این گزارش درباره «پدرام آذرنوش» است که در اعتراضات سال ۱۴۰۱ در دهدشت کشته شد. یک منبع مطلع به «ایرانوایر» گفته است که به دستور اداره اطلاعات پرونده، شکایت پدر پدرام در قوهقضاییه متوقف شده و ماموران به خانواده او گفتهاند که چون پسرتان «لیدر اغتشاشات» بوده، حق پیگیری پرونده قتل او را ندارید.
***
دارد دو سال میشود که «پدرام آذرنوش»، ۱۷ساله معترض اهل دهدشت با قامتی دو متر و هشت سانتیمتری بهبهانه خرید از خانه خارج شد و در میدان اصلی دهدشت با گلوله سرکوبگران جمهوری اسلامی جان باخت. در این مدت خانواده او، ازجمله پدر و خواهرش بارها تحت فشار بودهاند تا از دادخواهی و زنده نگهداشتن یاد او دست بردارند.
حالا یک منبع مطلع به ایرانوایر گفته است که به دستور اداره اطلاعات، پرونده شکایت پدر پدرام در قوهقضاییه متوقف شده و ماموران به خانواده او گفتهاند که چون پسرتان «لیدر اغتشاشات» بوده، حق پیگیری پرونده قتل او را ندارید. آنها پیشنهاد شهید اعلام کردن پدرام را دادهاند، ولی پدرش گفته است، وقتی پسر من اینقدر جوانمرد بود، من چطور بروم زیر یوغ شما؟
در دومین سالگرد اعتراضات سراسری ایران در پی جان باختن «مهسا (ژینا) امینی» در بازداشت گشت ارشاد، ایرانوایر در مجموعه گزارشهایی تحتعنوان «علیه فراموشی»، از کشتهشدگان اعتراضات، دادخواهی خانواده قربانیان اعتراضات و آنچه تا کنون بر آنها گذشته، مینویسد.
به یاد آر؛ پدرام ۱۷ ساله
پدرام آذرنوش، یکی از آن نوجوانان اعتراضات ۱۴۰۱ است که روز ۳۱شهریور، یعنی شش روز بعد از جان باختن مهسا، در دهدشت، با گلوله ماموری تکتیرانداز که بالای بام فرمانداری ایستاده بود، کشته شد.
پدرام هیکل درشتی داشت و در رشتههای ورزشی چون کاراته، بوکس و فوتبال زبانزد بود. پیشتر یک فرد آگاه و نزدیک به خانواده پدرام به ایرانوایر گفته بود که همه او را به «پهلوانی» میشناختند، چون دغدغه مردم و بهخصوص مردم تهیدست را داشت: «متواضع بود و زحمت میکشید بهتر از قبل شود. همیشه میگفت الگویش علی دایی است. میگفت علی دایی، بزرگ شد، تحصیل کرد و ورزش کرد، قهرمان شد و در آذربایجان کلی از مردم را که در فقر بودند، دستشان را گرفت.»
پدرام به گفته دوستان و نزدیکانش، «فرد بسیار دستودلبازی بوده و وقتی با دوستهایش جایی میرفتند، اجازه نمیداده کسی دست در جیبش کند.»
زندگی بعد از پدرام، زندگی نیست
یک شخص آگاه که با ایرانوایر گفتوگو کرده ولی به دلایل امنیتی از بردن نام او معذوریم، به ما میگوید که در این دو سال پدر پدرام، «فیضالله آذرنوش»، چهار بار عمل جراحی داشته، یک بار جراحی قلب و چند بار هم جراحی کمر؛ اوضاع مادرش هم اصلا خوب نیست.
