جمعه 4 اسفند 1396
تا به امروز اصلا نمی دانستم که منشوری با عنوان “منشور ملی حقوق دانش آموز” در جایی به نام “مجلس دانش آموزی” سال های پیش تدوین شده است. همچنان که هیچوقت “آیین نامه اجرایی مدارس” مصوب “شورای عالی آموزش و پرورش” را مرور نکرده بودم.
عبارت زیر، ماده 2 از فصل اول همان منشور ملی با عنوان “حقوق اساسی دانش آموز” است:
ماده 2- دانش آموز مصون از تعرضات جسمانی، روانی و حیثیتی است و کرامت والای شخصیت انسانی وی باید مورد احترام قرار گیرد.
و این عین عبارت ماده 77 ذیل بند 3 (تنبیه) از سرفصل “مقررات انضباطی دانش آموزان”:
ماده 77- اعمال هر گونه تنبیه دیگر از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است و در اعمال تنبیهات نباید بین دانش آموزان تبعیض و استثنایی قائل شد.
در چند هفته اخیر من هم مثل شما موارد چندی از تنبیه بدنی دانش آموزان در شهرها و روستاهای دور یا نزدیک را شنیده بودم و بازخوردهایش را دنبال می کردم. بازخوردهایی که تندترین آن حمله اهالی به یک مدرسه بود و بی رمق ترینش، توبیخ معلمی که شاگرداناش از تنبیه او راهی بیمارستان شده بودند! اما در همه این اخبار نشنیده و ندیده بودم که تنبیه کننده و البته از نظر من مجرم، گفته باشد که این تعرضات را از سر دوستی و رفاقت با دانش آموزان اش انجام داده است. او تنبیه کرده و امروز دور از ذهنم نیست که شااید باور داشته و دارد که باید تنبیه می کرده و این حق و حتی وظیفه اوست. آنچنان که در گذشته بوده و نقل محافل است چوب معلم خوردن!
اما این بار از زبان یکی از مدیران یک مدرسه غیرانتفاعی در منطقه 2 تهران و کاملا حق به جانب و مدعی شنیدم که:
اگر من یا همکاران من به فرزند شما فحاشی می کنند، یا به او سیلی می زنند یا حتی کمربند از کمر باز می کنند و بر پشت شاگردانشان می زنند، اینها همه از سر دوستی و رفاقت با ایشان است و تنبیهی در کار نیست. این معلم ها خودشان روزی شاگرد من بوده اند و با خود من اینها را تجربه کرده اند و آموزش دیده اند. شما روی دیگر سکه را ببین و جور دیگر نگاه کن!
جالب اینکه وقتی از ایشان خواستم که از معلم خاطی بخواهد که بیاید و عذرخواهی کند، با تندی گفت که اجازه نمی دهم کسی به همکاران من تعرض کند! با تعجب پرسیدم: چطور شما نمی پسندی که دیگری به شما تندی کند اما به خودتان اجازه می دهید به فرزندان ما تعرض کنید و اسم آن را دوستی می گذارید؟ جواب لبخندی تلخ بود!
تلخ تر آنکه هم ایشان مدعی دین مداری و به قول خودش انقلابی گری است. ساعت ها در مدرسه برای دانش آموزان و در جلسات با اولیا برای ایشان وعظ می کند. شنیده بودم در این مدرسه فرزند شهردار سابق پایتخت نقشی پررنگ دارد و حتی دیدم که در جشن بهمن ماه جناب شهردار اسبق سخنران میهمان برای بچه ها بودند . اما نمی دانستم همان سبک و سیاق مدیریتی که بارها تصاویرش را در برخورد با دستفروش های شهرمان دیده ایم، حالا تبدیل به یک سیستم آموزشی و پرورشی گران قیمت و به هزینه ی خانواده ها شده است.
کارشناس مدیریت فرهنگی و هنری
آخرین دیدگاهها