چه‌طور جلوی مرگ خودخواسته کودکان خسته از فقر بایستیم؟

۰۲ آبان ۱۳۹۹

«پرستو جلیلی‌آذر» ۱۳ بهار را تجربه کرده بود؛ دانش‌آموز آرام و سربه زیر کلاس هشتم مدرسه راهنمایی «طلاتپه» در بخش «نازلو» ارومیه که به انتهای راه رسید و خودش را با شال گردنش کشت.

این جدیدترین روایت از خودکشی کودکان است. در روزهای اخیر، اخبار مرگ خودخواسته کودکان در شهرهای مختلف ایران افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده‌اند. فقر کلید واژه مشترک این خبرها است. چه‌طور می‌توان جلوی ناامیدی و سرخوردگی کودکانی را که با فقر دست و پنجه می‌کنند، گرفت؟ در این گزارش سعی کرده‌ایم به این پرسش پاسخ دهیم.

***

«پرستو» دختر دردانه ۱۳ ساله یک کارگر ساکن روستای «حصار سپورغان»، از توابع نازلو ارومیه بود؛ دختری که از یک طبقه برخوردار نبود و به علت فشارهای عدیده مالی، روز بیست و هشتم مهر ۱۳۹۹ با شال گردنش خودکشی کرد.

«میرشاد»، یکی از همسایگان خانواده «جلیلی‌آذر» به «ایران‌وایر» می‌گوید در مراسم ختم پرستو، از نزدیکانش شنیده که این دانش‌آموز تحت فشار معلم و مدرسه برای انجام درس و مشق آن‌لاین بوده و به خاطر فقر خودش را کشته است: «طبیعتا در مراسم خاک‌سپاری، آن هم در شرایط کرونا که همه حاضران به فاصله از هم می‌ایستند، جای مناسبی برای مکالمه در مورد علت مرگ دختر یک آدم سوگوار نیست. من با این که در مراسم آن دختر بودم اما از والدینش چیزی نشنیدم و نمی‌دانم که الزاما موضوع گوشی یا تبلت و یا امکانات مادی دلیل این فاجعه بوده است یا نه. اما پرستو را همیشه می‌دیدم، او دختر بسیار معقولی بود. سر و صدایی هم از این خانواده شنیده نمی‌شد. همه همسایگان معتقدند که این کودک هیچ دلیلی هم‌چون اختلافات خانوادگی برای خودکشی نداشت و احتمالا به جز فقر و فشاری که بر گردن خانواده‌اش بوده که او تحملش را نداشته، موضوع دیگری نبوده است.»

آقای میرشاد از معلم پرستو شنیده که این دانش‌آموز سال گذشته هم گوشی و تبلت نداشته و با بسته‌های آموزشی و از طریق تلویزیون درسش را تمام کرده است. اما امسال به هر حال اوضاع درس و مشق‌ها سخت‌تر شده بود: «همین خانم معلم در مراسم سوگواری می‌گفت با دانش‌آموزش رابطه خوبی داشته و متوجه بوده که در طول چند هفته قبل از مرگ، اوغمگین و افسرده بوده و با این که تلاش زیادی برای رفع مشکلات شاگردش انجام داده اما نتیجه بخش نبوده‌ است.»

آقای میرشاد می‌گوید پرستو خودش را با شال گردنش دار زده بود.

این بارهم آموزش و پرورش ارومیه هم‌چون ادارات آموزش و پرورش سراسر کشور که هم‌زمان با انتشار خبر مرگ ناشی از فقر دانش‌آموزان‌ خود بیانه صادر و اعلام بی‌گناهی می‌کنند، مرگ این دانش‌آموز منطقه نازلو به دلیل نداشتن تبلت یا گوشی هوشمند را تکذیب کرده است.

رییس اداره آموزش و پرورش نازلو گفته است که تا پایان سال تحصیلی گذشته، این دانش‌آموز با حضور در مدرسه، اقدام به ثبت‌نام و دریافت کتاب‌های خود کرده بود و با تعطیلی مدارس و تغییر روند آموزش، در مدرسه حاضر نشده است.

