۱۶.تیر.۱۴۰۳ رکنا
پلیس در تعقیب ضاربان یک نوجوان 16 ساله حمله است که پس از ضرب و جرح شدید، موتور و تلفنهمراه او را سرقت کردند. پلیس در تعقیب سارق یا سارقانی است که به یک نوجوان ۱۶ ساله اهل استان سیستان و بلوچستان حمله کردند و پس از ضرب و جرح شدید، موتور و تلفنهمراه او را سرقت کردند.شدت ضربات و جراحات بهحدی بود که این پسرنوجوان دوام نیاورد و پس از چند روز بستری در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان رازی سراوان جان خود را از دست داد. سمیر نصرتی در روستای بامپیشی زندگی میکرد و فقط ۱۶سال داشت اما با همین سن کم، کمک خرج خانوادهاش بود حالا با مرگ او حالا رنج اعضای خانواده چند برابر شده است. سمیر، کارگر سنگشکن در سراوان بود و روزی هشت ساعت کار میکرد. به گفته یوسف برادر سمیر، پدرشان ازکارافتاده است و چون توان جسمی مناسبی ندارد و نمیتواند کار کند، سمیر تصمیم گرفت با کارکردن کمک حال خانوادهاش باشد. یک شب وقتی شیفت کاری اش تمام شد، سوار موتورسیکلتش شد تا به خانه برگردد. او با مادرش تماس گرفت وگفت بهزودی به خانه میرسد و شامش را گرم کند. سمیر لابهلای صحبتها با نگرانی به مادرش گفت یک خودروی پژو او را تعقیب میکند و نمیداند چه کسی است. پسر نوجوان در تاریکی شب موتورش را میراند تا زمانیکه به دوراهی روستای هیتوک رسید. همان لحظه، راننده خودروی پژو، دیوانهوار به موتور سمیر ضربه زد تا تعادل او را به هم بزند که موفق هم شد و سمیر چپ کرد و روی زمین خاکی افتاد. سارقان بعد از افتادن سمیر، از خودرو پیاده شدند و او را بهشدت کتک زدند. یوسف در ادامه گفت: «نمیدانم با چه چیزی اورازدند وکسی هم آنجا نبود که او را ببیند امابرادرم راطوری کتک زدند که کلیه، کبد و سینهاش بهشدت آسیب دید. سپس درحالیکه سمیر بهشدت زخمی شده بود، گوشی تلفنهمراه و موتورش را سرقت و بعد او را به حال خودش رها کردند.» سمیر ساعتها زخمی و خونآلود روی زمین افتاده بود وبامرگ ودست وپنجه نرم میکرد. یکی از اهالی که همراه با همسر و فرزندانش در حال ردشدن ازجاده بود، متوجه سمیرشد. این راننده درتشریح ماجرا گفت:« ساعت بین۱۲:۳۰ تا یک بامداد بودکه متوجه او در جاده شدیم. خانمم گفت شاید نقشه باشد وممکن است آدمهای خطرناکی این اطراف کمین کرده باشند، اینجا توقف نکن. وجدانم قبول نکرد بیتفاوت ردشوم. ماشین را نگه داشتم و موقع پیاده شدن چاقویی هم برداشتم تا اگرسارقی حمله کرد، وسیلهای برای دفاع از خودم داشته باشم. رفتم جلو و دیدم پسر نوجوانی با لباسهای پاره روی زمین افتاده است.حالش خیلی خراب بود و نمیتوانست نفس بکشد. گفت مرا به بیمارستان ببر. سارقان بدجور مرا زدند و موتورم راهم بردند. بعد از پیاده کردن زن و بچهام، پسر نوجوان را به بیمارستان بردم.» سمیر خونین در بیمارستان رازی سراوان با مرگ دست و پنجه نرم میکرد. وضعیت عمومی او چنان بد بود که سه روز در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد اما شدت جراحات بهحدی بود که دوام نیاورد و فوت شد.پدر سمیر هم که زمینگیر است، کمرش از مرگ پسر نوجوانش خم شده و غم را میتوان از صدایش شنید. برادر سمیر با غصه و درد زیاد میگوید:« من خواهر ندارم وفقط همین یک برادر را داشتم که سارقان او را با قساوت و سنگدلی گرفتند. ما بعد از این ماجرا شکایت کردیم و پلیس پیگیر دستگیری آنان است.
آخرین دیدگاهها