نگاهی به مدارس تخریبی زلزله کرمانشاه؛ در گفتگو با جواد لعل محمدی/ سیمین روزگرد
ماهنامه ی خط صلح – جواد لعل محمدی، از اعضای کانون صنفی معلمان ایران، ماه های آخر تبعید ۵ ساله خود را در منطقه بینالود خراسان رضوی می گذارند. این فعال مدنی در سال ۷۴ دبیر تحریریه روزنامه توس بود که به محاق توقیف رفت و تا قبل از انتخابات سال ۸۸ به عنوان سردبیر هفته نامه اترک کار قلمی خود را ادامه داد.
لعل محمدی به عنوان یکی از فعالین در عرصه های فرهنگی کتاب های زیادی نوشته و تالیف کرده است که هیچ کدام مجوز چاپ دریافت نکرده و بخش هایی از کتاب های او به صورت سرمقاله در روزنامه ها و نشریات مختلف به چاپ رسیده است. از شاخص ترین کارهای او می توان به “گات” اشاره کرد که حاصل تحقیقات او در زمینه عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی است. آخرین تالیف او کتاب ۴ جلدی “ادبای سیاستمدار” است که به مقایسه تطبیقی دوران صفویه و انقلاب اسلامی ایران پرداخته است.
او اخیراً طی سفری به شهرهای زلزله زده استان کرمانشاه از رنج و شکنج هایی نوشته که مردم را می لرزاند. وی با روایت دردناک از وضعیت آموزش و پرورش، بهداشت عمومی، تعطیلی مطلق تولید و کشاورزی و بیکاری در منطقه کرمانشاه، معتقد است این منطقه سالیان درازی است که دچار زلزله شده و لرزش اخیر تنها گوشه ای از اوصاف بی عدالتی را نمایان کرده است.
سفر اخیر آقای لعل محمدی با اعضای مرکزی شورای هماهنگی کانون های صنفی فرهنگیان سراسر کشور به مناطق زلزله زده، انگیزه ای بود تا خط صلح گفتگویی با او داشته باشد.
جناب لعل محمدی، طبق مشاهدات عینی و اطلاعات شما، حدوداً چه تعداد (یا درصد) از مدارس استان کرمانشاه طی زلزله اخیر تخریب شده اند؟ مدارس تخریبی بیش تر متعلق به کدام شهرستان ها و یا روستاها هستند؟
واقعا نمی دانم در این زمینه چه بگویم. اما طی بازدیدهای میدانی که به همراه اعضای شورای هماهنگی کانون های صنفی معلمان سراسر کشور داشتم و اطلاعات جسته گریخته و محرمانه، یقین دارم که میزان کلاس های تخریبی بالغ بر ۴۱۵ کلاس است. ادارات گزارش دقیق آماری ندارند و نمی دهند. هر کدام به تناسب جایگاه و موقعیت خود سعی می کند مسئله زلزله کرمانشاه را کم اهمیت جلوه بدهد و آمارها و گزارشات ارسالی هیچ تطبیقی با واقعیت ها ندارد و همین مسئله رشته را مجعول و کارها را مقفل و معطل گذاشته است. مدیر کل آموزش و پرورش در همین التهاب عوض شده و وقتش صرف جلسه با امام جمعه و استاندار و مدیران مجموعه های دیگر می شود و معرفی و معارفه؛ آن چه از وقت ایشان می ماند متعلق به منتظر المیزهائی است که با دسته گل ساعت ها پشت در اتاق ایشان به صف نشسته اند. خودش می گوید که تا ساعت ۱۱ شب کار می کنم و آخر نمی دانم چه کرده ام.
دبستان طالقانی سر پل ذهاب
بیش ترین تخریب در مدارس سر پل ذهاب است. از ۳۵ فضای آموزشی در شهر سر پل ذهاب، ۲۰ واحد تخریب شده و جز سه-چهار واحد آموزشی که ۳ شیفت دو ساعته فعال است، بقیه توسط مردم اشغال شده و حاضر به تخلیه آن نیستند و عملاً مسئولین آموزش و پرورش هم در این زمینه خلع ید هستند و قدرت تخلیه این مدارس را ندارند.
