ترک اعتیاد دختربچه در 11 سالگی زیر سایه اعتیاد والدین ! / اردشیر گراوند: آسیب های اجتماعی چسبندگی دارند

21 آذر 1403 رکنا

مهسا، دختر 21 ساله ای که کودکی اش در چنگال اعتیاد والدین نابود شد، توانست با حمایت بهزیستی و تلاش های خودش، از این بحران عبور کند و حالا به عنوان دانشجوی روانشناسی، در مسیر ساخت آینده ای روشن برای خود و کمک به دیگران گام بر می دارد.به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، «من 21 ساله و دانشجوی روانشناسی هستم و در یکی از روستاهای مرزی بخش صابری استان سیستان و بلوچستان ، زندگی می کنم. تا به امروز سختی هایی را تحمل کرده ام که هر کدام مسیر زندگی ام را تغییر داده اند.» اینها را مهسا می گوید. دختری که تلخی روزگار را همه جوره چشیده است؛ اما این روزها، نتیجه تلاش هایش را با پاک شدنش از دام سیاه مواد مخدر می بیند.

آغاز دوران سختی؛ اعتیاد دختربچه ای که والدینش به شیشه معتاد بودند

او به خبرنگار رکنا می گوید: «در کودکی ام، وضعیت مالی خانواده مان بسیار خوب بود. پدرم صاحب خانه و ماشین سنگین بود؛ اما متأسفانه پدر و مادرم به مواد مخدر صنعتی همچون شیشه معتاد شدند.»

مهسا تاکید می کند: «مصرف مواد مخدر در خانه توسط والدین، موجب شد تا من نیز، در حالی که کودکی 11 ساله بودم معتاد شوم. یک برادر کوچک تر از خودم نیز داشتم که او نیز به این بلا گرفتار شده بود. اعتیاد کل خانواده، باعث شد که اموالمان را یکی پس از دیگری از دست دهیم و از روستای خودمان به حسین آباد مهاجرت کنیم. من تا پیش از آن به مدرسه می رفتم و درس می خواندم؛ ولی در نهایت وقتی مهاجرت کردیم، مجبور شدیم همگی با زباله گردی و تکدی گری امرار معاش کنیم و همچنین بتوانیم موادمخدر تهیه کنیم و دیگر خبری از درس و مدرسه نبود.»

ترس از مردان؛ زخمی که بهبود یافت

این دختر اضافه می کند: «وضعیت روانی و جسمانی ام بسیار نامناسب بود. من همه چیز را از دست داده بودم. یک روز اتفاقی برای من افتاد که زندگی ام را بسیار تحت تاثیر قرار داد. یکی از چالش های بزرگی که هنوز هم کم و بیش با آن رو به رو هستم، ترس از مردان بود. تجربه دزدیده شدن توسط چند مرد ناشناس و بعد ضربه های چاقویی که به بدن من وارد کردند و آسیب های روانی گذشته، این ترس را در من ایجاد کرده بود. حتی حضور مردان باعث بیهوشی یا شوک به من می شد.»

مهسا می گوید: «یک روز که ماشین های بهزیستی، به محلی که ما و افراد دیگر در آن تکدی گری می کردیم آمد، همه فرار کردند؛ اما من ماندم. من تصور می کردم که بهزیستی می تواند به من کمک کند تا از مشکلاتی که برایم به وجود آمده اند رها شوم و اینگونه هم شد. بیشتر از 6 ماه بستری بودم تا بتوانم شیشه را ترک کنم. تصور کنید یک کودک چگونه می تواند چنین شرایطی را تحمل کند و این برای من بسیار سخت بود؛ اما در نهایت پاک شدم. پس از آن با کمک مشاوران سازمان بهزیستی، توانستم به تحصیل بازگردم. با کمک معلمان عشایری و مشاوران، از پایه ششم ابتدایی شروع کردم و در نهایت موفق به ادامه تحصیل شدم و در حال حاضر، دانشجوی روانشناسی هستم.»

