۲۴.تیر.۱۴۰۳ رکنا
زنی با چشمان گریان در حالی که کنار همسر خود نشسته بود و دست پسر کوچکش را رها نمی کرد از آزار های کودک خود توسط پدرش سخن گفت. ابتدای خرداد ماه سال جاری زن جوان با کودک خردسال خود و همسرش در واحد مشاوره اطفال و نوجوانان کلانتری حضور پیدا کرد و در حالی که از شدت گریه می لرزید لب به سخن باز کرد و گفت: من از همسر اول خود جدا شده ام و در روند دادگاه موفق شدم حضانت فرزند خود را بگیرم. همسر سابق من با بیان این موضوع که دلش برای فرزندمان تنگ می شود و اجازه بدهم در اواخر هفته او را ببیند باعث شد من خام حرف هایش شوم و اجازه بدهم بچه ام نزد پدرش برود. مدتی از دیدار بین پسرم و پدرش می گذشت که متوجه بی قراری فرزندم شدم و با دقت بیشتر پی بردم که مدتی است در مقابل چشمان من لباس عوض نمی کند و دیگر به استخر نمی رود. چندین مرتبه از او دلیل این کارش را پرسیدم که گفت: من دیگر بزرگ شدم و دوست ندارم مقابل چشم تو لباس عوض کنم و دیگر استخر و شنا را دوست ندارم اما این حرف من را قانع نکرد. چند روز گذشت و یک روز که پسر من برای تعویض لباس در اتاق خود را بسته بود ناگهان وارد اتاق شدم و صحنه دلخراشی را دیدم. وی درحالی که گریه هایش شدت یافته بود گفت: من بعد از باز کردن در اتاق با صحنه ای دلخراش رو به رو شدم. تمامی بدن پسر من پر از جای سوختگی با سیگار و ضربات دردناک کابل بود. من که از دیدن این صحنه شوکه شده بودم با صدای لرزان از پسرم پرسیدم چه کسی اینکار را کرده است و او بعد از مکث زیادی گفت پدرم. وقتی از فرزندم دلیل سکوتش در مقابل این شکنجه ها را پرسیدم گفت: بابا من را تهدید به زندانی کردن، اجازه ندادن برای رفتن به مدرسه و خراب کردن زندگی جدید تو می کرد و من که ترسیده بودم سکوت کردم. من که از این موضوع به شدت جا خورده بودم بعد از چند روز سکوت موضوع ضرب و شتم فرزندم با همسر دومم در میان گذاشتم و او بعد از مشاجره شدید با من گفت چرا این چند روز سکوت کرده ام؟ باید زودتر این موضوع را به پلیس اطلاع می دادیم ما هم تصمیم گرفتیم از شوهر سابقم شکایت کنیم ! این مرد را نزد روانشناس ببرید. آنها برای طرح شکایت به کلانتری 163 ولنجک مراجعه کردند و وقتی ماجرای شکنجه شدن این پسربچه نزد پلیس فاش شد با دستور قضایی کودک به پزشکی قانونی تهران معرفی شد و تحت معاینات تخصصی پزشکی قرار گرفت. همزمان از دادسرای اطفال و نوجوان بر طبق ادعاهای کودک و مادرش وقتی مشخص شد کودک نیاز به روانشناس دارد اقدامات لازم برای روان درمانی کودک صورت گرفت و پدر شکنجه گر به دادسرا احضار شد. این پدر ابتدا خود را بی گناه خواند و ادعا کرد همه شکنجه ها زیر سر مادر و ناپدری بچه اش است اما زمانیکه دید چاره ای جز اعتراف نداردمدعی شد در شرایط روحی نامناسبی پسرش را کتک می زد. مادر این پسر بعد از شنیدن اعترافات همسر سابقش از بازپرس خواست دستور دهد تا این مرد نزد روانشناس متخصص پزشکی قانونی برود تا در صورت تایید مشکلات روحی و روانی اش تحت درمان قرار بگیرد. مشاور زن کلانتری ماجرا را موشکافی کرد. در واقع برخلاف افکار عموم جامعه که ناپدری را مشکل ساز و پدر را دلسوز می بینند، حمایت های بی دریغ رفتاری، عاطفه و مالی پدرخوانده این پسر 9 ساله باعث رسیدگی به این پرونده شد. این حمایت تاثیر بسیار مثبتی را در روحیه آسیب دیده این کودک داشت. مورد دوم قابل توجه در این پرونده درک بالای این پسر و تصورش از اینکه در صورت سکوت برابر شکنجه های پدرش می تواند آرامش زندگی مادر و ناپدری اش را تضمین کند قابل تامل است در واقع اکثر اوقات افراد عموم جامعه فرزندان طلاق را افرادی بی مسئولیت می دانند که در این پرونده این پسر مهر باطل بر تمامی این افکار زده است. زاویه دید دیگری که در این پرونده وجود دارد این موضوع است که قرار نیست فردی که از همسر خود با وجود یک فرزند طلاق می گیرد تا آخر عمر خود تنها بماند در واقع فرد می تواند با انتخاب همسر ایده آل که چالش های جدیدی را در زندگی اش و برای فرزند اولش به وجود نیاورد می تواند ازدواج خوب باشد. نکات حقوقی که در این پرونده ها وجود دارد قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در دادسرای اطفال و نوجوان بسیار مهم و مورد توجه بوده است
آخرین دیدگاهها