او میگوید که این پدر دادخواه باوجود بیماری، هر زمانی که در بیمارستان بستری نبوده، هر شب ساعت ۸ شب بر سر مزار فرزند جان باختهاش حاضر شده، کل شب را بر مزار او گذرانده و تنها برای خواب به خانه رفته است: «پدرش رمقی ندارد، ولی خودش را نگه داشته برای روز دادخواهی. جدا از اینکه پدر و پسر بودند، رفیق هم بودند. پدرام اسطوره بود. کسی نمیداند واقعا بر این پدر چه گذشته و چه خواهد گذشت، ولی خودش میگوید که متاسف است که بهدنیا آمده است. متاسف است که پاداشش را با آن همه خدمتی که در جوانی و دوران جنگ برای این آب و خاک کرده، این طور پس دادند که جان پهلوانش را بیگناه گرفتند. مادرش هم همینطور است. شب و روز را نمیتواند سر کند. هنوز نپذیرفته که پدرام را از او گرفتهاند.»
او به آزارهایی که در دو سال گذشته زندگی خانواده دادخواه پدرام را تحتتاثیر قرار داده هم اشاره کرده و میگوید: «در این دو سال یک روز خانوادهاش را به حال خود رها نکردهاند. مدام تلفنی مزاحم خواهرش پردیس میشوند. هرچه هم خط تلفنش را عوض میکند، باز هم رد او را از جایی میزنند و تماس میگیرند. مگر این دختر چه کار کرده، جز نوشتن از دلتنگیهایش برای برادرش که اینقدر آزارش میدهند.»
اشاره این شخص آگاه به پستها و استوریهایی است که «پردیس آذرنوش»، خواهر بزرگتر پدرام در صفحه اینستاگرام شخصی خود منتشر میکند. او که برادرش را «تدی»، یک شخصیت کارتونی و عروسک خرس بسیاری از کودکان خطاب میکند، در برخی پستهایش از دلتنگی برای برادر کوچکترش برای اینکه با هم موسیقی گوش دهند یا بخندند، نوشته است.
به گفته شخص آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده، آزار خانواده پساز این آغاز شده که نهادهای امنیتی به پدر پدرام پیشنهاد دادهاند که او را «شهید جمهوری اسلامی» بخوانند و پدرش این موضوع را نپذیرفته است.
این شخص ادامه میدعد: «پدر و مادرش بچهای را تربیت دادهاند که در ۱۵ سالگی، چندین جوان آن منطقه را که اعتیاد داشتند، ترک داد. این بچه در سن ۱۵ تا ۱۷ سالگی، آن همه جوان را میآورد خانه و با ورزش و قوت قلب دادن نجات میداد. حالا همهشان از دم و دود آمدهاند سراغ ورزش، به زندگی برگشتند. پدرش گفته بود که من که بچهام اینطور جوانمرد بود، چطور بروم زیر یوغ شما؟!»
گفتند لیدر اغتشاشات بوده حق پیگیری ندارید
براساس اطلاعات رسیده به ایرانوایر، پرونده شکایت پدر پدرام آذرنوش به قوهقضاییه برای قتل فرزندش تاکنون نتیجه نداده است. پیشتر یک شخص مطلع به ما گفته بود که پدر پدرام با اینکه بعد از دیدن پیکر بیجان پدرام سکته کرده و دو تا از رگهای قلبش باید باز میشد، بلافاصله بعد از خاکسپاری فرزندش شکایت کرد، اما هنوز قوهقضاییه حتی «لای پرونده را باز نکرده» است.
او گفته بود که یک کارشناس قوهقضاییه به پدر پدرام گفته که ۲۰۰ مامور مسلح در آن شب ۳۱شهریور۱۴۰۱ در دهدشت بودند و معلوم نیست کدامیک به پدرام شلیک کردهاند.
حالا با گذشت حدود ۱۰ ماه از افشای این اطلاعات برای ایرانوایر، یک شخص آگاه که به خانواده آذرنوش نزدیک است، میگوید که اداره اطلاعات استان کهگیلویهوبویراحمد، خانواده او را از پیگیری پرونده شکایتشان علیه نیروهای امنیتی، «نهی» کرده است.
