دریافت از : حسین کفایت حقیقی
دختر بچه سه ساله قلعه گنجی که چندی قبل بر اثر نیش عقرب و درمان دیر هنگام دچار شوک ناشی از سم و مرگ مغزی شده بود روز گذشته با وجود تلاش تیمهای پزشکی جان خود را از دست داد و کمی آن سوتر از مکانی که زهر عقرب وارد بدنش شده بود برای همیشه به خواب فرو رفت سرنوشتی که امکان تکرارش برای فاطمه های دیگر نیز وجود دارد.
سرانجام داستان زندگی فاطمه دختر بچه سه ساله قلعه گنجی به پایان خود رسید روز گذشته پدر فاطمه که دخترش بعد دلیل نیش عقرب و دیر رسیدن امکانات پزشکی دچار مرگ مغزی شده بود نسبت به جداسازی دستگاههای از فرزندش رضایت داد و فاطمه برای همیشه چشمهای خود را به روی دنیا بست.
خانواده فاطمه که از اقشار محروم و روستانشین جنوب کرمان هستند چند شب قبل که در دمای 50 درجه ای جنوب کرمان و زیر کولر آبی نمی توانستند شب را در خانه نیمی کپری و نیمی خشتی شان سپری کنند تصمیم گرفتند برای رهایی از گرمای هوا در حیات خانه شب را سپری کنند اما در هوای گرم و شرجی جنوب کرمان هر چند شب هنگام همگی سر بر بالین می گذارند اما به خصوص در مناطق روستایی حشرات گزنده از جمله رتیل، عقرب و حتی مارهای سمی شب گردی خود را آغاز می کنند.
در این میان جای نیش یکی از این عقربها بر روی بدن فاطمه کوچک نقش بست و کودک گریه کنان نیمه های شب از خواب بیدار شد.
پدر و مادر که با مشاهده عقرب بر روی گردن فاطمه از عقرب گزیدگی فرزندشان مطلع شدند ابتدا سعی کردند جای نیش را بیابند اما جای نیش عقربهای کرار کمتر نمایان می شود و اما زهر آنها به سرعت در بدن اثر می گذارد.
پدر فاطمه در نیمه های شب با کمک اهالی روستا فاطمه را به چند مرکز درمانی می رساند اما به گفته وی هیچ یک از درمانگاهها در را به روی کودک عقرب گزیده که جانش در معرض خطر قرار داشت باز نمی کنند و در نهایت با بالا رفتن پدر از دیوار یکی از درمانگاهها و اصرارش بیمار پذیرش می شود.
در نهایت بیمار با آمبولانس و با حضور پرستار به بیمارستان کهنوج اعزام شد اما در راه فاطمه دچار شک ناشی از سم می شود و به گفته پزشکان در بین راه کما را تجربه می کند.
در نهایت فاطمه همان شب به بیمارستان می رسد اما پزشکان با وجود بستری فاطمه درصد اندکی را برای بهبود بیمار قائل می شوند و این امر به هیچ وجه مورد قبول مادر این دختر سه ساله قرار نمی گیرد.
امکاناتی که در ابتدا در اختیار فاطمه و خانواده اش قرار می گیرد بسیار اندک است دستگاه تنفس دستی که مادر فاطمه از نیمه شب تا صبح با آن به فرزندش تنفس می دهد و اعتقاد دارد چون قلبش می زند می تواند با این دستگاه فاطمه را زنده نگه دارد.
انتظار دردناک مادر فاطمه ادامه می یابد تا خبرنگار مهر وارد داستان می شود و وضعیت موجود را در رسانه ها شرح می دهد انعکاس خبری در خبرگزاری مهر تحت عنوان “نمایان شدن محرومیت جنوب کرمان/ فاطمه سه ساله در انتظار پادزهر عقرب دچار مرگ مغزی شد” موجب می شود امکانات بهتری در اختیار فاطمه قرار گیرد.