او با اشاره به اینکه در این مدت تلاش زیادی کرد تا بتواند از برادر کوچکترش خبری بگیرد و به او نیز کمک کند تا از دام اعتیاد رهایی پیدا کند، می گوید: «خیلی دنبالش گشتم. وقتی پاک شدم با ماموران بهزیستی به محل زندگی مان رفتم ولی خبری از برادرم نبود. او آب شده بود و رفته بود زیر زمین. در نهایت چند ماه پیش، یکی از آشناها، برادر کوچک ترم را در خیابانی دیده بود و موفق شدم تلفنی با برادرم صحبت کنم؛ اما او دوست نداشت دست از مصرف مواد مخدر بردارد و سریعا از آن محل دور شده بود. زندگی برادرم، فدای خودخواهی های والدینمان شد. من توانستم ترک کنم ولی گویا او دیگر توانی برای این کار ندارد.»

قالیبافی برای روزی 30 هزار تومان! / بالاخره خرج رفت و آمدم در می آید

 

مهسا در پایان تاکید می کند: «از وقتی که از بهزیستی خارج شدم، پیش عمویم زندگی می کنم. این روزها در کنار تحصیل، از ساعت 6 صبح تا دو و نیم بعدازظهر مشغول به کار قالیبافی نیز هستم. درآمدم بسیار پایین است و روزانه 30 هزار تومان دریافت می کنم؛ اما از «هیچی» بهتر است و اینگونه می توانم هزینه های رفت و آمد و اینترنت خود را تامین کنم. انتخاب رشته روانشناسی برای من از روی علاقه و تحقیق بود. با وجود اینکه در کنکور مهندسی کشاورزی دانشگاه تهران پذیرفته شدم، به دلیل نبود بازار کار مناسب در استان سیستان و بلوچستان که به علت خشکسالی، کشاورزی در آن تعطیل شده است، تصمیم گرفتم روانشناسی بخوانم. معتقدم که این رشته در آینده می‌تواند به من کمک کند تا به دیگران نیز یاری برسانم.»

آسیب های اجتماعی قابلیت چسبندگی دارند

اردشیر گراوند، پژوهشگر اجتماعی در خصوص اعتیاد والدین و تاثیری که بر زندگی فرزندانشان می گذارد، به خبرنگار رکنا می گوید: «آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد و مهاجرت تأثیر عمیقی بر ساختار خانواده ها گذاشته است. این مسائل به دلیل ماهیت چسبنده شان، قابلیت تکرار و واگیری در میان اعضای خانواده دارند؛ به ویژه در خانواده هایی که یکی از اعضا به اعتیاد دچار شده است، احتمال گرفتار شدن سایر اعضا نیز افزایش می یابد. این تأثیرات می تواند از کودکی آغاز شود و در نوجوانی نیز ادامه یابد.»

فرزندان خانواده های آسیب دیده در سن کم معتاد می شوند!

این پژوهشگر اجتماعی در ادامه تاکید می کند: «کودکان خانواده های آسیب دیده معمولا در سنین پایین به دلیل ناآگاهی وارد این چرخه می شوند. حتی اگر خودشان مستقیما به مواد مخدر معتاد نشوند، با عوارض روانی و اجتماعی متعددی رو به رو می شوند. نوع سرپرستی خانواده ها نیز تأثیر بسزایی در این روند دارد؛ به عنوان مثال، در مواردی که هر دو والد گرفتار اعتیاد هستند، کودکان معمولا با آسیب های بیشتری مواجه می شوند.»

اقدامات بهزیستی خوب است اما کافی نیست

اردشیر گراوند می افزاید: «بررسی ها نشان می دهد در سال های اخیر میزان دسترسی به مواد مخدر افزایش یافته و این مسئله به روند رو به رشد آسیب های اجتماعی دامن زده است. این در حالی است که بهزیستی و نهادهای اجتماعی تلاش هایی برای کاهش این معضلات انجام داده اند، اما اقدامات موجود کافی نیست و نیاز به رویکردهای پیشگیرانه بیشتری احساس می شود.»

او در پایان می افزاید: «برای مقابله با این روند، می بایست تمرکز بیشتری بر آموزش و اطلاع رسانی در سطح خانواده ها و مدارس صورت گیرد. همچنین رسانه ها و نهادهای آموزشی می توانند نقش موثرتری در آگاهی بخشی به جامعه ایفا کنند. به اعتقاد این کارشناسان، تنها از طریق همکاری همه جانبه میان نهادهای اجتماعی، آموزشی و رسانه ای می‌توان به کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی امیدوار بود.»