کودکی نیمهتمام؛ برای برادر ششساله رومینا اشرفی چه میتوان کرد؟
۱۳ خرداد ۱۳۹۹
در خط سوم از آگهی ترحیمی که برای قتل «رومینا اشرفی»، دختر ۱۳ ساله اهل روستای سفیدسنگان در شبکههای اجتماعی دست به دست شد در معیت نام پدر و دیگر مردان خانواده نام برادر رومینا هم به چشم میخورد. رومینا اشرفی، «خواهر گرامی امیرمحمد اشرفی»؛ امیرمحمد کودک ششسالهای که گفته میشود هنگام بریده شدن سر خواهرش توسط پدر، در کنار او به خواب رفته بود.
از حال او که میپرسم نزدیکانش با واژههایی مبهم و جملاتی کلی پاسخ میدهند: «حالش خوب است»، «ساکت است و حرف نمیزند»، «خیلی بچه توداری است گاهی بهانه میگیرد و گریه میکند اما از رومینا چیزی نمیگوید.» علایمی که نشان میدهد برخلاف آنچه اطرافیان تصور میکنند کودک در شوک ناشی از حادثه فرو رفته و حال روحی مناسبی ندارد.
یکی از نزدیکان رومینا اشرفی به ایرانوایر میگوید: «من از او پرسیدم از آن اتفاق چیزی دیدی گفت نه. اما مگر میشود؟ وقتی ما رسیدیم خون رومینا روی صورت او هم بود. همه اتاق خون بود. رومینا را برده بودند اما بعد مردم گفتند پدر رومینا موهای بلندش را دور دستش تابانده بود و فریاد میزد کشتمش! ببینید چه غیرتی دارم. با آنهمه سروصدا و داستان مگر میشود او چیزی ندیده باشد؟»
امیرمحمد اشرفی همراه با مادر در منزل پدربزرگش زندگی میکند. جایی که اقوام مادرش دورهم هستند و برای تسکین آلامشان تلاش میکنند. اما بهراستی چند نفر از آنها حواسش هست که مراقبتهای لازم و کافی این روزها از او هم صورت بگیرد؟ این ماجرا بر او و زندگی آیندهاش چه تاثیری خواهد گذاشت؟
«حامد فرمند»، فعال حقوق کودکان برادر رومینا را «کودک دیگری که در این فاجعه قربانی است» میخواند و درباره او به ایرانوایر میگوید: «یک بخش دیده نشده در این فاجعهای که رخ داد برادر رومیناست. کودکی که ما نمیدانیم چقدر اما بههرحال مستقیم یا غیرمستقیم شاهد این فاجعه بوده است. ابعاد زیادی از این فاجعه چه پیش از وقوع و چه پسازآن هنوز برای ما روشن نیست. تصویر مبهمی داریم که دارد ذرهذره با حرفهایی که مقامات، خانواده، اطرافیان، ماموران اورژانس، معلم مدرسه روستا و دیگران میزنند شفاف میشود. اما مهم است که در دل همه این ابهامها، نقصها و کاستیهای قانونی و فرهنگی، ضربه روحی و روانی که برای این کودک به وجود آمده و یا خواهد آمد را ببینیم.»
حامد فرمند بر این باور است که عدم توجه کافی و صحیح به وضعیت روحی برادر رومینا در این شرایط چهبسا آینده او را نیز تحتتاثیر قرار داده و او را در بزرگسالی هم دچار مشکل کند: «نفس زندانی شدن والدین بخصوص اگر مرتکب جرایمی مثل قتل شده باشند یک برچسب و انگ بزرگ است. این جرایم در اکثر جوامع، به کودکی که بهنوعی به ماجرا مرتبط است آسیب میزند. در این مورد مشخصا چون میدانیم قتل عمد بوده و مقتول هم با قاتل و هم با کودک بازمانده ارتباط نزدیک خویشاوندی و خونی داشته این موضوع شدت بیشتری دارد. خواهناخواه عواقب اجتماعی این اتفاق دامان خانواده رومینا را میگیرد. در کشورهای دیگر نهادهای تخصصی روی این مسایل کار میکنند اما در ماجرای رومینا بارها از زبان اطرافیان و افراد محلی شنیدیم که «موضوع ناموسی» بوده؛ یعنی آنها فرد مقتول را هم لزوما یک قربانی که حقش مردن نبوده تلقی نمیکنند و متاسفانه نگاهی وجود دارد که کودک مقتول را فرد خطاکاری میدانند. به نظر نمیرسد آگاهی کافی در میان بزرگسالان اطراف این کودک بازمانده وجود داشته باشد. ازجمله معلمانی که شاید بتوانند از او در برابر آسیبی که تجربه میکند یا خواهد کرد حمایت روانی بکنند.»
