۱۵ آذر ۱۴۰۲ هرانا
ماهنامه خط صلح _ کودکان بازمانده از تحصیل یکی از معضلات اساسی نظام آموزش و پرورش در ایران است که بیشترین آمار آن را استان سیستان و بلوچستان به خود اختصاص داده است.
سیزده سال پس از شکلگیری تغییرات عمده در آموزش و پرورش ایران، آمار رشد این کودکان، سیستم آموزشی را با چالشی جدی مواجه کرده است. مراکز پژوهشی رسمی –از جمله مرکز پژوهشهای مجلس— در تازهترین آمار خود به رشد هفده درصدی کودکان بازمانده از تحصیل از سال ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۲ تأکید کردهاند.
استان سیستان و بلوچستان که یازده درصد از خاک ایران را در بر میگیرد، بیش از پانزده درصد از کودکان بازمانده از تحصیل کشور را نیز در خود جای داده است؛ معضلی که حاکمیت سعی دارد از آن به عنوان یک مشکل فرهنگی در سنتهای قومی یاد کند. طبیعی است که خانوادهها در قبال آموزش و تربیت فرزندان خود نقش به سزایی داشته و دارند، اما نبود یک برنامهی مدون برای بازگشت، تشویق و امید فرزندان به آینده نیز سبب شده که نگاه منفی به آموزش و تحصیل در بین مردم و خصوصاً قشر ضعیف جامعه شکل گیرد.
کودکان بازمانده از تحصیل همان کودکان کار هستند. نبود امید به آینده و کسب دانش، آنها را مجبور کرده که کتاب و درس را پشت سر انداخته و حتی به شغل خطرناکی مثل سوختبری روی بیاورند. اگر نگاهی به مرزهای سیستان و بلوچستان بیاندازیم، مشاهده خواهیم کرد که بسیاری از سوختبران تا حدی کم سن و سال هستند که حتی به سن بلوغ هم نرسیدهاند؛ کودکانی که گاهی نیز دچار حادثه شده و جان خود را از دست میدهند.
نبود امکانات و سرویس برای حمل و نقل دانش آموزان به علت غیراستاندارد بودن مسیرهای مواصلاتی به دبیرستانها یکی دیگر از معضلاتی است که باعث بازماندن کودکان این استان از تحصیل میشود. بسیاری از روستاهای استان سیستان و بلوچستان هنوز از داشتن یک جادهی سالم محروم هستند و کودکانی که برای تحصیل به یک روستا و یا شهر دیگر سفر میکنند، مجبور هستند با موتور سیکلت و خودروهای سوختبری رفت و آمد کنند؛ خودروهایی که حکم بمبهای ساعتی را دارند و هر لحظه ممکن است دچار حادثه و حریق شوند.
سرمایهگذاری دولت برای رفاه و هموار کردن مسیر کودکان و خانوادهها برای تحصیل بسیار مهم و حیاتی است. به قول ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش، دولت باید شیر نفت را باز و پول آن را در حوزهی آموزش و پرورش سرمایه گذاری کند. این در حالی است که دانشآموزان فقیر را خیرین و بنیادهای خیریه سامان میدهند. به جای دولت و حکومت، آنها هستند که دانشآموزان را از کپر به مدارس میفرستند. این خود یک ضعف بزرگی در سیستم آموزشی کشور به شمار میآید که ابتداییترین نیاز یک دانشآموز فقیر را انجمنهای خیریه تأمین میکنند.
مسیرهای ارتباطی به دلیل وسعت زیاد و مناطق کوهستانی در تحصیل کودکان تأثیر به سزایی دارد. مسیرهایی غیراستاندارد و خاکی در زمان بارش باران شدید مسدود میشوند و بسیاری از بیماران و خصوصاً زنان حامله به علت نرسیدن به بیمارستان جان میدهند. به طور مثال مردم شمال شهرستان قصرقند که به منطقهی کاجو مشهور است هیچگونه راه ارتباطی و مواصلاتی به شهرستان مذکور را ندارند و در فصلهای بارندگی همیشه ترددشان به صفر میرسد.
آمارهای محلی و موثق نشان میدهد که نود درصد دختران این منطقه بعد از پایان تحصیلات ابتدایی به علت نبود راه و مسیر مناسب به شهرستان، از ادامهی تحصیل باز میمانند. با اینکه در این مناطق استعدادهای عجیبی نهفته است اما خانوادهها حاضر نیستند که سرنوشت فرزندانشان را به دست این مسیرهای غیراستاندارد بسپارند و به همین دلیل نهایتاً ترک تحصیل تنها راهکار موجود میشود.
در شمال شهرستان نیکشهر در منطقهی گرگان –که جزو بخش مرکزی است— و منطقهی کهیری که جزو بخش آهوران است نیز اوضاع به همین قرار است. اغلب راهها از مسیر رودخانه و یا گردنههای بلند خاکی میگذرد که عملاً رفت و آمد را بسیار دشوار میکند.
همچنین، در بعضی شهرستانها مثل چابهار و ایرانشهر که حاشیهنشینی در این مناطق نصف جمعیت شهری را به خود اختصاص داده است، عملاً حمل و نقل عمومی کارآمدی وجود ندارد. با افزایش حاشیهنشینی، شهروندان همواره با این مشکل و معضل جدی روبهرو بودهاند و مسئولان هم فقط به دادن وعدههای سرخرمن اکتفا نمودهاند. در چابهار که قطب اقتصادی جنوب و ایران است، خط اتوبوس شهری به تعداد انگشتان یکدست هم نمیرسند. اغلب این اتوبوسها هم بسیار فرسوده و از ردهی خدماترسانی خارج هستند. لازم به تأکید است که این خطوط هیچ فعالیت و ترددی در مناطق حاشیهی شهری ندارند. از طرفی حمل و نقل از طریق تاکسی در این شهرستانها برای ساکنین بسیار گران است. چگونه حاشیهنشینی که در معیشت روزانه و حتی تأمین آب شرب خود مانده، میتواند هزینهی گزافی را برای تاکسی و یا سرویس خصوصی مدرسهی فرزندش بپردازد؟
از دلایل گران بودن تاکسی، کمبود سوخت در استان سیستان و بلوچستان است و سرویسهای مدرسهای و یا خصوصی عملاً به دلیل هزینههای بالا حاضر به فعالیت در این منطقه نیستند. قاچاق سازمان یافته به کشورهای همسایه و سختگیری دولت در ارائهی سوخت به وسایل نقلیه، عملاً باعث شده که حمل و نقل عمومی زمینگیر شود و سرویسهای مدارس این استان از کار بیفتند.
در طی این سالها در سایهی نبود حمل و نقل عمومی و سرویس مدارس، بسیاری از دانشآموزان دچار حادثه و تصادفات جادهای شده و جان خود را از دست دادند. نمونهای از این حوادث دلخراش، مربوط میشود به تصادف چهار دانشآموز در شهرستان نیکشهر که در پی برخورد سه موتورسیکلت به هم، در حین بازگشت از مدرسه به روستای کوراندپ، سه دانشآموز خردسال کشته و یک نفر مجروح شدند. این دانشآموزان مسیر ده کیلومتری مدرسه و روستا را همیشه با موتورسیلکت طی میکردند.
وضعیت نابسامان دانشآموزان و حتی معلمان در حمل و نقل سالهاست که به شیوههای غیرقابل قبول و چه بسا خطرناک جریان دارد. این معضلات باعث شده که دانشآموزانی هم که هنوز ترک تحصیل نکردهاند با اعمال شاقه در این استان به تحصیل بپردازند.
آخرین دیدگاهها