او افزوده آموزش و پرورش منطقه این دانش‌آموز و سایر دانش‌آموز با شرایط مشابه را فراموش نکرده و پی‌گیر شرایط تحصیلی آن‌ها بوده است و ادعای خودکشی را رد می‌کند.

این مسوول البته توضیح نداده چرا هم‌زمان با شروع کلاس‌های آن‌لاین، پرستو جلیلی‌آذر به یکباره نسبت به ادامه حضورش در کلاس‌های درس منصرف شده است.

اداره آموزش و پرورش نازلو ارومیه توضیح داده است که بعد از غیبت دانش‌آموز، آن‌ها پی‌گیر ماجرا شده و در نهایت، مدیر، معاون و معلمان مدرسه با اقوام پرستو تماس گرفته و آن‌ها را قانع کرده‌اند که از طریق تلویزیون، مطالب آموزشی را فرابگیرد.

«راضیه دهدشتی»، کارشناس ارشد روان‌شناسی بالینی ساکن ایران می‌گوید تصمیم این دانش‌آموز آنی نبوده بلکه او مدت‌ها از موضوعات متفاوتی رنج برده است: «به گفته اداره آموزش و پرورش منطقه، پرستو سال گذشته هم از طریق تلویزیون و بسته‌های آموزشی درس خوانده است؛ یعنی او سال گذشته هم مشکل تلفن و تبلت داشته و برای انجام وظایف مدرسه در عذاب بوده است. احتمالا آن‌چه که این کودک تحمل کرده، سابقه طولانی داشته و در طول این مدت مورد حمایت هیچ نهاد دولتی برای حل مشکلاتش یا تامین یک دستگاه مناسب برای شرکت در کلاس نبوده است.»

دهدشتی به این نکته اشاره می‌کند که وقتی پای فقر در میان باشد، کارکرد و میزان اثرگذاری توصیه‌های مشاوران و روان‌شناسان کاهش می‌یابد: «ما معمولا به مراجعان خود که دارای فرزندان افسرده هستند، توصیه می‌کنیم زمینه‌های ایجاد افسردگی و خطرپذیری کودک‌شان را کاهش بدهند. اما سوال این‌جا است که به والدینی که درگیر فقر فزاینده هستند و همان فقر هم عامل اضطراب کودک شده و والد هیچ کنترلی بر این فقر ندارد، چه توصیه‌ای می‌توانیم بکنیم؟ چون فقر پدیده‌ای نیست که اختیار پیامدهایش در اختیار والدین باشد.»

این کارشناس البته معتقد است که کماکان راه‌های متفاوتی برای حفظ امید و نشاط کودک، حتی در شرایط سخت وجود دارد: «این یک هنر است که کودک‌مان کنار آمدن با شرایط سخت را یاد بگیرد و تاب‌آوری بالایی داشته باشد. با روایت داستان آدم‌هایی که بعد از طی سختی و مرارت به خوش‌بختی و شادکامی رسیده‌اند، به آن‌ها نشان بدهیم که این بن‌بست‌ها همیشگی نبوده و گذرا هستند و انسان می‌تواند با انتخاب درست، تلاش، کوشش و تحمل، از این مرحله عبور و مسیر زندگی را به سمت دیگری هدایت کند. باید به کودک لذت رسیدن به مقصد را نشان داد و از همه مهم‌تر این که از او حمایت عاطفی کرد. علی‌رغم همه توجهی که لازم است به درس و مشق کودک بکنید اما اگر با وسواس و سخت‌گیری بی‌حد معلم کودک‌تان مواجه شدید و تصور کردید که بیش از حد معمول به کودک فشار و سختی وارد می‌شود، بلافاصله با معلم کودک‌تان وارد گفت‌وگو شوید و تذکر بدهید که آن‌چه در درجه اول برای شما مهم است، سلامت روان کودک است.»