این فعال حقوق کودکان با اشاره به سن امیرمحمد اشرفی و حضور او در دبستان در آینده نزدیک میگوید: «این کودک ممکن است از سوی همسالانش مورد آزار کلامی، قلدری و تحقیر قرار بگیرد. با توجه به کوچک بودن شهر و اینکه همه همدیگر را میشناسند و از اتفاق پیشآمده مطلع هستند رفتارهای همسالان در مدرسه حتی اگر از روی عمد نباشد ممکن است کودک را منزوی کند. ممکن است با گذر زمان به خاطر سوالات بیجوابی که دارد شاهد رفتارهای پرخاشگرانه از سوی او باشیم یا حتی با گذر زمان و رسیدن او به سنین بلوغ و بزرگسالی شاهد آن باشیم که رفتارهای پرخطر از او سر بزند و خشونتی که دیده را بازتولید کند. اگرچه اینها همه فرضیاتی است که مطرح میشود اما این حقیقت تلخی است که در منطقهای که خانواده رومینا زندگی میکنند فردی که بهعنوان مددکار برای کیسهای اینچنینی آموزش دیده و در مدرسه حضور داشته باشد، نداریم.»
حامد فرمند با ابراز امیدواری از اینکه معلمان و دلسوزانی که دغدغه کمک به برادر رومینا را دارند درباره روشهایی که میتواند او را از معرض آسیبهای احتمالی این اتفاق دور نگه دارد کسب آگاهی کنند میگوید: «امیدوارم که با کمک کارشناسان، فضای امنی برای این کودک فراهم شود که نه اختلالی در روند تحصیلی او ایجاد کند و نه مورد آزار و خشونت کلامی یا فیزیکی قرار بگیرد با توجه به اینکه کودکان درصد بالایی از زمان خود را در مدارس میگذرانند آموزش به معلم منطقه در این مورد ضروری به نظر میرسد.»
او به برنامههای آموزشی که شاید در قالب جلسات اولیا و مربیان قابلاجرا باشد اشاره میکند و میگوید افرادی که در داخل ایران دغدغه ایجاد تغییر در فرهنگ نادرست منطقه را دارند باید ابتدا همه نقایص آن را بشناسند و بعد برای والدین، افراد محلی و کودکان منطقه اعم از دختران و پسران بهصورت غیرمستقیم جلسات آموزش و گفتگو پیرامون این ماجرا برگزار کنند. او دراینباره به یک نکته مهم هم اشاره میکند: «بحث من بیشتر ایجاد تغییر در نگاه کودکان به ماجرای فرار و قتل در آن جغرافیاست. من قصد ندارم و تصور هم نمیکنم که در کوتاهمدت بتوان در موضوعاتی مثل بحث ناموس تغییر عمدهای ایجاد کرد اما همینکه افراد دلسوز و متخصص تمرکزشان را بر روی این کودک و کودکان دیگری که تجربههای مشابه داشتهاند بگذارند و آنها را از آثار روانی این فاجعه محافظت کنند یک قدم موثر و روبهجلو خواهد بود. همینکه کودک یاد بگیرد این خشونت را بازتولید نکند، آن را تقبیح کند یک قدم به نفع او، خانوادهاش و کل منطقه خواهد بود.»
