فرستنده: وحید ترابی Wahid Torabi
هشت و نیم درصد از ۱۶۰ هزار تماس مرتبط با سازمان بهزیستی مرتبط با مسئلهی کودک آزاری است. این سخنی است که حبیب الله مسعودی فرد، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی و متخصص پزشکی اجتماعی در مصاحبهای در آبان ماه سال جاری با سلامت نیوز میگوید. آماری که با توجه به نهان بودن پدیدهی کودک در آزاری در ایران و همچنین عدم خواست خانوادههای ایرانی در ارائهی گزارش مربوط به کودک آزاریها چه در خانه و چه در محیطهای عمومی بسیار بیش از اینها برآورد میشود. ۵ سال پیش خبر آنلاین در گزارشی از روزانه ۲۰ مورد گزارش کودک آزاری در ایران خبر داده بود و با ارائهی آماری معادل بیش از ۷۴۰۰ مورد در سال ۸۹ در پایان این چنین نتیجه گیری کرده بود که “جامعه، به شکل افسار گسیختهای از کودکان خود انتقام میگیرد. کودکانی که ندانسته پا به جامعهای خشن گذاشتهاند که تمامی دق دل ناشی از مشکلات اقتصادی، عاطفی و اجتماعیاش را بر سر آنها خالی میکند”.
دکتر سعید مدنی (جامعه شناس و جرم شناس) و مجتبی بیات (دانش آموخته جامعه شناسی) در مقالهای با عنوان “فقر و کودک آزاری در ایران” که در شمارهی ۳۵ فصلنامهی علمی پژوهشی رفاه اجتماعی منتشر شده، تعریفی را برای مسئلهی کودک آزاری ارائه دادهاند: “هرگونه آسیب جسمی یا روانی، سوءاستفادهی جنسی یا بهره کشی و عدم رسیدگی به نیازهای اساسی افراد زیر ۱۸ سال توسط دیگر افراد و به صورتی که غیرتصادفی نباشد، کودک آزاری تلقی میشود”.
همچنین در این پژوهش نگاه دیگری به این مسئله را با عنوان “بدرفتاری با کودک” ذکر کردهاند که عبارت است از: سوء رفتار جسمی با کودک، سوء رفتار جنسی با کودک و مسامحه در مورد کودک. بدرفتاری با کودک یک اصطلاح کلی است که بیشتر روانپزشکان کودک از آن استفاده میکنند.
ایشان همچنین به نقل از سازمان بهداشت جهانی کودک آزاری را چنین تعریف میکنند: “آسیب یا تهدید سلامت جسم و روان و یا سعادت و رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افرادی که نسبت به او مسئول هستند”.
اما این کودک آزاریها در دو حوزه رخ میدهند. حوزهی خصوصی، شخصی و درون خانوادهها و حوزهی عمومی؛ حوزهای که متعلق به هیچ فرد خاصی نیست بلکه مورد استفاده توسط عموم است. از معابر و مکانهای عمومی از قبیل پارکها و بوستانها و مکانهای ورزشی و فرهنگی و تفریحی و غیره گرفته تا مدارس و ادارات به عنوان اماکن عمومی تعریف میشوند. اماکنی که گاه کودک آزاریهای علنی در آنها اتفاق میافتد و بدون رسیدگی و برخورد میماند و گاه حتی به آن از سوی مراجع ذی صلاح و بدنهی جامعه توجهی نیز نمیشود. زمانی نه چندان دور در تصویر هر روزه شهر، تنبیه بدنی کودکان از سوی والدین، بزرگسالان، و کلاً هر غیر کودکی وجود داشت و امری پنهان و مخفی نبود. چوب استاد از مهر پدر بهتر بود و حتی در مدارس، چوب معلم گل بود و هرکه آن را نخورد خُل! امری که هنوز هم به راحتی میتوان نشان از آن گرفت. گرچه امروز حساسیت نسبت به این مسائل بالا رفته و سیستم حقوقی نیز موانع و مجازاتهایی را برای آنها در نظرگرفته است، اما همچنان میشود چنین رفتارهایی را در مدارس ایران، این بار شاید دورتر از مرکز و در شهرستانها سراغ گرفت.
