نگاهی به خشونت در نظام آموزشی کشور

دریافت شده از: محمد رضا عبد اللهی

 رفتارهای خشن و برخوردهای فیزیکی نسبت به کودکان

از سوی تعدادی از والدین و معلمان

در ایران، به عنوان ابزاری سودمند برای تعلیم و تربیت به کار می رود

و گاهی تبدیل به عادت می شود

نویسنده: روشنک آستریکی

تنبیه بدنی به عنوان یکی از بارزترین موارد خشونت علیه کودکان شناخته می شود. اما این نماد خشونت علیه کودکان یکی از ابزارهای تربیتی در فرهنگ جوامع مختلف به شمار می آید.

هر چند ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک بیان می کند باید از کودکان در برابر هر نوع آسیب یا آزار بدنی و روانی توسط والدین و افراد دیگر محافظت کرد اما رفتارهای خشن و برخوردهای فیزیکی نسبت به کودکان از سوی تعدادی از والدین و معلمان در ایران، به عنوان ابزاری سودمند برای تعلیم و تربیت به کار می رود و گاهی تبدیل به عادت می شود و به بهانه های مختلف تکرار می شود. تنبیه بدنی به رغم منع قانونی در مدارس ایران همچنان وجود دارد و به‌عنوان بخش جدایی‌ناپذیر سیستم تربیتی به حیات خشونت بار خود ادامه می‌دهد. خانواده ها نیز عمدتاً با اعتقاد به چنین اصلی تنبیه بدنی کودکان خود را تا زمانی که منجر به جراحت و عوارض سنگین نشود، نادیده می گیرند و حتی در مواردی با ترساندن کودک از معلم، در خانه او را وادار به اطاعت می کنند. 

کودکان، قربانیان خشونت در مدارس

علی طایفی، پژوهشگر مسایل اجتماعی معتقد است مدرسه مرکز تجمع کودکان است و محیطی است که در آن بیشترین اشکال خشونت بروز می‌کند. وی می‌گوید: «خشونت یک طیف گسترده است که از ابعاد فیزیکال جسمی شروع و به ابعاد ذهنی و منتال و روحی و کلامی ختم می‌شود. اگر ما با این نگاه مصداق خشونت‌بار را در جامعه بازیابی کنیم، به نظر می‌آید که از این منظر مدارس نهایتا جزو واپسین حلقه‌های خشونت هستند و در عین حال جزو اولین حلقه‌های بازتولید خشونت‌اند. یعنی می‌شود گفت که کودکان و دانش‌آموزان در مدارس مهم‌ترین و بزرگترین قربانیان خشونت در جامعه هستند، به‌ویژه دختر بچه‌ها.» 

طبق ماده ۷۷ آیین نامه اجرایی مدارس اعمال هرگونه تنبیه دیگر از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است و در اعمال تنبیهات نباید بین دانش آموزان تبعیض و استثنایی قایل شد. بر اساس ماده ۷۶ دانش آموزان متخلفی که راهنمایی ها و چاره جویی های تربیتی در آنها مفید و موثر نمی افتد، با رعایت تناسب به یکی از روش های زیر مورد تنبیه قرار می گیرند؛ تذکر و اخطار شفاهی به طور خصوصی، تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانش آموزان کلاس مربوط، تغییر کلاس در صورت وجود کلاس های متعدد در یک پایه با اطلاع ولی دانش آموز، اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانش آموز، اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلی ولی دانش آموز حداکثر برای مدت سه روز و انتقال به مدرسه دیگر. این مقررات بسیار عادلانه و مترقی است و تنبیهات آن با کنوانسیون حقوق کودک تعارضی ندارد، اما وجود قانون خوب به تنهایی کفایت نمی کند. در بسیاری از مدارس ایران به ویژه مدارس دولتی هیچ نظارتی بر اجرای اینگونه قوانین صورت نمی گیرد.

