حمید هنرجو، سردبیر مطبوعات و نشریههای کودک و نوجوان گفت: با توجه به اتفاقاتی که در دنیای رسانه رخ داده، بازگشت به دوران مطبوعات دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ غیرممکن است؛ اما ما دستکم میتوانیم با تولید محتوای مناسب به ریشهها و اصالت خودمان پافشاری کنیم.
سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حمید هنرجو، نویسنده، شاعر و سردبیر مطبوعات و نشریههای کودک و نوجوان، فعالیتهای فرهنگی و ادبی خود را از نویسندگی و سردبیری برنامههای رادیویی و تلویزیونی و مسئولیت صفحات فرهنگی، ادبی و اجتماعی مطبوعات آغاز کرد و با عضویت در شورای تألیف کتابهای درسی (سال ۸۰ و ۸۱) و مراکز نشر و پژوهش فعالیتهایش را ادامه داد.
از میان آثار او «نماز هواپیما» در سال ۷۹ کتاب سال شناخته شد و کتاب «لبخند تو رنگ انار است» در سال ۱۳۸۱ به خاطر پرداختن به مضمونهای انسانی در ادبیات کودک در سیوهشتمین دوره کتاب بلونیا (ایتالیا) تقدیر شد. همچنین اشعار و نوشتههایی به قلم هنرجو در کتابهای درسی دوره ابتدایی و دبیرستان درج شده است. حمید هنرجو تا امروز بیش از صد عنوان کتاب در حوزههای شعر، داستان، ادبیات کودک و نوجوان، نقد و پژوهشهای اجتماعی و ادبی منتشر کرده است. با او درباره مطبوعات کودک و نوجوان و تأثیر آن بر قلم نویسندگان و شاعران صحبت کردهایم که در ادامه میخوانید:
– از تجربه کاریتان در حوزه مطبوعات کودک و نوجوان برایمان بگویید.
در دهه ۷۰ در یکی از سیاسیترین روزنامههای کشور، صفحه کودک و نوجوان را شروع کردم. در آن زمان چند روزنامه بیشتر نداشتیم و بیشتر آنها هم سیاسی بودند و متعلق به احزاب و جناحهای سیاسی. در چنین فضایی، صفحه کودک و نوجوان را راهاندازی کردم. کار خیلی سختی بود؛ چون در یک روزنامه سیاسی همه به دنبال پیگیری اخبار سیاسی، اقتصادی حتی ورزشی و در نهایت فرهنگی هستند. مقوله کودک و نوجوان آن هم اگر بخواهی به طنز یا سینمایش بپردازی، کار سختی بود. در آن دوره صفحه «رنگینکمان» را راهاندازی کردم. یک یا دو ماه بعد از راهاندازی این صفحه، سردبیر پیگیر بازخورد این صفحه بود که بعد از بررسیهای لازم دید، بچههای خودش و حتی اطرافیانش این صفحه را مطالعه میکنند؛ حتی این صفحات به شهرهای دیگر کشور هم ارسال میشد.
در آن زمان شرایط ارسال ایمیل، پیامک و… نبود؛ بنابراین بچهها داستانها و شعرهایشان را از طریق نامه و پست ارسال میکردند. علاوهبر این، آنها نظرهایشان را از طریق نامه برایمان میفرستادند. در همانجا بود که نگاهم به روزنامهنگاری کودک و نوجوان، وسیعتر شد؛ یعنی وارد فاز عملیاتی شدم. البته قبل از آن در شهرستان بودم و کارهایم چه شعر و چه داستان را برای مطبوعات ارسال میکردم؛ یعنی شکلگیری و پیوند من با مطبوعات کودک و نوجوان ابتدا با ارسال کارهایم به مطبوعات بود. این روند رفتهرفته پیش رفت تا خودم به تهران آمدم و در روزنامهها و مطبوعات فعالیتم را آغاز کردم. کمکم روزنامهها و ویژهنامههایی برای کودک و نوجوان ایجاد شد.