این روان‌شناس توصیه می‌کند که هر نوع علایم هشدار را جدی بگیریم: «اگر از مرگ درگذشتگان، مثلا پدر بزرگ و مادر بزرگ سوال کرد، سوالاتی از قبیل این که کجا رفتند و آیا هنگام مرگ درد کشیده‌اند یا نه؟ این سوالات را جدی بگیرید و بی‌تفاوت نگذرید. اگر احساس کردید کودک یا نوجوان شما خلق و خوی ثابتی ندارد، کم اشتها است، خوب نمی‌خوابد، اضطراب و دل‌شوره دارد یا زیاده در خودش فرو رفته است، این‌ها را جدی بگیرید و اگر بودجه‌ای برای مشاوره ندارید، به بهزیستی تلفن بزنید یا از آموزش و پرورش مدرسه درخواست مشاوره کنید. آن‌ها موظفند به طور رایگان به دانش‌آموزانی که در خطر هستند، سرویس بهداشت روان بدهند.»

دهدشتی در پاسخ به این سوال که معمولا چه موقع کودک دست به خودکشی می‌زند، می‌گوید: «وقتی کودک به مرحله‌ای از آلام و درد رسیده باشد که احساس ‌کند دیگر تحملش را ندارد و فکر می‌کند با خودکشی از این آلام رهایی پیدا می‌کند. او ممکن است قصد خودکشی نداشته باشد و گاهی برای جلب توجه یا برای اظهار اعتراض این کار را بکند.»

او تاکید می‌کند هرگز رابطه عاطفی خودتان و فرزندتان را به جایی نرسانید که احساس کند برای جلب توجه شما نیازمند به یک اقدام خطرناک است: «با توجه بیشتر، به او بفهمانید که علی‌رغم همه سختی‌ها، چه قدر به وجودش افتخار می‌کنید و محتاج بودنش هستید. خودتان را به نحو احسن کنترل و مدیریت کنید و در مقابل مشکلات کودکان، دستپاچه و بی‌هدف نباشید. نشان بدهید که به عنوان یک بزرگ‌سال، قادر به مدیریت بحران و ارایه راه حل هستید. حتی اگر نمی‌توانید آن‌چه را که کودک نیاز دارد تامین کنید، دست یافتن به آن را برایش به یک محدوده زمانی مشخص مشروط کنید. به او بگویید که از الان تا شش ماه آینده اگر فلان موفقیت را به دست آورد، نیازش را برطرف می‌کنید. حتی می‌توان با کارهای خانگی سبک، کودک را در این تلاش مشارکت داد. کارهایی که متناسب یک کودک باشد و ضمنا عواید مختصر مالی هم داشته باشد؛ مثلا کمک در امور خانه یا حتی ساخت جعبه‌های کادو یا کارهایی از این قبیل که در خانه قابل اجرا است.»

او تاکید می‌کند گرچه تحمل فقر دشوار است اما آن‌چه از فقر به مراتب بدتر است، احساس ناامیدی و رسیدن به انتهای مسیر است: «گرم نگاه داشتن شعله امید به زندگی در قلب کودک، وظیفه یک والد است و فقیر بودن و ناچار بودن والد این وظیفه را از او ساقط نمی‌کند. آن‌چه مسلم است، انتخاب شیوه‌ای مثل دار زدن که شیوه مرگی تقریبا غیرقابل بازگشت است، نشانه اوج استیصال و ناامیدی کودک است و بخشی از این‌ها با تشخیص درست والدین قابل کنترل و پیش‌گیری است.»

دراین میان، نقش دولت و سیستم آموزشی به فراموشی سپرده شده است. مطابق اصل سی‌ام «قانون اساسی»، دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه آحاد ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند.

این روزها کار آموزش و پروش اما نه تامین امکانات لازم برای آموزش رایگان بلکه تلاش برای پیدا کردن راهی در جهت برون رفت از بحران خودکشی مکرر دانش‌آموز است.

دی ماه سال گذشته نیز یک دانش‌آموز پایه پنجم ابتدایی مدرسه «شهید اصغرزاده» ارومیه در محوطه مدرسه اقدام به خوردن قرص کرد و بعد از تهوع شدید و بی‌هوشی و با وجود درخواست مسوولان مدرسه از اورژانس پزشکی، در مسیر بیمارستان جان داد.