در ثلاث بابا جانی ۶۵ درصد فضاهای آموزشی تخریب شده اند و از ۱۰۴ کلاس شهری حدود ۸۷ کلاس تخریب شده و قابل استفاده نیست.
وضعیت در شهرهای دالاهو و گیلانغرب و قصر شیرین بهتر است و کلاس ها کم و بیش برقرار است. در این میان آن چه مشکلات را مضاعف کرده، این است که جمعی از مسئولین که با آمدن مدیر کل جدید به ماندن میزهای خود اعتمادی ندارند، دنبال تراشیدن مهر و موم تعمدی برای تعطیلی مدارس هستند. چند روز قبل مسئول کانون صنفی معلمان کرمانشاه بالغ بر ۴ ساعت در نوسازی مدارس منتظر مانده بود تا به ایشان بگویند الویت استقرار یکی از کانکس های ارسالی کانون صنفی در کدام منطقه باید باشد. روزهای اول دی ماه سپری می شود و هنوز خدام خرد سرگردان باز شدن مدارس هستند. خانواده ها اجازه ورود فرزندانشان را به فضاهای آموزشی نمی دهند و نگران پس لرزه ها و عدم ایمنی هستند که جان فرزندانشان را تهدید می کند. ۱۸۴ نفر دانش آموز فوت کرده اند که اکثریت قریب به اتفاق آنان در مقطع ابتدایی تاوان داده اند. از ابتدای ازگله تا انتها، کلیه مدارس تخریب صد در صدی دارند. به زعم مسئولین تعدادی از مدارس قابل استفاده است، اما شما باور نکنید. اجازه بدهید سخنم را کوتاه کنم و دیگر از معلمینی که به التماس دریافت یک کانکس جلوی خیرین را می گیرند، سخنی به میان نیاورم. دولت فرموده کسانی که کانکس تحویل بگیرند، وام بلاعوض چندر غازی را دریافت نخواهند کرد. همین مسئله سبب شده تا مدرسان مدارس این منطقه سرگردان خیرین باشند. نمی دانم این چه شیوه ای است که دارند رقم می زنند. نه طاقتی برای فرهنگیان مانده و نه برای دانش آموزان و اولیاء. بر اساس برآورد اولیه و کارشناسی شده کانون صنفی، با ۸۸ میلیارد تومان کلیه فضاهای آموزشی منطقه کرمانشاه قابل بازسازی است. اما تا وقتی سوریه و لبنان و مدیحه سرایی و صله بگیری امثال حزب الله و انصار الله باشد، مدار همچنان بر صفر می چرخد .
سقف ساختمان سمت راست آموزشگاه معلم سرپل ذهاب که در سه طبقه ساخته شده، دارای ترک های عمیق است و غیر قابل بازسازی
می بینید؛ این حرف ها بسیار ساده است، و دردناک تر گذر ساده تر مسئولین از کنار این مصائب اعظم.
باور کنید اگر این غده متورم در یکی از کشورهای بالای سر ما، سر باز می کرد، رهبر و رئیس جمهورش از خجالت رخت فرار به تنشان می کردند. اما شیوه ای که مرسوم نظام جمهوری اسلامی است نه مزرعه ای برای دنیای مردم گذاشته و نه آخرت.
دانش آموزان این مدارس با توجه به وضعیت پیش آمده، فکر می کنید که تا چه زمان از تحصیل محروم خواهند ماند؟ اساساً آیا پروسه بازسازی مدارس تخریبی آغاز شده است؟
به این زودی ها دنبال پیام خجسته بازسازی فضاهای آموزشی در مناطق زلزله زده کرمانشاه نباشید. هیچ انگیزه ای برای بازسازی نمی بینم. گویا دولت هم امیدش را به خیرین بسته و همت بلند مردم.