چون خودم از کسانی بودم که روزی برای مطبوعات نامه، شعر و داستان میفرستادم، باز کردن نامههایی که بچهها برایم میفرستادند، بسیار لذتبخش بود. احساس میکردم دوباره خودم دارم برای رسانهای نامه میفرستم یا دارم نامههای خودم را باز میکنم؛ چرا که میدانستم پشت هر یک از این پاکتها چه عشق و انتظاری هست. زمانیکه خودم در سن دبستان یا دبیرستان بودم برای مطبوعات آثارم را ارسال میکردم و خیلی منتظر بودم تا ببینیم چه اتفاقی میافتد؟ اثرم نقد میشود یا تقدیر میشود یا… ؟ یعنی میفهمیدم تمام کسانی که این نامهها را برای روزنامه ارسال میکنند، چه حس و انتظاری دارند؛ پس با عشق و علاقه پاکتها را باز میکردم، آثاری که قابلیت انتشار داشتند، منتشر میکردم، آثاری که مقداری نیاز به اصلاح داشتند، با کمی ویرایش منتشر میکردم و آثاری را هم که نمیشد اصلاح کرد، تنها به ذکر اسم مؤلف بسنده میکردم.
– نظر شما درباره حرفه روزنامهنگاری کودک و نوجوان چیست؟
روزنامهنگاری کودک و نوجوان فقط اداره رسانه با شعر و داستان نیست که در بعضی جاها اشتباه گرفته شد یا میشود. روزنامه و رسانه کودک و نوجوان امروزه معنی آن فراتر رفته و از دنیای کاغذی عبور کرده است. اگر بگوییم روزنامه و رسانه کودک و نوجوان تنها با شعر و داستان اداره میشود، غلط است و نمیتوانیم بگوییم که یک نویسنده یا شاعر کودک و نوجوان الزاما نمیتواند روزنامهنگار کودک و نوجوان هم باشد. میخواهم بگویم که اینها دو مقوله جدا از هم هستند؛ اما اگر کسی بتواند هر دو وادی را با هم جلو ببرد، به نظر من خیلی موفق است. اگر من نویسنده هستم و به عنوان مثال ۵۰۰ صفحه داستان مینویسم، باید بدانم که این داستان را از لحاظ حجمی نمیتوانم در یک روزنامه یا نشریه منتشر کنم. این را اگر بخواهم دنبالهدار هم بنویسم، دیگر زمانه، زمانهای نیست که مخاطب بیاید ۱۲ یا ۱۵ شماره از یک نشریه را بخرد و دنبال کند؛ پس ظرف انتقال بعضی از مطالب به سمت سینما و کتاب میرود و جایی در روزنامه یا مطبوعات کودک و نوجوان ندارد.
روزنامهها و نشریههای کودک و نوجوان در این عرصه و دنیای امروز مقداری عقب ماندهاند. عقبماندن هم به معنی محتوایی نیست؛ اتفاقا در حال حاضر آدمهای باسابقه، باسواد و پیشکسوت کشورمان در این فضاها فعالیت دارند، منظور من از جا ماندن یعنی دیگر رسانهها دچار یک تحولی شدند و جامعه امروز جامعه دیداری و شنیداری شده تا جامعه مطالعاتی. خیلی اتفاق خوبی نیست؛ اما هنوز آن پشتوانه هست.
روزنامه کودک و نوجوان مانند روزنامههای بزرگسال، آدم حرفهای خودش را میطلبد و به نظر من اتفاقا روزنامهنگاری برای کودک و نوجوان سختتر است؛ چون در روزنامهنگاری برای بزرگسالان گاهی ممکن است در نوشتن مقالهها از دست دوستان در برود و از واژههای غیرفارسی استفاده شود یا از کنایه یا ضربالمثلهایی استفاده شود که شاید معنی سختی داشته باشند؛ اما باز هم مخاطب بزرگسال متوجه میشود ولی در نوشتن برای کودکان و نوجوانان، اولا قلم نوشتاری ما باید در سطحی باشد که برای فهم آنها راحت باشد. ما در روزنامهنگاری کودک و نوجوان نمیتوانیم از همه واژهها و اصطلاحات استفاده کنیم؛ مگر اینکه یا فضاسازی کرده باشیم یا متن متناسب با حالوهوای فکری او را بنویسیم. دوم اینکه اگر ما بخواهیم برای کودک و نوجوان امروزی روزنامهای منتشر کنیم باید بدانیم که او مخاطبی است بسیار کنجکاو، حساس و سختپسند بویژه کودک و نوجوانی که در دست همه آنها یک تلفن همراه هست و با آنلاینشدن میتوانند به هر صفحهای سر بزنند و به هر مطلبی که دلشان میخواهد دست پیدا کنند و هر کتابی را که میخواهند بخوانند. پس جذب این مخاطب به کتاب، رسانه، مطبوعات و نشریه مربوط به خودش، کاری است بسیار تخصصی و سخت. اینها همه از ظرافتهایی است که مطبوعات و کتابهای حوزه کودک و نوجوان را با چالشهای جدی روبهرو کرده است.