پدر این دانش‌آموز به علت بدهی‌های جزیی به زندان افتاده بود و هم‌زمان برادرش را به سربازی فرستاده بودند. مادرش که تنها سرپرست او بود، به ناچار در خانه‌های مردم کارگری و نظافت می‌کرد. هم‌کلاسی‌های او قبل از مرگش بارها گزارش کرده بودند که از غم و اندوه و افسردگی ناشی از فشارهای مالی مچاله شده است و رنج می‌برد. بخش دردناک ماجرا این بود که این دانش‌آموز محوطه مدرسه را برای خودکشی انتخاب کرده بود.

هفته گذشته ماجرای کودک ۱۱ ‌ساله‌ای به نام «سیدمحمد موسوی‌زاده» که مادرش ابتدا در مصاحبه‌های مختلف تاکید کرده بود فرزندش به دلیل نداشتن تلفن هوشمند و تحت فشاری که برای انجام مشق‌هایش از سوی مدرسه به او وارد می‌شد، خودش را دار زده است، با واکنش تند آموزش و پرورش، صداوسیما و رسانه‌های وابسته ناچار شد اظهاراتش را پس بگیرد.

آموزش و پرورش استان بوشهر اعلام کرد بر اساس پی‌گیری‌هایی که انجام داده و طبق گزارشاتی که از سوی آموزش و پرورش شهرستان دیر دریافت کرده است، سیدمحمد از روز پانزدهم شهریورماه تا وقتی که این حادثه تلخ رخ داده، از طریق شبکه «شاد» در کلاس‌ها حضور داشته و مدیر مدرسه نیز به او یک گوشی تلفن هوشمند داده بود تا از طریق آن تلفن در کلاس‌ها حاضر باشد؛ موضوعی که توسط والدین این کودک تکذیب و انکار شد.

یکی از وابستگان محمد به ایسنا گفته است که خانواده این دانش‌آموز زندگی سختی داشته‌اند، در خانه اجاره‌ای زندگی می‌کنند و حتی اجاره خانه آن‌ها را بهزیستی تقبل ‌کرده است. پدر این دانش‌آموز بیمار بوده، برادرش از معلولیت رنج می‌برد و مادرش برای گذران زندگی، به کارگری در منازل مشغول است.

این منبع مطلع به ایسنا گفته که آن‌ها یخچال، اجاق گاز، کولر و ابتدایی‌ترین وسایل رفاهی ندارند و کودک تحت فشار بوده است.

با وجود اصرارهای مستمر مسوولان آموزش و پرورش مبنی بر این که این کودک هیچ مشکلی در مورد گوشی تلفن همراه نداشته و حتی مدیر شخصا به محمد گوشی تلفن هوشمند داده است اما تصاویری از مکالمات او با معلمش مبنی بر این که آیا زیاد از درس عقب مانده است یا نه وجود دارد.

به نظر می‌رسد او نگران عقب ماندن از کلاس بوده و همین سوال نشان می‌دهد که برای شرکت مداوم در کلاس‌ها با مشکل مواجه بوده است.

منبع آگاهی که با ایسنا گفت‌وگو کرده، گفته است که محمد حتی گاهی از همسایگان و آشنایان و پسردایی‌ خود گوشی موبایل را به طور موقت قرض می‌گرفته تا از وضعیت درسش مطلع شود.

دادستان شهرستان دیر اما گفته که علت مرگ محمد برایشان محرز نشده است.

مادرسید محمد موسوی‌زاده پیش از این‌ها گفته بود خبری از هیچ گوشی آموزش و پرورش نداریم، معلمش سخت می‌گرفت و او مدام دل‌شوره مشق‌هایش را داشت: «معلمش گفته بود مشکلاتت را به پدرت بگو چون به من ربطی ندارد. شب قبل از آن به من گفت مامان برایم رنگینگ درست می‌کنی؟ مامان بغلم می‌کنی؟ برایم لالایی می‌خوانی؟»