پیگیریهای رسانه ای در خصوص لزوم اعزام فاطمه به بیمارستانی مجهز تر دنبال می شود و در نهایت کمبودهای بیمارستان کهنوج از زبان مسئولان محلی بیان می شود و عکس العملهایی در این خصوص شکل می گیرد با انتشار گزارش دوم ” پس از یک هفته دختر سه ساله قلعه گنجی به بیمارستان کرمان اعزام شد/ اهداء عضو در انتظار فاطمه!” پزشکان تصمیم می گیرد شانس نهایی را امتحان کنند و فاطمه را به بیمارستان افضلی پور کرمان منتقل می کنند این انتقال یک هفته بعد از بستری شدن فاطمه صورت می گیرد!
اما خبر دردناک همان روز منتشر می شود احتمال بهبود فاطمه بسیار اندک است دختر بچه تنها به خاطر نیش یک عقرب فرجامی جز مرگ ندارد.
پزشکان عقیده دارند می توان اعضای بدن دختر بچه را پیوند زد اما پدر و مادر فاطمه به هیچ عنوان با این مسئله موافق نیستند و عقیده دارند که فاطمه بهبود می یابد.
فاطمه به بیمارستان افضلی پور کرمان می رسد اما دیگر دیر شده است نمی شد شانسی برای دختر بچه قائل بود اما تیم هماهنگ کننده پیوند اعضا وارد عمل می شود و با خانواده فاطمه تماس می گیرد اما رضایت برای پیوند اعضای دخترشان برایشان کاری دشوار است که از عهده هر فردی برنمی آید.
گفته می شود مرگ مغزی فاطمه هنوز تائید نشده است و پدر و مادر فاطمه بسیار اصرار و البته امید دارند که فاطمه به زندگی باز خواهد گشت.
تلاشهای تیم هماهنگ کننده ادامه می یابد، مجید گیلانی، هماهنگ کننده تیم پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی کرمان در این خصوص به خبرنگار مهر می گوید: کار بسیار سختی است که انسان دل از زندگی بچه اش بکند و می توان به خانواده حق داد.
وی گفت: اهدا عضو اختیاری است و روند خاص خود را دارد و باید همراه با رضایت خانواده باشد و در این مسیر پنج پزشک هم مرگ مغزی و امکان پیوند را تائید کنند.
وی با وجود تماسهای مکرر خبرنگار مهر گفت: ما با وجود پیگیریهای مستمر موفق نشده ایم و هنوز نتوانسته ایم رضایت خانواده فاطمه را بگیریم.
تلاشها در خصوص اهدای عضو فاطمه و گمانه زنیها در خصوص بهبودش ادامه داشت که عصر دیروز فاطمه آخرین تپهای قلب کوچکش خود را تجربه کرد و جان خود را از دست داد.
فاطمه همان روز به روستای محل زندگیش منتقل شد و کمی آن سو تر از حیاط خانه ای که در آن برای آخرین بار از خواب پرید برای همیشه به خاک سپرده شد.
هر چند داستان فاطمه دردناک و غم انگیز است اما زندگی محرومان در جنوب کرمان، کپر نشینی و کمبود امکانات بسیاری از فاطمه های کوچک را با نیش عقرب آشنا می کند هر چند که دیگر کاری از دست کسی برای فاطمه ساخته نیست اما شاید کمتر کسی باور کند که خانواده محروم فاطمه حدود 450 تومان پولی را نیز که برای ترخیص فاطمه به بیمارستان افضلی پور پرداخت کردند از پس انداز چند ساله و از پول یارانه هایشان جمع کرده بودند.
توسعه خدمات پزشکی، حذف واقعی محرومیت و کپر نشینی و احساس مسئولیت برخی از مسئولان آرزویی است که شاید با مرگ فاطمه زنده شود. عصر ایران: 18 شهریور
آخرین دیدگاهها