رویکردی که این بار نیز به رسم عادت، همگان انتظار تکرارش را داشتند، غافل از آنکه انتشار این خبر از دید رئیس سازمان بهزیستی، بهترین مجال برای طرح برنامه تحولی ایشان برای سازمان بهزیستی به شمار میآید؛ برنامهای عجیب که با استدلالی عجیبتر در دستور کار قرار گرفته و ظاهرا مقدمات اجرای آن نیز فراهم آمده است.
این را میشود از سخنان انوشیروان محسنی بندپی، رئیس سازمان بهزیستی کشور دریافت که در واکنش به انتشار خبر شکستن استخوان ترقوه پسر سه ساله در مهد کودک گفت: «مهمترین وظیفه سازمان بهزیستی کشور «نظارت» است. این مربی صلاحیت نداشته، غیر قانونی و بدون بیمه و قرارداد رسمی در این مهد فعالیت میکرده و خطایی را مرتکب شده که قطعا با مهدکودک و فرد برخورد خواهد شد، زیرا این وظیفه ماست.»
وی پس از ایراد این مقدمه، از طرح واگذاری مهم ترین وظیفه سازمانش به پیمانکاران پرده برداشت و گفت: «از سال آینده، نظارت در سازمان بهزیستی به علت کمبود نیرو در این سازمان «برون سپاری» خواهد شد. طی این برون سپاریها افراد دانشگاهی، متعهد و تأیید شده مسئولیت نظارت را بر عهده خواهند گرفت و به این ترتیب شاهد افزایش کیفیت نظارتها خواهیم بود.»
بدین ترتیب مشخص میشود، مسئولان سازمان بهزیستی از مدت ها پیشتر مقدمات واگذاری وظیفه «نظارت»ی خود را فراهم و حتی زمان این اقدام و شروط لازم برای پیمانکاران را نیز تعیین نمودهاند. با این رویکرد که در سایه این اقدام، نظارت بر امثال مهدهای کودک تشدید شده و دیگر شاهد حوادثی مانند ضرب و شتم دردناک کودکان نباشیم. توجیه این اقدام نیز در عجیب بودن دست کمی از خود آن ندارد، چون می بینیم «کمبود نیرو» عامل چنین تصمیمی معرفی شده است.
این در حالی است که میدانیم “وظیفه نظارتی” از جمله شئون حاکمیتی است و اصلا قابل واگذاری نیست. چه قرار به واگذاری به افراد دانشگاهی و متعهد باشد و چه هر پیمانکار دیگری، با هر ویژگی های دیگری؛ بنابراین، جا دارد از مسئولان سازمان بهزیستی بپرسیم، چگونه چنین تصمیم تعجب برانگیزی برای واگذاری نظارت به غیر گرفتهاند؟
این اشکال زمانی مهم تر جلوه میکند که بدانیم با واگذاری وظیفه نظارتی (به فرض امکان)، سازمان بهزیستی هم تصدی گری خود را به بخش خصوصی واگذار کرده و هم تولی گری خود در امور و ماموریت هایش را. با این حساب چه نیازی به وجود چنین سازمانی هست؟ آیا واگذاری نظارت -که رئیس سازمان آن را مهم ترین وظیفه مجموعه تحت امر خود میخواند ـ به معنای پایان یافتن مأموریت های سازمان دولتی بهزیستی نیست؟
آیا نمیتوان چنین کاری را سرآغاز انحلال این سازمان خواند و اعلام برنامه واگذاری شئون حاکمیتی بهزیستی را به اعلام انحلال این سازمان تعبیر نمود؟ آیا مسئولان بهزیستی از خود پرسیدهاند که اگر میتوان نظارت را واگذار نمود، چرا دیگر سازمان ها، نهادها و حتی وزارتخانهها چنین اقدامی را در دستور کار قرار ندادهاند و همچنان متولی امور محوله به خود هستند؟!
آخرین دیدگاهها