درست است که مردم و کانون، کانکس ها را در مدارس روستایی مستقر کرده اند و معلمان به کار تدریس مشغولند؛ لیکن در شهر سرپل و ثلاث خبری از برگزاری منسجم کلاس ها نیست. زندگی قریب به اتفاق همکاران فرهنگی، در چادر می گذرد. تا امروز در کل منطقه زلزله زده کرمانشاه، ۱۵۰۰ کانکس برای زندگی مردم مستقر شده که تماماً از ناحیه خیرین تامین شده است. کارگاه های ساخت کانکس در منطقه پول را از خیرین دریافت می کنند و دولت هر کانکس را بین سه میلیون و پانصد تا پنج میلیون تومان به پای مردم چوب خط می کند. می توانید گزارشش را در صفحه جامعه روزنامه شرق بخوانید.
بد نیست بدانید که تا همین لحظه ای که با شما صحبت می کنم، هنوز کار آواربرداری فضاهای آموزشی آغاز نشده. البته چرا راه دور برویم، با یک محاسبه سر انگشتی و بر اساس بیلان ارائه شده سازمان نوسازی، برای ساخت هر مدرسه در صورت تزریق بودجه حداقل دو سال زمان لازم است و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
میزان تخریب مدارس تا چه است و علت را چه می دانید؟ آیا مدارس تخریب شده، از بازسازی شده و ایمن بودند؟
کلاس های دبیرستان فاطمه زهرا سرپل ذهاب دارای ترک های بزرگ و غیر قابل استفاده است
همان طور که عرض کردم، ۴۱۵ کلاس تخریب کامل شده. درست است که بنده برای این نظام مشروعیتی قائل نیستم، اما اگر به حساب مخالفت منظور نشود، تلخ کامانه باید عرض کنم که در عمر سی و اندی ساله این نظام، رفتار با سیستم آموزش و پرورش خام طبعانه بوده و هر دولت بنا به مصلحت دانگی از ماموریت و منویات این و آن را گرفته و آتش به کشتزار دانش و معرفت زده و خرمن آموزش و پرورش را سوزانده است. ببینید وقتی انگیزه ای برای بازسازی نظام آموزشی وجود نداشته باشد، چه انگیزه ای برای بازسازی فضاهای آموزشی هست؟
گویا این حضرات آمده اند که از آموزش و پرورش تاوان بگیرند و به حوزه و مدارس علمیه ببخشند. این ها می خواهند خرقه غلام پروری به تن دانش آموزان و معلمین این مملکت کنند. شما در همین بحبوحه، به بودجه سال ۹۷ نگاهی بیندازید و عنایت دولت در بی توجهی به آموزش و پرورش و رویکرد مثبت به نهادهای فرهنگی و آموزش حوزوی را ببینید. سالیانی است که بودجه ایمن سازی مدارس به یغما می رود و در بازسازی به هیچ وجه دستورالعمل ایمنی سازی فضاهای آموزشی رعایت نمی شود. مدیران مدارس در بازسازی پیش پا افتاده ترین کارها مثل ترکیدگی های جزئی در مضیقه هستند و امکان همین تعمیرات هم برایشان فراهم نیست که با آمدن یک باران سقف نریزد و تخریب نشود. متاسفانه هر چه فریاد می زنند به رایگان هم شنیده نمی شود.
آیا آماری از مدارس غیرایمن کشور در دست دارید؟ این مدارس چه مخاطراتی را می توانند در پی داشته باشند؟
در سال ۹۵ بود که رئیس سازمان نوسازی حدود ۴۷ درصد فضاهای آموزشی کشور را غیر ایمن دانست و معتقد بود که در این زمینه باید تصمیم قاطع گرفته شود. عمر نیمی از مدارس کشور بالای ۳۰ سال است. زلزله های اخیر تهران زنگ های هشدار را به صدا در آورد، اما این زنگ ها برای چه کسی به صدا درآمدند، خدا می داند. مسئولین در پایتخت حتی شکنی هم به ابرو نیاوردند و برای خالی نبودن عریضه، هله لویا کنان چند جلسه پر حرارت را به رخ دوربین ها کشیدند و تمام. فاجعه است اگر عرض کنم بیش از ۱۰۰۰ مدرسه فقط در سطح شهر تهران عمری بین ۴۰ تا ۹۰ سال دارند. در سطح کشور به لحاظ عمر مفید، ما ۱۰۰ مدرسه ماندگار بیش تر نداریم. عمر بقیه مدارس یک-هشتم دنیاست. امروز در استانداردهای بین المللی برای ایجاد یک فضای آموزشی ۱۲ کلاسه، حدود ۱۶ هزار متر مربع فضای آموزشی تعریف می کنند. اما در ایران در ساختمان هایی که اخیراً نوسازی در ۴ طبقه تحویل می دهد حتی پله فرار هم تعریف نمی شود. بسیار مشتاقم که مسئولین آموزش و پرورش جدول ایمنی مدارس جدیدالساخت را با معلمان به مباحثه بنشینند و بگویند که در مقابل خطراتی که جان دانش آموزان را تهدید می کند چه تمهیدی دارند. تا سیل می آید مدارس تعطیل است، تا زلزله ای می شود مدارس تعطیل است، تا آلودگی هوا خط قرمز را می شکند مدارس تعطیل است. کلهم کارشان شده است تعطیلی.