– راهکار شما برای جذب بچهها به مطالعه در حوزه کودک و نوجوان بهخصوص مطالعه مطبوعات این حوزه چیست؟
نباید این را فراموش کنیم که برای جذب افراد بهخصوص کودک و نوجوان به فضای الکترونیک تنها هدف سرگرمکردن آنها نیست؛ بلکه در این راه توسط سازندگان و مخترعان این وسایل یکسری اهداف زیرپوستی دیگر هم دنبال میشود؛ چرا که در پشتصحنه اهداف فرهنگی بلندمدت دارند؛ یعنی این سازندگان هم جذب میکنند و هم جهت فکری میدهند.
اگر بگویم برای جذب بچهها به مطالعه، باید مجددا برگردیم به دوران گذشته مطبوعات کودک و نوجوان، خیلی سادهلوحانه است. با توجه به اتفاقاتی که در دنیای رسانه رخ داده، بازگشت به دوران مطبوعات دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ غیرممکن است؛ اما ما دستکم میتوانیم با تولید محتوای مناسب به ریشهها و اصالت خودمان پافشاری کنیم؛ یعنی اگر ما تلاش کنیم تولید محتوای مناسبی داشته باشیم، لااقل میتوانیم کتاب کودک و نوجوان را حفظ کنیم؛ چرا که اگر ما یک لحظه غفلت کنیم، کتاب کودک و نوجوان هم از عرصه خارج میشود.
بچههای ما دارند سادهپسند، سطحی و پختهخوار بار میآیند. قبلا بچهها برای پیدا کردن معنی یک کلمه، از پدر و مادر و معلمشان سؤال میکردند یا به کتابخانه مدرسه یا مسجد مراجعه میکردند؛ به هرحال از طریق یک منبع به دنبال تحقیق میرفتند تا معنی کلمه را پیدا کنند؛ اما امروزه خیلی راحت و با یک جستوجوی ساده در اینترنت، به معنی کلمات دست پیدا میکنند. ناگفته نماند که این موضوع از لحاظ اینکه دسترسی آسان شده، خوب است؛ چون به هرحال باید برای وقت همدیگر ارزش قائل شویم؛ اما این راحت به دستآمدن میتواند از جهتی مقداری هم مضر باشد؛ چون آن روحیه پژوهش، جستوجو و زحمتی که مخاطب برای به دستآمدن پاسخ میکشد، از بین رفته است. به تعبیری چون همهچیز ساده به دست میآید، ساده هم میتواند فراموش شود؛ در حالی که قبلا اینگونه نبود.
اگر کودکی به این شکل حاضر و آماده مطالعه داشته باشد، در آینده هم نمیتوان انتظار داشت که در جایی از کشور که مستلزم خدمترسانی است، درست عمل کند؛ چون مراتب تحصیلی را راحت طی کرده و حتی نمیدانیم که سواد کافی دارد یا نه! جامعه ما در حال پختهخواری است که این یک خطر بزرگ است.
مطبوعات کودک و نوجوان را در حد همین جوی باریکی که هست، باید حفظ کرد. متأسفانه کار مطبوعات کودک و نوجوان کشور بنا به دلایلی نسبت به گذشته خیلی کمتر و کمتر شده است. در کشور ما اگر میبینیم سینما، موسیقی و… کودک و نوجوان نداریم؛ به این دلیل است که رسانههای بزرگسال ما ذوق و انگیزهای برای پرداختن به این موضوع ندارند. تقریبا در رسانهها، ما شاهد بیمتولیبودن این موضوع هستیم؛ یعنی خوراک و محصولات فرهنگی و هنری که برای کودک و نوجوان تولید میشود، در رسانه بزرگسال غریب است و به آن نمیپردازند. درحالی که اگر ما مطبوعات کودک و نوجوان داشتیم، آنجا جای طرح و تبلیغ و تبیین چنین مسائلی بود.
راهکار این است که بر اصالتهایمان پا بفشاریم. یکی از این اصالتها که بعد از انقلاب شکل گرفت، مطبوعات کودک و نوجوان بود. من باز هم تأکید میکنم که مطبوعات کودک و نوجوان در حد همین جوی باریکی که هست، حفظ شود و آن مطبوعات کمی که باقیمانده نیز تقویت شوند.