یکی از انتقاداتی که حامد فرمند در خصوص فعالیت جامعه مدنی در مواردی شبیه به قتل رومینا و حوادث بعد از آن مطرح میکند آن است که موضوع تا مدت محدودی که تبوتاب خبر بالا گرفته پیگیری و بعد رها خواهد شد: «این یکی از مشکلاتی است که من فکر میکنم باعث شده ما در زمینه آموزش حقوق کودک در گروههای هدف، نتیجه قابلاعتنایی نرسیم. موضوع مدتی بعد از خبری شدن رها میشود و دوباره وقتی اتفاق تازهی میافتد ما از اول شروع میکنیم. درحالیکه وقتی شرایطی ایجاد شده و موج خبری پای مسئولان را به ماجرا باز کرده وظیفه ماست که این موج را به مسیر درستش هدایت کنیم و افراد مسئول را وادار کنیم متناسب با خواستی که مطرح میشود واکنش نشان دهند. من شخصا خودم را در این مورد مسئول میدانم.»
به باور حامد فرمند با توجه به اینکه کودکان بالای ۲۵ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند، فعالان حقوق کودک باید حواسشان به محتوای تولیدشده برای آموزش به آنها باشد چراکه کودکان، مخاطبان مستقیم و غیرمستقیم این محتوا هستند.
او در پاسخ به اینکه سوالات احتمالی برادر رومینا اشرفی درباره قتل خواهرش، نقش پدر و اطرافیان در این ماجرا و توجیه مسئله باید به چه ترتیب پاسخ داده شوند میگوید: «مشکل بزرگ در ماجراهای مشابه با قتل رومینا این است که در اغلب خانوادهها کودکان بازمانده عموما یا نادیده گرفته میشوند یا بزرگسال فرض میشوند؛ مثلا گفته میشود «نمیفهمد» یا «نمیداند» چه اتفاقی افتاده. کودک را در معرض بمباران اطلاعاتی قرار میدهند که نمیداند باید با آنها چکار کند. دچار هیجاناتی میشود که راهی برای عبور از آن به او نشان داده نشده است. این کودک بههرحال چه حالا و چه در ماهها و سالهای آینده نهتنها با سوالات زیادی مواجه میشود بلکه خودش هم به یک سری اطلاعات دسترسی پیدا میکند. ممکن است برای برخی سوالاتش پاسخهای غلط یا غلطانداز بیابد. همینالان ما مجموعهای از اطلاعات پراکنده و ناهمخوان داریم مثل جزییاتی از نحوهی مرگ رومینا، شرایط پیش از اتفاق، شرایطی که ارتباط او با بهمن خاوری داشته است. مجموعهای از اطلاعات که میتواند بخشی از واقعیت باشد یا نادرست باشد. ممکن است به دلایل مختلف بخشی از واقعیت تحریف شده باشد یا پنهان شود؛ بنابراین باید با کودک گفتگو کرد. از همینالان باید کمک کرد که سوالهای نپرسیدهی کودک هم بیرون بیاید و متناسب با سن و شرایط کودک اطلاعات درست و مفید به او داد تا پازلهای ذهنی او درست چیده شوند.»
حامد فرمند در پایان به لزوم شناخت فرهنگ و خردهفرهنگهای هر منطقه اشاره میکند و میگوید: «من گمان میکنم ما هم بهعنوان فعالان مدنی و اجتماعی باید دائما بیاموزیم. واقعیت این است که بدون شناخت کافی از فرهنگ و ارتباط آن با قانون کمک چندانی نمیشود به بهبود وضعیت موجود کرد. ما میدانیم که قوانین ما دچار نقایص بسیارند. قربانیان در آنها حمایت نمیشوند اما کدام سنت و رسم و آیین و باور بوده که در دنیا هیچ تغییری نکرده باشد یا کسانی بودهاند که این اشکالات را دیده باشند و دست روی دست گذاشته باشند و برای تغییر آن هیچ تلاشی نکرده باشند؟ ازدواج کودکان، کار کودکان، ناقص سازی جنسی زنان، زن کشی در همه جای دنیا بوده و فعالان هر حوزه در جهان با همه توانشان برای تغییر آنها تلاش کردهاند. باید مجموعهای از عوامل را دید چراکه ندیدن هرکدام به تداوم و بقا و تکرار فجایعی ازایندست دامن میزند.»
آخرین دیدگاهها