اما دلیل موارد کودک آزاری و هشدارها چیست؟ بنابر پژوهش پیشتر گفته از دکتر مدنی و آقای بیات، “هرچه مشکلات اقتصادی بیشتر باشد، احتمال کودک آزاری بیشتر است”. در واقع این شاه بیت اکثر پژوهشهایی است که در این زمینه انجام شده است. در پژوهش پیشتر یاد شده، و پس از پی جویی رابطهی میان فقر و مشکلات اجتماعی و کودک آزاری، چهار مولفه معرفی شده که میتواند زمینهی آزار کودکان را فراهم آورد. میزان درآمد خانوار، نوع منزل مسکونی خانواده به صورتی که فضای آن برای کودک محدود و یا باز باشد، منطقهی محل سکونت خانواده (بالای شهر، پایین شهر) که به حوزهی عمومی اشاره دارد. یعنی محل زندگی کودک در منطقهای به لحاظ اقتصادی و فرهنگی فقیر که در آن جرم و جنایت و مسائل ناسالم بسیار رخ میدهد، بسیار بیشتر بر احتمال آزار کودک (چه جسمی از قبیل کتک خوردنها در خیابان و چه امکان آزار جنسی) موثر است و در آخر، اشتغال کودکان. و این آخری نیز کاملاً متعلق به حوزهی عمومی است. کودکانی که در هنگامه بازار کار و رخ به رخی با جامعهی بزرگسالان، توانایی حمایت از خود در برابر مخاطرات و تهدیدهای محیطی را ندارند و بسیار آسیب پذیر هستند. این کودکان کار، میتوانند از کوچه پس کوچههای مناطق فقر زدهی شهرهای ایران آمده باشند و یا از بلادی دیگر. اما به حکم کودکی و مواجه با مسئلهی کار، در دنیای کودکیشان با مسائل بزرگترها مواجه میشوند و امکان دفاع از خود را هم ندارند.
علاوه بر اینها مسائلی به مانند شیوع مواد مخدر و اعتیاد نیز بر افزایش کودک آزاری درون و بیرون خانهها تاثیر دارد.
البته تاکید بر مسائل اقتصادی نافی تاثیر فقر فرهنگی بر افزایش کودک آزاری در جامعهی ایران نیست. موارد بسیاری از کودک آزاری در خانوادههای طبقهی متوسط و با درآمد کافی نیز گزارش شده است. اما اولاً (حداقل در ایران) بنا بر آمارها، کفه ترازو به سمت اولویت فقر در افزایش این معضل میچربد و ثانیاً با وجود اینکه فقر تنها متغیر توضیح دهندهی مسئلهی آزار کودکان نیست، اما یکی از اصلیترین عوامل زمینه ساز آن محسوب میگردد.
در این کودک آزاریها و بنا بر اعلام رسمی معاون اجتماعی سازمان بهزیستی، مستند به گزارشهای داده شده به ۱۲۳ (اورژانس اجتماعی) در مصاحبهای که پیشتر گفته شد، ۹۸ درصد آزارها جسمی بوده و دو درصد به آزارهای جنسی کودکان اختصاص داشته است. البته باز ذکر این نکته ضروری است که آزارهای جنسی واقعیتهای پنهان و سیاه هستند که به طور معمول و بنا به دلایل فرهنگی توسط خانوادهها اعلام نمیشوند. مسائلی از قبیل غیرت، شرم و حیا، آبروی خانواده و به مانند اینها موجب میشود که بسیاری از آزارهای جنسی (برای هر دو جنس دختر و پسر) به اورژانس اجتماعی اعلام نشود. اما گاه آمارهایی از سوی مراجع و مقامات ذی صلاح کشور اعلام میشود که خود توضیح دهندهی وضعیت وخیم موجود است.
و ایضاً گاه مواردی علنی میشود که هر ناظری را به شگفتی وا میدارد و با گذشت زمان و خواست برخی از نزدیکان به حاکمیت، هنوز هم به آن رسیدگی نمیشود. مسئلهی سعید طوسی، قاری معروف قرآن را شاید بتوان یک نمونه از آن بر شمرد. کودکانی که در سنین پایین مدعیاند که به ایشان تعرض جنسی شده و در بزرگسالی هنوز هم با تعریف آن خاطرات، مکدر و معذب میشوند. به این مسئله باید اضافه کرد رنجِ کشیدنِ این بار رنج روانی را در تمام طول این سالها!