ناهید.ح معلم مقطع ابتدایی در مورد اعمال خشونت علیه دانش آموزان ضمن تاکید بر زیاد بودن موارد تنبیه کودکان در مدارس  می گوید: «یکی از اصلی ترین علت بروز این رفتار از سوی معلم یا کادر مدرسه عدم درک و تعریف درست معلم از دانش آموز است و اینکه معلمین ما معمولا آستانه تحمل پایینی دارند و دانش آموزان پر انرژی و بیش فعال را مطلقا نمی توانند تحمل کنند. دانش آموز سوال خارج از کتاب نباید بپرسد و باید مانند یک بزرگسال و بنا به حوصله معلم رفتار کند. از سوی دیگر دانش آموزان هم به حقوق خود آگاه نیستند و معمولا این رفتار را طبیعی و جزیی از روند آموزش در مدرسه می دانند. خیلی موارد هست که دانش آموز اصلا موارد تنبیه را در خانه مطرح نمی کند و خانواده ها هم متاسفانه پیگیر اتفاقاتی که در طول روز در مدرسه برای کودک افتاده نیستند». وی می افزاید: «بر خلاف آنچه در بین افکار عمومی جا افتاده است در مدارس غیر انتفاعی حجم برخوردهای نادرست با دانش آموزان بیشتر است. خصوصا از سوی معلم های جوان برخوردهای غیر استاندارد زیادی صورت می گیرد که عمده ترین دلیل آن عدم تجربه است و همچنین در مدارس غیر انتفاعی از معلمین نیروی آزاد استفاده می کنند که آموزش لازم برای تدریس و نحوه برخورد با دانش آموز را ندیده اند».

آموزش و پرورش ایران فاقد یک تئوری منسجم تربیتی است. در آموزش و پرورش ما عناصر نو و کهن به نحو شگفت انگیزی به همزیستی خود ادامه می دهند. سلیقه مدیران و مربیان و معلمان تعیین کننده رفتار آنها است. از سوی دیگر در گزینش معلمان بر احراز صلاحیت های عقیدتی و سیاسی داوطلبان بسیار تاکید می شود، اما صلاحیت های حرفه یی شغل معلمی چندان مورد توجه گزینشگران نیست. به همین دلیل معلمان در مورد مسایل تربیتی دارای دیدگاه های بسیار متفاوت و شخصی هستند. کسانی که نظام مدرن آموزشی را رد می کنند و خواستار بازگشت به نظام آموزشی سنتی هستند با این پارادوکس مواجهند که نمی توانند خشونت ورزی علیه کودکان را محکوم کنند، چون یکی از عناصر آموزش سنتی اعمال خشونت و تنبیه بدنی کودکان است. اما در دنیای امروز قادر به دفاع از اعمال خشونت علیه کودکان نیستند. 

معلمان یا خانواده ؛ مقصر کدامند

خشونت در اشکال مختلف در مدارس وجود دارد و معمولاً مورد اعتراض اولیا قرار نمی گیرد. عرف جامعه و خانواده ها درجه یی از خشونت را پذیرا هستند. اما آنجا که پای یک تصفیه حساب سیاسی یا خانوادگی در میان است معمولاً کار به شکایت می رسد.

حیدر.ح یکی از معلمان مقطع راهنمایی شهر اهواز پیرامون رایج بودن تنبیه بدنی در مدارس ایران تاکید می کند: «تنبیه بدنی در سالهای گذشته خیلی رایج بود و البته به همان میزان که در مدارس اعمال می شد، در خانواده ها بیشتر شاهد استفاده از تنبیه فیزیکی بودیم ولی کم کم با بالا رفتن سطح آگاهی مردم در مورد اشتباه بودن تنبیه فیزیکی در روند تربیت، تنبیه دانش آموزان توسط معلم ها هم مورد اعتراض والدین قرار گرفت و کمتر شد. نکته مهمی که وجود دارد اینست که خیلی وقت ها دانش آموزان چون به هر حال به دلیل یک تخلف که یا عدم رعایت نظم یا انجام ندادن تکالیف است مورد تنبیه قرار می گیرند، از بیان این موضوع در خانه خودداری می کنند. مساله دیگر هم که برای من همیشه جالب بود کودکانی بودند که چون این شیوه را در خانه و مدرسه بارها شاهد بودند خیلی راحت و عادی با مساله تنبیه برخورد می کنند. این خیلی دردناک است که یک کودک یا نوجوان خود را قربانی محتوم خشونت فیزیکی از سوی والدین یا معلمان بداند و بدون شک در جایی دیگر این سرسپردگی به سرنوشت محتوم و قبول خشونت اثر منفی خودش را نشان خواهد داد».