او توضیح میدهد: «پدرام روزی که برای اعتراض بیرون میرفت ظاهرا در واتساپ خود یک پست اعتراضی گذاشته بود و خواهرش دیده بود. او هم در جواب خواهرش گفته بود که فکر کن من هم برادر مهسا هستم، وظیفه یک برادر نسبت به خواهرش چیست؟!»
این شخص ادامه میدهد: «وقتی این گفتههای پدرام در رسانهها منتشر شد، اطلاعات به خانواده پیشنهاد شهادت داد. پدرش گفته بود پسر من در راه آزادی کشته شده و ربطی به نظام فاسد شما نداشته. بعد از آن این جریان را پیش آوردند که پسرت اغتشاشگر بوده و شما هم پشتوانهاش بودی. از اطلاعات کشوری و استان دستور آمد که کسی در رسیدگی به این پرونده اصلا صلاحیتی ندارد. بعد هم گفتند پسرتان لیدر اغتشاشات بوده و حقاش بوده او را بزنند و تحت هیچ شرایطی حق پیگیری ندارید.»
تحت فشار گذاشتن خانواده با طلبکارتراشی
براساس اطلاعاتی که بهدست ایرانوایر رسیده، در آستانه دومین سالگرد جان باختن پدرام آذرنوش، ماموران امنیتی با تحت فشار قرار دادن خانواده از طریق مالی و با «طلبکارتراشی»، سعی در ساکت کردن خانواده او دارند.
فرد مطلعی که با ایرانوایر صحبت کرده، میگوید که مردم لُر اهل دهدشت رسمی دارند که مطابق آن وقتی خانوادهای عزیزی را از دست میدهند، اقوام و خویشان دور و نزدیک در مراسم ختم او دست خالی نمیروند و کمک میکنند و مراسم پدرام نیز از این موضوع مستثنی نبوده است.
او توضیح میدهد: «چند وقت پیش یکی دو نفر از کسانی که کمک کرده بودند را برای تخریب و برای اینکه روی اعصاب این پدر راه بروند، وادار کردهاند بگویند پولی که دادیم را میخواهیم پس بگیریم.»
این شخص آگاه ادامه میدهد: «دقیقا یک هفته است که این پدر و مادر از ناراحتی این بیحرمتی دارند روانی میشوند. همین کسی که پولش را خواسته، چند ماه پیش خواهرزادهاش فوت کرده بود، پدر پدرام همین مبلغ را کمک کرد. این کار اطلاعات است، اینها را خواسته و گفته از این طریق تخریبشان کنید.»
او میافزاید: «چون نزدیک به سالگرد دوم است و میدانند پدرش استوری میزند و میگوید سالگرد میگیرد، این شخص را فرستادهاند که پدرش را ناراحت کنند. این خیلی برایش سنگین است. این پدر بچهاش را از دست داده. نیامده به کسی بگوید کمکم کنید که! به هیچکس نگفته و در خانهاش ۴۰ روز روی مردم باز بوده.»
تحت فشار گذاشتن خانوادههای دادخواه از نظر مالی، بارها در ماههای اخیر تکرار شده است. در آخرین مورد، روز ۱۴شهریور۱۴۰۳، «گلدسته حسینی»، مادر «ابوالفضل آدینهزاده»، نوجوانی که در مشهد با گلولههای سرکوبگران جان باخت، از فروش لوازم کار همسرش بهدلیل بدهیهای بر جای مانده بعد از بازداشت و تعطیل شدن کسبوکار همسرش خبر داده بود.
آقای «علی آدینهزاده»، ۳مرداد بعد از مراجعه به شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب قوچان بازداشت و به زندان این شهر منتقل شد. او پیشتر بابت پیگیری پرونده قتل فرزندش ابلاغیهای دریافت کرده بود که جهت دفاع از اتهاماتی چون «نشر اکاذیب» و «تبلیغ علیه نظام»، باید به شعبه قضایی مراجعه کند.
آخرین دیدگاهها