ارسال از: رضا زارعی
راهکارهای پیشگیری از کودککشی در گفتوگو با رامین وفاتبار، حقوقدان
قتل دختر هشتساله به دست خواستگار مادر، کشته شدن پسر هفتساله توسط پدر و مرگ مشکوک دختر سهساله در خانه مادر معتاد از جمله پروندههای جنایی است که با موضوع مرگ کودکان در دو هفته اخیر تشکیل شده است. در گفتوگو با رامین وفاتبار- حقوقدان و فعال حقوق کودک- به بررسی راهکارهای پیشگیری از چنین جرمی پرداختهایم.
در بسیاری از پروندههایی که منجر به قتل کودکان توسط والدین میشود میتوان نشانههایی از اختلالات روحی و روانی والدین را یافت، چرا با توجه به این نشانهها قانون امکانی را فراهم نکرده است که حضانت کودکان در معرض خطر، از والدینشان گرفته شود؟
قانون ما حق والدین را برای نگهداری فرزند بسیار بالا در نظر گرفته که البته از جهاتی درست است اما این حق در حدی است که حتی درمورد پدر و مادری که در بسیاری از جهتها صلاحیت ندارند هم، فقط میتوان با یکسری شیوهها از این حق والدین کم کرد، ولی قطع کردن کامل این ارتباط خیلی مشکل است. از طرف دیگر قانون در موارد خاصی پیشبینی کرده میتوان سرپرستی فرزندی را که در خطر است از پدر و مادر گرفت ولی در همین حد هم کسی نیست که آن را پیگیری کند، مگر یکسری سازمانهای مردمنهاد یا افرادی مانند مددکاران سازمان بهزیستی. از طرفی حساسیت مردم ما نسبت به این موضوع پایین است. در بعضی جوامع دیده میشود مردم به محض اطلاع از یک ناهنجاری که کودکی را تهدید میکند، فوری موضوع را به مراکز ذیصلاح اطلاع میدهند اما در کشور ما در خیلی مواقع شهروندان اصلا واکنشی نشان نمیدهند.
چرا حمایتهای لازم از این کودکان از طرف نهادهای دولتی وجود ندارد؟
مراکزی پیشبینی شده است اما من فکر میکنم در قوانینی مثل قانون حمایت از خانواده یا حتی سایر قوانین به شکل منسجمتر باید مراکزی پیشبینی و اختیارات، امکانات و ابزار کافی هم به آنها داده شود، ضمن اینکه نظارت کافی هم باشد که ایراداتی به وجود نیاید. اگر این مراکز با قدرت تشکیل و حمایت شوند و قانون اجازه بدهد هر جا لازم بود دخالت کنند، این مراکز میتوانند وارد عمل شوند و کارهای مثبتی هم انجام دهند و از وقوع قتلها پیشگیری کنند و جلوی فجایع احتمالی بعدی را بگیرند. همچنین در پلیس و قوهقضاییه هم باید بخشهای ویژهای با دیدگاه ویژه برای پیگیری مسایل مربوط به کودکان وجود داشته باشد زیرا پلیس معمولی مساله اطفال را بهخوبی درک نمیکند، بنابراین به بخشهای تخصصی احتیاج داریم.
در قوانین فعلی چه پیشبینیهایی برای حمایت از کودکان در معرض خطر و جلوگیری از اینگونه قتلها انجام شده است؟
اگر در اثر قصور پدر یا مادر اتفاقی برای طفل بیفتد مجازاتهایی در نظر گرفته شده و سلب حضانت هم یکی از این پیشبینیهاست که البته در موارد خاص عملی میشود. در چنین مواردی مدعی میتواند دادستان باشد، ضمن اینکه نهادهایی مانند بهزیستی هم میتوانند از طریق دادستانی وارد عمل شوند و مراحل سلب حضانت از پدر یا مادر متخلف را پیگیری کنند.
دختر سهسالهای که اخیرا بر اثر مصرف متادون جان باخته، پدری معتاد دارد که در زندان است و مادرش نیز به ماده مخدر شیشه اعتیاد دارد و اکنون متهم به قتل شناخته شده است. باتوجه به قوانین موجود میشد از این حادثه پیشگیری کرد؟
من شخصا فکر میکنم قوانین فعلی هم اجرا نمیشود و هم کافی نیست. فکر میکنم که سازمانهای ذیربط مثل سازمان بهزیستی میبیند که شاید توانش را ندارد که این حجم زیاد را رسیدگی کند به همین دلیل دخالت نمیکند. از طرفی در سالهای اخیر حجم این اتفاقات ناشی از برخی از هم گسیختگیها خیلی بیشتر از قبل شده است. در گذشته ابعاد این موضوع آنقدر نبوده و موارد نادری پیش میآمده اما با توسعه شهرنشینی و زندگی اجتماعی نارساییهای اجتماعی و بالطبع مشکلات کودکان هم بیشتر شده است و نگاه جامعه خیلی باید نسبت به قبل متفاوت شود چون نابسامانی در حوزه کودکان، تمام جامعه را به خطر میاندازد.
اقداماتی که در حال حاضر انجام میشود چقدر موثر است و خود شما به عنوان فعال حقوق کودکان موارد موفقی را که به نجات جان اطفال منجر شده است، به خاطر دارید؟
موارد موفق بوده است. مددکاران دلسوزی چه در بهزیستی و چه در سازمانهای مردمنهاد هستند که باوجود همه مشکلات زیاد به موضوع ورود میکنند و در نهایت اقدامات موثری هم انجام میدهند. در موردی که خودم شاهد بودم پدری تحتتاثیر موادمخدر فرزندش را در بدترین شرایط قرار داده و هر لحظه ممکن بود خطرات بزرگتر جانی برایش به وجود بیاورد اما با دخالت مراجع ذیربط که از طریق مراجع انتظامی وارد عمل شدند در نهایت حکم قانونی برای سلب حضانت کودک گرفته شد. خود بهزیستی به تنهایی توان نگهداری از این کودکان را ندارد چون امکانات ضعیفی در اختیار دارد اما سعی میکنند نگهداری از کودکان بدسرپرست را به اقوامی که موجه هستند و نگهداری از کودک را قبول میکنند، بدهند اما در مواردی واقعا فرد مناسبی برای نگهداری کودکان بدسرپرست وجود ندارد و آن موقع است که کار سخت میشود.
باتوجه به مسایلی که مطرح کردید مشکل اصلی در حال حاضر ضعف قانون است؟
کمبودهای قانونی تا حدودی وجود دارد اما کمبودهای زیرساختی بیشتر است مثلا اینکه مراکز استانداردی که کودکان بدسرپرست آنجا برای طولانیمدت نگهداری شوند و بعد در وقت مناسب بتوان آنها را حمایت کرد، کافی نیست.
29 فروردین 92
http://chrr.biz/spip.php?article20731
آخرین دیدگاهها