 بسیاری از معلمان، از فرط استیصال و برای جبران کسری هزینه زندگی خود، به تدریس تمام وقت (حتی دو یا سه شیفته) و یا مشاغل دیگر پناه می‌برند. این مسئله عواقب و آثار ناگوار و مخربی دارد که یک سوی ان به عدم تحمل و فشار عصبی معلمان و درنهایت افزایش میل به خشونت در بین آنان منجر می‌شود. از سوی دیگر تراکم دانش آموز در کلاس درس، معماری پادگانی، میز و نیمکت های ناراحت، کمبود فضاهای ورزشی، برنامه های خشک درسی و سخنرانی های طولانی و خسته کننده معلم و مربی، دانش آموزان را به عصیان وا می دارد و دانش آموز عاصی را جز با خشونت نمی توان به راه آورد. معلمان و مدیران مدارس با برشمردن کمبودها و تنگناها هم خشونت را محکوم می کنند وهم با بیان چنین مطالبی خشونت ورزی در مدارس را اجتناب ناپذیر جلوه می دهند.

سهیلا.م از معلمان مقطع دبیرستان در اصفهان معتقد است: «خشونتی که در نظام آموزشی ایران در مورد کودکان اعمال می شود تنها خشونت فیزیکی یا تنبیه بدنی نیست. خیلی وقت ها کودکان مورد آزار روانی قرار می گیرند. خشونت روانی در مورد کودکان ابعاد وسیع تری در زندگی کودک را در بر میگیرد و اثرات منفی بیشتری در زندگی و بهداشت روانی او دارد. در مدارس ایران وقتی دانش آموز تهدید به اخراج می شود یا به طور مثال به خاطر داشتن دینی غیر از اسلام مورد تبعیض یا حتی نکوهش قرار می گیرد یا همیشه زیر ذره بین مسولین مدرسه است و حتی نکات تربیتی با ادبیاتی از بالا و بعضا توهین آمیز به کودک گفته میشود می بینیم که خشونت فیزیکی هر چند خیلی بیشتر قابل مشاهده است اما ابعاد دیگر خشونت در مدارس ایران مهم تر هستند».

بی‌تردید خشونت بدنی و روحی در مدارس سبب نارسایی جدی فیزیکی و فکری در کودکان می‌شود. این امر عامل کاهش رشد مهارت‌های اجتماعی، افسردگی، تشویش و روان پریشی، رفتار پرخاشگرایانه و فقدان همدلی یا مراقبت از دیگران شده و حتی سبب تداوم و استمرار خشونت در مدارس می‌شود.

در اکثر کشورهای دنیا دولت ها عهده دار نمایندگی دفاع از حقوق کودکان و نظارت بر نحوه برخورد خانواده ها و سیستم آموزشی با کودکان می باشند. در ایران اما نه تنها دولت مسولیتی در اینباره بر عهده ندارد بلکه حتی قوانین حمایتی خاصی هم نیست. نهادهای غیر دولتی و اشخاصی که به طور خودجوش و عام المنفعه با موارد نقض حقوق کودک برخورد و تلاش دارند جای خالی نقش حمایتی دولت را پر کنند مورد غضب و برخورد از سوی نهادهای قضایی قرار می گیرند. سایت کودک از راه دیگر

06 تیر ماه