نکتهی دیگر اینجاست که در این تقسیم بندی به هیچ وجه به کودک آزاریهای “روحی” و یا کودک آزاریهای “آموزشی” اشاره نمیگردد. دو موردی که بالاخص در سیستم آموزشی ایران و همچنین محیطهای اجتماعی حضوری بدون انکار دارند. کودکان که مورد “تحقیر”، “توهین” و کلمات زنندهی غیر انسانی (بدون ضرب و شتم یا برخورد جسمی) قرار میگیرند و به لحاظ “روحی” آزار میشوند، به هیچ وجه در آمارهای رسمی مطرح شده، ذکر نشدهاند. همچنین کودکانی که به لحاظ “آموزشی” آزار میشوند نیز انگار در آمارها مورد حساب قرار نمیگیرند! کودکان “محروم از آموزش” و کودکانی که مغز آنان با انبوه مطالب آموزشی بمباران میشود و دیگر جایی برای کودکیشان نمیماند نیز در واقع مورد آزار قرار میگیرند. اما در ایران حداقل برای این دو نوع آزار کودکان هیچ محلی از اعراب وجود ندارد و انگار نه انگار که چنین نوعی از آزار کودکان نیز وجود دارد!
دکتر انوشیروان محسنی بندپی، رئیس سازمان بهزیستی کل کشور در گفتگو با روزنامهی جام جم در آبان ماه سال جاری از پذیرش ۷۰۰۰ هزار کودک در سطح کشور، ۴۴۰۰ کودک در استانها و ۲۶۰۰ نفر از آنها در تهران خبر داده است.
البته این آمار در قیاس با آمارهای پیش گفته، نشان از این دارد که در بسیاری از موارد کودک آزاری، سعی بر این شده است که مسئله در همان فضا، حل و فصل شود. نسبت موارد گزارش شدهی کودک آزاری با کودکان تحت سرپرستی بهزیستی نشان میدهد که تنها کودکان آزار شده در حادترین موارد به بهزیستی منتقل میشوند و الباقی دوباره به همان محیطهایی عودت داده میشوند که در آنها آزار شدهاند و یا با حضور در آن محیطها امکان دفاع از خود را نداشتهاند.
مهرماه سال جاری نیز عضو شورای علمی سلامت روان پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی در نشستی که به مناسبت هفتهی کودک برگزار شد گفت که: “سال قبل نزدیک به ۸۰۰۰ کودک آزاری در ایران ثبت شده است. این آمار قطعاً واقعی نیست چون مواردی گزارش شده است و نمایشگر قله کوه یخ، چرا که ما بسیاری از انواع آزار و خشونت را نمیشناسیم یا عمل به آنها را جزو سنتها همچو تربیت کودک محسوب میکنیم”.
و باز همان مسئلهی پیشین. عدم وجود آمار دقیق و همچنین عدم شناخت دقیق آنچه به واقع آزار کودکان قلمداد میشود.
در سال ۱۳۸۶ نمایندهی یونیسف در ایران با اشاره به مطالعات محدود صورت گرفته در ایران در مورد کودک آزاری و خشونت علیه کودکان، گزارش داد که طبق تحقیقات منطقهای و محدودی که با کمک وزارت بهداشت در مورد کودک آزاری صورت گرفت، ۳۱ درصد کودکان یک تا سه سال، ۲۱ درصد کودکان ۶ تا ۱۰ سال و ۹ درصد کودکان ۱۲ تا ۱۸ سال مورد آزار و خشونت قرار میگیرند.
همچنین بیش از ۲۰ درصد کودکان ۶ تا ۱۱ ساله هنوز در مدارس تنبیه میشوند.
بر اساس تحقیقی دیگر که با همکاری وزارت بهداشت و یونیسف دربارهی کودک آزاری در ایران صورت گرفته است، حدود ۲۰ درصد از کودکان ۶ تا ۱۱ ساله و بیش از ۹ درصد نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال، تنبیه بدنی میشوند.
اینها آمارهایی هستند که نگین شهمیرزادی، در اردیبهشت ماه سال جاری در گزارش خود در سایت بی بی سی فارسی ذکر میکند. وی در این گزارش خود با عنوان “آمار کودک آزاری در ایران از چه حکایت میکند؟” ادامه میدهد که “بر اساس تحقیقی دیگر که با همکاری وزارت بهداشت و یونیسف دربارهی کودک آزاری در ایران صورت گرفته است، حدود ۲۰ درصد از کودکان ۶ تا ۱۱ ساله و بیش از ۹ درصد نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال، تنبیه بدنی میشوند”.