البته به دلیل نبود نظارت و بیمتولیبودن عرصه مطبوعات کودک و نواجون، گاهیاوقات رسانههایی به اسم مجلههای کودک و نوجوان تولید میشوند؛ اما در واقع کپیبرداری هستند و همچنین در آنها آثار بزرگسال یا تکراری میبینیم که بههیچ عنوان پاسخگوی نیازهای بچهها نیست؛ ولی چون این عرصه الان خلا دارد، به هرحال جامعه مجبور است به آن تن دهد. کار خوب همیشه باید تولید شود.
همیشه من مثلثی در ذهنم دارم و آن، این است که سینمای کودک و نوجوان باید از کتابهای موفق داستانی ما اقتباس انجام دهد و بعد رسانه کودک و نوجوان باید هم کتاب و هم سینما را پوشش دهد. در حال حاضر بین این سه ضلع ارتباطی نیست. با توجه به تجربه کاری که در این زمینه جمعآوری کردم، متوجه شدم که مسئله همین است. کتاب در یک حوزه است، سینمای کودک و نوجوان تعطیل است و مطبوعات همین حوزه هم در آستانه تعطیلی است! مطبوعات کودک و نوجوان سوسوی چراغ است که باید تقویت شود و به آن بال و پر داد.
درست است که نمیتوانیم به گذشته مطبوعات کودک و نوجوان برگردیم؛ اما کار ما فرهنگسازی است.
نکته بعدی این است که درست است من اکنون بسیار ابراز ناراحتی کردم؛ اما به نظرم ما در دوران گذار هستیم. بعد از مدتی کودکان و نوجوانان خواهند فهمید که این هم دورانی بود و به هر حال دنیای مجازی نمیتواند همه نیازهای عاطفی و اندیشه آنها را پُر کند و همه ذهنیتی که آنها به مطالعه و پژوهش دارند، فضای مجازی پنج درصد آن را جبران میکند، آن هم گاهی با جهتدهیهای غیراخلاقی، سیاسی و حتی ضد اجتماعی؛ ولی کتابهای کودک و نوجوان نقش سازنده داشتند و دارند و هیچگاه ضدفرهنگ نبودهاند.
– تجربه کاری در حوزه مطبوعات کودک و نوجوان چه تأثیری بر قلم نویسنده و شاعر دارد؟
بستگی به آن شخص دارد که چطوری بتواند این دو مقوله را به هم گره بزند. برخی از دوستان را سراغ دارم که وقتی بهطور جدی وارد این عرصه شدند، تألیف در قلم آنها کمرنگ شد. بعضی هم نه، برعکس عمل کردند و وقتی وارد این عرصه شدند، دیدند حوزهای است که میتوانند صدایشان را به مخاطب برسانند. ضمن اینکه برای تألیف بیشتر هم روحیه گرفتند. این مسئله به فرد بستگی دارد. همانطور که پیشتر هم گفتم، دو مقوله جدا از هم هستند. روزنامهنگاری برای کودک و نوجوان یک علم است و فضای ژورنالیستی و آنی؛ اما کتاب، تألیف و نگارش داستان و سرودن شعر یا درواقع پژوهش کار دیگری است و بیشتر فکرمحور است.
در دنیای نویسندگی، گاهیاوقات مؤلف پنج سال برای نگارش رمانش وقت میگذارد؛ ولی در روزنامهنگاری کودک و نوجوان هر شب باید به دنبال تیتر اول باشیم و تیتر اول از یک مطلب خوب درمیآید. این دو نکته و دو راه متفاوت است. به نظر من بستگی به توانمندی کسی دارد که بخواهد هم روزنامهنگار باقی بماند و هم نویسنده؛ البته فکر میکنم این موضوع تنها در یک جهت میتواند به نویسنده کمک کند و آن هم این است که مخاطبان کودک و نوجوانش را شناسایی کند؛ یعنی در روزنامه وقتی که پیامهای بچهها را دریافت میکند به این نتیجه برسد که آنها به دنبال چه چیزی هستند و درباره آن مطلب بنویسد.
کار در رسانه، فقط سمتوسوی نگاه مخاطب برای نویسنده را مشخص میکند. به نظر من چنین چیزی وجود ندارد که بگوییم روزنامهنگاری کودک و نوجوان قلم نویسنده را تقویت میکند؛ حتی اگر یک نویسنده بیش از حد در دنیای ژونالیستی غرق شود، در دنیای تألیف کمرنگ و کمرنگتر میشود؛ چون دو وادی جدا از یکدیگرند. تولید مطلب در روزنامه زبان جدیتر و خشنتری دارد، در حالی که در دنیای تألیف با جهان دیگری روبهرو هستیم.
آخرین دیدگاهها