچه ها قواعد گفتگو را فرابگیرند، انتظار داریـم بـا اصول و مبانی نوشتن صحیح آشنا شـوند و در مراحــل پیشــرفته، مهــارت لازم بــرای تولیــد متنهای علمی و ادبی را بیاموزند. معلــمهــایی کــه شــفاهی مــی اندیشــند، دانـش آمـوزان شـفاهی تربیـت مـیکننـد. اگـر آموزش معلمان را به خصوص در مقطع ابتدایی که اکنون نسبت به سـایر مقـاطع در وضـعیت نامطلوبتری است، جدی بگیـریم، مـیتـوانیم امیــدوار باشــیم کــه وضـعیت شــفاهی شــدن کودکان امروز و جوانان فردا را سامان داده ایـم. بااستفاده از روشهای تشویقی، به معلمان هـم «نوشــتن» بیــاموزیم تــا بتواننــد در چرخــه «یــادگیری ـ یــاددهی»، بیاموزنــد و درســت آموزش دهند.
آخرین دیدگاهها