فراموش نباید کرد تا سال ۱۳۸۱ مسئلهی کودک آزاری در ایران جرم خصوصی تلقی میشد و پس از آن و به موجب طرحی ۱۲ مادهای که به پیشنهاد انجمن حمایت از حقوق کودکان به مجلس ارائه شد و با پیگیری کمیسیون بهداشت مجلس تصویب شد، “کودک آزاری” از مصادیق جرایم عمومی قرارگرفت.
در سال ۱۳۹۳، شیوا دولت آبادی، رئیس انجمن حمایت از حقوق کودکان در مصاحبهای با خبرگزاری ایسنا گفت که “۳۲ درصد دختران راهنمایی و دبیرستان تجربهی کودک آزاری جنسی داشتهاند و به طور کل تاکنون نیمی از جمعیت دختران تجربهی آزار جنسی را داشتهاند که در مکانهایی مانند پل هوایی، اتوبوس و به طور کل در فضاهای بیدفاع شهری اغلب توسط یک مرد غریبه صورت گرفته است”. همچنین وی از کودک آزاریهایی در فضاهایی مانند مهدکودک و مدرسه خبر میدهد که به دلیل نبود نظارت عمومی افشا نشده و با آنها برخورد نمیشود. و این بخشی بسیار کوچکی از کوه یخی است که وجود دارد و جان جامعهی ما را چونان خوره میجود.
نکتهی دیگری که ما را باید بر آن بدارد که به آمارهای رسمی با دیدهی شک و تردید نگاه کنیم، مسئلهی تلقی رسمی حکومت و تفاوت آن با نرمهای جهانی است. بنا بر آموزههای شرعی، بلوغ جنسی پایان کودکی تلقی میگردد و بنابراین فردی به لحاظ جنسی بلوغ یافته (هرچند زیر ۱۸ سال)، دیگر کودک محسوب نمیشود که آزار وی بخواهد ذیل مسئلهی آزار کودکان مطرح شود.
کودکانی که بنا بر تعریف جهانی کودکاند و بنا بر فهم قانون گذاران و عرف جامعه در ایران خیر. بهمن کشاورز، وکیل باسابقه در ارتباط با این دوگانگی در مبنا در گفتگویی گفته است: “در بعد فرهنگی وقتی در قانون مدنی و قانون مجازات اسلامی گفته شده است که تنبیه اطفال در حد متعارف مجاز است، لاجرم چون معیار متعارف بودن و عرف بدوا خودمان هستیم و بعد از ارتکاب عمل معیار سنجش عرف قاضی خواهد بود، این امر سلیقهای میشود. ممکن است افرادی در برخی فرهنگهای محلی به خودشان اجازه دهند که تعرض شدیدی به کودکانشان بکنند با این عنوان که ما قصد تنبیه کودک را داریم. در قدم اول باید این موضوع را حل کرد”.
ولی با وجود همین اعداد و ارقام، با وجود هشدارها و اعلامهای هرازگاهی مسئولان در کشور، مسئلهی آزارهای کودکان پنهان بوده، در بسیاری از مناطق کشور هنوز عادی تلقی میشود. و اگر هم اعدادی اعلام میشود، با یک حساب و کتاب سادهی عددی میتوان دریافت که واقعیت بسیار بیش از آن چیزی است که توسط مقامات رسمی کشور اعلام میشود. عددی که باز آمار کاملی را در خود ندارد. موارد خشونتهای روحی و انواع دیگر خشونتها که در کشورهای پیشرفتهی جهان مورد بررسی قرار میگیرد، در ایران مسئله تلقی نمیشود و وقتی مسئله تلقی نشود، در آمارها هم نمیآید.
لحن هشدار گونهی مقامات رسمی در این خصوص، روایتگر یک فاجعهی تمام عیار در این زمینه است. شاید این جمله کلیشه به نظر برسد، اما کودکان ما به واقع آینده سازان جامعهی ما هستند. جامعهای که کودکانش بار رنجها و آزارهای فراوانی را بر دوش میکشد، فردایی روشن را نمیتواند برای خود تصور کند. باید کاری کرد! تا حداقل امروز دیر نشده!۱۳۹۵/۱۰/۱۵
آخرین دیدگاهها