مسئولیت دولت و وزارت آموزش و پرورش را در برابر مدارس غیرایمن و تخریب آن ها با وقوع حوادث غیرمترقبه این چنینی، تا چه حد می دانید؟
دبیرستان گلچین اسلام آباد غرب
همین چند وقت پیش، معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش یک جوری زیر پوستی از مدارس غیر ایمن به عنوان بمب ساعتی یاد کرد. در واقع این ها خودشان می دانند که چه خبر است، اما چون آموزش و پرورش را دستاویز سیاست کرده اند، قبح و ناروایی این سنخ رفتارها برایشان از بین رفته است و دل آزار شده است. چند وقت پیش در مصاحبه با بی بی سی از وزیر آموزش و پرورش خواستم که شان و کرامت معلمی خودش را حفظ کند و استعفا بدهد. خودش چندین و چند مورد از بی مهری دولت نسبت به آموزش و پرورش سخن ها گفته و عجب تر این که گفته هایش را به حساب جسارتش نوشته است. در شگفتم که این کوررنگی اخلاقی را چگونه تعریف و تعبیر می کنند و پروایی از گوشت و پوست و خونی که در زیر آوارها مانده است و می ماند و خواهد ماند، ندارند. دولت و وزیر آموزش و پرورش در این حوادث هولناک و قربانی شدن جگر خراش دانش آموزان، مسئولیت صددرصدی دارند اما اسباب تاسف است که گویا این حضرات در حال دیدن فیلم سینمایی هستند و به راحتی و بی تفاوتی از کنار این فجایع می گذرند و لحظات تلخ تر از زهر این خانواده های دغدار را نمی فهمند و از یاد برده اند که سالیان سال است که درد در نسوج معلمان این کشور پرسه می زند و رنج در خانه دل آن ها ساکن شده است.
چه راهکاری را می توان در برابر این معضل با توجه به واقعیات موجود ارائه داد؟
بنده نشانه ای از رویکرد مثبت حاکمیت برای بهسازی آموزش و پرورش نمی بینم و اگر عمری بر آنان باقی باشد، احساس می کنم بهترین روش، الزام پیمانکاران به بیمه عمر ساختمان است.
سنجیده نیست که پیمانکاری بیاید از نامرغوب ترین مصالح استفاده کند و الزامی برای پاسخ گویی نداشته باشد. بدیهی ترین چیز که عرف بین الملل هم هست، همان بیمه عمر ساختمان است. حداقل حالا که دولت پاسخگو نیست، شرکت های بیمه پاسخ گو باشند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
یکی از کلاس های درس آموزشگاه حمزه ازگله ثلاث باباجانی
نمونه ای از مدارس قابل استفاده در سر پل ذهاب که مردم حاضر به تخلیه آن نیستند و کلاسی در آن ها برگزار نمی شود
نمونه ای از مدارس قابل استفاده در سر پل ذهاب که مردم حاضر به تخلیه آن نیستند و کلاسی در آن ها برگزار نمی شود
پروانه دختر جوانی است که تاکنون به علت فقر مالی و تنگی معیشت پدر درس نخوانده و بی سواد مطلق است. او ناشنواست و در چادری که بر خرابه خانه پدری در ازگله زده، رنج روزگار را تحمل می کند
آخرین دیدگاهها